۱۳۹۳ آبان ۲۱, چهارشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (50)


تحلیلی از شین میم شین
  
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند

·        سعدی در این بیت، از قول دانای روشن نفس، دیالک تیک نمود و ماهیت را از سوئی به شکل دیالک تیک قبا و خرقه و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک نسیه و نقد بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده از آن ماهیت (خرقه، نقد صفا) می داند.
·        بدین طریق، اعضای عالیرتبه هیئت و طبقه حاکمه ظاهر شاهانه پیدا می کننند و باطن درویشانه.

1
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند

·        سعدی برای منصرف کردن شاه از جهانگریزی و عزلت گزینی می کوشد تا با استدلال دیالک تیکی او را به سلطنت و خدمت متقاعد سازد.
·        اصولا حق با سعدی است.
·        به عنوان شاه و وزیر و غیره بهتر می توان به خلق خدمت کرد تا به عنوان صوفی عزلت گزین.
·        کسی که خود از احسان این و آن امرار معاش می کند، چگونه می تواند خادم جامعه باشد.
·        مسئله ولی دیالک تیک نمود و ماهیت است.
·        هم در مورد شاه و هم در مورد صوفی.

2
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند

·        ظاهر شاه در باطن او بی تأثیر نمی ماند.
·        ظاهر شاه فقط لباس او نیست.
·        ظاهر شاه املاک و مستغلات و رعایا و کاخ و حرمسرا و جنگ و قتل و غارت هم است.
·        سلطان محمود غزنوی که سعدی بکرات مورد ستایش قرار می دهد، چنین شاه خونریز غارتگر ستمگری بوده است.

3
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند

·        همین دیالک تیک نمود و ماهیت و یا ظاهر وباطن در مورد صوفی هم صدق می کند:
·        صوفی فقط در ظاهرش خلاصه نمی شود.
·        صوفی معیارهای طبقاتی، زیستی و ایده ئولوژیکی جامعه فئودالی را هم عملا و هم نظرا به چالش می کشد.
·        صوفی نظام اجتماعی موجود را مورد حمله آشکار و پنهان قرار می دهد.
·        کینه لایزال حافظ نسبت به صوفی به همین دلیل است.
·        حافظ اهل تصوف و طریق و عرفان را به مثابه خطری جدی تلقی می کند و می کوبد.

4
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند

·        سعدی در این بیت، ضمنا دیالک تیک فرم و محتوا را به خدمت می گیرد، نقش تعیین کننده را از آن محتوا اعلام می کند و همین نکته را برای توجیه دیالک تیک قبا و خرقه و دیالک تیک تجمل و صفا مورد سوء استفاده قرار می دهد:
·        منظور سعدی پادشاه و درویش همزمان بودن است:
·        به صورت پادشاه ـ به سیرت درویش بودن است.
·        خرقه پوش و قبا پوش همزمان بودن است.
·        وحدت مطلق اضداد بودن است.
·        این به معنی عدم انطباق مطلق اقطاب دیالک تیکی است.
·        چنین چیزی نه می تواند وجود داشته باشد و نه می تواند قاعده باشد.
·        شاید استثنائی باشد و بس.

5
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند

·        مفهوم «بزرگان» را سعدی در حق اشراف بنده دار، فئودال و دربار و ایدئولوگ های آنها به کار می برد.
·        اما خود سعدی بهتر از هرکسی می داند که خرقه زیر قبای بزرگان بنده دار و  فئودال، همانقدر حقیقی است که نقد صفای آنها.
·        چگونه می توان برای حفظ منافع خویش توده های دهها هزار نفری را به فقر وفاقه محکوم کرد و همزمان نقد صفا داشت و خرقه زیر قبا؟

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر