بگذار
زحم
به معنی بوی بد و ناهنجار تخم مرغ یا ماهی و در اینجا خزه است.
در فرهنگ لغت زُخم آمده، اما در گویش محلی زُحم گفته می شود.
• زُحمِ خزه
• گرهِ سنگ.
• ای جنگلِ درنگ،
• بگذار آفتاب بگذرد از ما
*****
• زیتون
• قرارِ باران را می گیرد
• اسبانِ خفته
• درة دلتنگ
• پاییزِ رفته
• رُفتگرانِ منگ.
• ای گربة قشنگ،
• بگذار باد بگذرد از ما
• انگورِ باغِ قرمز
• زیتونِ رودِ زرد
• خیزاب
• قایقِ دلتنگ.
• ای سایة نهنگ،
• بگذار آب بگذرد از ما
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر