میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313)
(1873 ـ 1934)
رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری
ویرایش، ترجمه و تحلیل از
میمحا نجار
تورک منه وئرمسه دوتیوز لیره
غصه وغمدن توتولار خیرخیره
یا زهر ایچ، یا سال ئوزون تندیره
قویما غرض، حوصله چوخ دار اولا
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر ترک 400 لیره مزد ندهد، از بغض
ناشی از غصه گلویم خواهد گرفت.
·
در این صورت، یا باید جام شرنگ بر
سر کشم و یا باید خودم را در تنور اندازم.
·
در هر صورت نباید بگذارم که اوقاتم
تلخ بماند.
1
تورک منه وئرمسه دوتیوز لیره
غصه وغمدن توتولار خیرخیره
یا زهر ایچ، یا سال ئوزون تندیره
قویما غرض، حوصله چوخ دار اولا
·
معجز در این بند شعر از تضاد
طبقاتی میان کارگر مهاجر ایرانی و کارفرمای ترک پرده برمی دارد.
·
این بند شعر معجز از عشق و علاقه و
عاطفه نسبت به مهاجران بی کس و بی پناه در دیار غربت ترکیه سرشار است.
·
اشعار معجز در این زمینه دیالک
تیکی از بیوگرافی و اوتوبیوگرافی اند:
·
شاعر در آئینه درون اندوهمندش به
تماشای همزنجیران طبقاتی خود می پردازد و در آئینه درون اندوهمند همنوعانش، خویشتن
خویش را باز می یابد.
·
در این جور اشعار، دیالک تیک عضو و
طبقه، دیالک تیک پرولتر و پرولتاریا قوام می یابد.
2
تورک منه وئرمسه دوتیوز لیره
غصه وغمدن توتولار خیرخیره
یا زهر ایچ، یا سال ئوزون تندیره
قویما غرض، حوصله چوخ دار اولا
·
در این بند شعر معجز، دیالک تیک
کارگر و کارفرما تبیین می یابد و از استیصال و ناچاری و بیچارگی کارگر مهاجر در
دیار غربت پرده برداشته می شود:
·
کارگر مهاجر ستمکش مضاعف است.
·
بی پناه بی یار و دیار بی وطن و بی
سرپناه است.
·
از این رو، چاره ای جز تمکین به
دستمزد بخور ـ نمیر ندارد.
·
او در این بند شعر، بر سر دو راهی
زیر قرار دارد:
·
یا باید به ساز کارفرما برقصد و در
حلقش بغض گرد آید و یا باید برای نجات از ذلت زندگی دست به انتحار زند.
3
تورک منه وئرمسه دوتیوز لیره
غصه وغمدن توتولار خیرخیره
یا زهر ایچ، یا سال ئوزون تندیره
قویما غرض، حوصله چوخ دار اولا
·
در پرتو اشعار معجز می توان به
شناخت دلایل عینی نایل آمد که به اختلالات پسیکولوژیکی افندی ها، یعنی مهاجرین
برگشته به میهن در ایام پیری منجر شده اند.
·
بسیاری از این افندی ها پس از
برگشت از غربت به میهن، تمام عقده های غربت را بر سر زنان شان خالی می کنند.
·
زنانی که در تمام مدت مهاجرت همسر،
تنها مانده اند و تحت ذلتی کمرشکن به بزرگ کردن کودکان شان کمر بسته اند و پیر شده
اند.
·
مراجعه کنید به قصه واره های
«پینوتیو در عقاب آباد» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
غارت اگر ایلمیه خیمه نی
حرمله و خولی و شمر دنی
غصه بوغار، یوخسول بیچاره نی
اللرین ای مرثیه خوان وار اولا
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر حرمله و خولی و شمر فرومایه به
غارت خیمه امام و اهل بیتش مبادرت نورزند، تهیدست بیچاره از فرط اندوه خفقان می
گیرد و می میرد.
·
دستت ای مرثیه خوان درد نکند.
5
·
معجز در این بند شعر، از روانشناسی
توده های تهیدست پرده برمی دارد و از مرثیه و تعزیه و ناله و زاری برای امام سوم و
اهل بیتش، تحلیلی ماتریالیستی ـ تاریخی و
سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی (جامعه شناسی ـ روانشناسی) ستایش انگیزی به عمل
می آورد.
·
توده های تهیدست در واقع نه به حال
و روز تراژیک امام و این و آن، بلکه به حال و روز تراژیک خود می گریند.
·
یعنی به تخلیه روان اندوهمند خویش
می پردازند تا از فرط اندوه به زانو در نیایند و حرام نشوند.
·
معجز برای مرثیه خوان همان
فونکسیونی را قایل می شود که در متروپول های امپریالیستی برای روانپزشکان قایل می
شوند.
·
از عظمت و عمق مضمونی اشعار معجز
فقط می توان غافلگیر گشت و لب به تحسین گشود.
·
دانش سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی
معجز بی تردید نه دانش آکادمیکی
(دانشگاهی)، بلکه دانشی تجربی ـ شخصی است.
·
زادگاه دانش تجربی معجز تجارب شخصی
و طبقاتی ـ همنوعی خود او ست.
6
سنیز اگر بالغ اولوب اللیه
قدّره نی برک وورون کلیه
بلکه سیزی آخرته یوللیه
خلق گییه قاره، عزادار اولا
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر سن تان بالاتر از 50 است، قمه
و قداره را محکمتر بر فرق سر بکوبید.
·
تا شاید شما را راهی آخرت کند و
مردم سیاه بپوشند و عزادارتان گردند.
·
طنز نهفته در این بند شعر هم قوی
است و هم بغایت معنوی است:
الف
سنیز اگر بالغ اولوب اللیه
قدّره نی برک وورون کلیه
بلکه سیزی آخرته یوللیه
·
معجز از سوئی قمه زنی در روز
عاشورا را به نقد می کشد و از احتمال مرگ در اثر این کرد و کار جنون آمیز خبر می
دهد.
ب
خلق گییه قاره، عزادار اولا
·
معجز از سوی دیگر به طنزی تلخ، از
مزایای پسیکولوژیکی این مرگ در اثر قداره پرده برمی دارد:
·
مردم با پوشیدن لباس سیاه و عزاداری
برای عاشق شهید کربلا، از نعمت تخلیه روانی برخوردار می شوند و از مرگ در اثر غصه
نجات می یابند.
7
بسکه ایچر شیرۀ انگوردن
شاعرین اولماز خبری صوریدن
مست چیخار دایرۀ گوریدن
کاش هامی معجز کیمی دیندار اولا
·
معنی تحت اللفظی:
·
در روز محشر، شاعر سرمست از شیره
انگور، بی خبر از صور از گور بیرون می آید.
·
ایکاش همه بسان معجر دیندار باشند.
·
این بند شعر قله استه تیکی ـ هنری
این شعر است.
·
فوق العاده زیبا ست.
·
مصراع آخر این شعر یکی از ضرب
المثل های خلقی در دیار آتش ها ست.
·
در این مصراع شعر، دینداری،
پارسائی و تقوا باز تعریف مضمونی می شود:
·
دیندار نه کسی است که تظاهر به
تقوا دارد.
·
نماز می خواند.
·
روزه می گیرد.
·
چنین دینداری دیندار صوری و فرمال
است و ارزش ندارد.
·
زباله واره است.
·
دیندار حقیقی فردی از طراز معجز
است.
·
دیندار حقیقی نماینده پیگیر پیشرفت
و هومانیسم و رنسانس و روشنگری است.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر