۱۳۹۳ آبان ۲۰, سه‌شنبه

حاکمیت (3)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان شین میم شین

9
·        اختیارات رهبر دولت نیز در نهایت به مثابه وظایف خود تعیین کرده، خصلت محدود کسب می کنند:
·        «آماج نهائی» که همه باید خدمتگزار آن باشند و خود رهبری هم خود را مکلف بدان اعلام می کند، قدرت رهبری را نیز به قدرت محوله، به معنی تاریخی آن، مبدل می سازد.

الف
·        قدرت ـ بدین طریق ـ شفافیت کسب می کند (برای همگان سهل الفهم می شود. مترجم)

ب
·        قدرت، خود را بوسیله خود توجیه نمی کند.

ت
·        قدرت خود را نه به این دلیل واقعی  که وسایل فشار اجتماعی به تک تک افراد جامعه تعلق دارند، بلکه از طریق خادم «آماج نهائی» بودن خویش و از طریق برسمیت شناسی این «آماج نهائی»، بمثابه آماجی که ارزش آن را دارد، که بخاطرش حکومت شود (اعمال قدرت شود)، توجیه می کند...

پ
·        قدرت اما، همزمان، با توجه به «آماج نهائی»، که بیانگر فونکسیون قدرت است، زمان بندی می شود.

ث
·        قدرت همواره سایه پایان مندی خود را بالای سر خود دارد، که تنها با نیل به «آماج نهائی» می تواند محو شود.

ج
·        پیش شرط وجود قدرت شوروی ـ بنابرین و بنا بر ماهیت آن ـ عدم وجود آن، بمثابه «قدرت طبقاتی» است، عدم وجودی که خود نیز خواهانش است.»
·        (ورنر هوفمن، «قانون اساسی اتحاد شوروی»، ص 526)

10
·        دولتی که به «وکالت» از سوی خلق زحمتکش، بوسیله مأمورین همیشه قابل خلع (چه از «بالا» و چه از «پائین») اداره می شود، بنا بر ماهیت خویش، دولت حاکمیت نیست، اما دولت قدرت می تواند باشد.

·        (آماج عبارت است از یک وضع آتی و یا نقطه پایانی نسبی هر توسعه که بطور فکری، بوسیله انسان ها، پیشاپیش، از میان انبوهی از امکانات عینی، انتخاب می شود (تعیین کیفی آماج) و مقرر می گردد (تعیین کمی آماج)
·        آماج تنها ببرکت عمل فعال انسانی می تواند تحقق یابد، یعنی از خطه امکان به عالم واقعیت بگذرد. مترجم)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر