۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (221)


پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس   
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین
بخش یازدهم
مسائل «متافیزیکی» در ماتریالیسم دیالک تیکی  

·        زوال متافیزیک کلاسیک در فلسفه بورژوائی مابعد هگل، بر حقایق امور زیر دلالت دارد:  

الف
·        بر صرفنظر از نیروی بلحاظ جهان بینی سازمان یافته ی فلسفه دلالت دارد.  

ب
·        بر صرفنظر انسان های جهان از سمتگیری مبتنی بر دعوی خدمت به خلق دلالت دارد.  

ت
·        به همین دلیل، بر صرفنظر از طرح آماج های اجتماعی و دورنماهای تاریخی دلالت دارد.  

 پاول کارل فایرابند (1924 ـ 1994)
فیلسوف و تئوریسین علمی اطریشی
استاد دانشگاه در کالیفرنیا، انگلستان، آلمان، نئوزیلند، سوئیس
آنارشیست معرفتی ـ نظری

·        ایراسیونالیسم (خردستیزی) نوع فلسفه حیاتی، مخرج مشترک طرح های معنوی شخصی دلبخواهی بیشماری است و انواع پوزیتیویستی ایراسیونالیسم با بسنده کردن بر مسائل علمی ـ نظری و معرفتی ـ انتقادی به پلورالیسم ختم می شوند که نقطه اوج آماجی قطعی آن در «آنارشیسم معرفتی ـ نظری» پاول فایرآبند به اعلام ورشکستگی هر تئوری سازی فلسفی مبتنی بر حقیقت منجر می شود.

پلورالیسم
مترجم

·        پلورالیسم در فلسفه به مواضعی اطلاق می شود که سطوح بنیادی و تقلیل ناپذیر متعددی را قبول دارند.

1
·        پلورالیسم بدین طریق، با تئوری های مونیستی مرزبندی می کند.
·        مثلا با فیزیکالیسم مرزبندی می کند که سطح فیزیکی حوادث را تنها سطح بنیادی می داند.

2
·        تئوری های پلورالیستی با دوئالیسم هم مرزبندی می کنند که به دو سطح بنیادی باور دارد:  

الف
·        به سطح فیزیکی  
ب
·        به سطح فکری  

3
تئوری های پلورالیستی در زمینه نظرات متافیزیکی و اونتولوژیکی نیز با هم تفاوت دارند:

الف
·        پلورالیسم های اونتولوژیکی ماهیت های بنیادی متعددی برای جهان قایلند.

ب
·        پلورالیسم های رلاتیویستی (نسبیتگرا) ایده اونتولوژی را رد می کنند و مدعی وجود سیستم های توصیفی و یا زبان بازی های متعددی اند.   

4
·        به همین دلیل، پلورالیسم در فلسفه را نمی توان به مثابه موضع واحدی تلقی کرد.  

پایان

·        شعار پاول فایرآبند مبنی بر اینکه «همه چیز رفتنی است»، قطب مخالف افراطی تشخیص هگل است.
·        بنظر هگل «موضوع فلسفه، حقیقت است.» 

·        (پاول فایرآبند، «بر ضد اجبار اسلوبی»، 1976
·        هگل «دایرة المعارف علوم فلسفی»، پاراگراف 1
·        هانس هاینتس هولتس، «ساختار سیستم هگلی»، 1984، فصل دوم)  

1
·        مسائل مرکزی متافیزیک کلاسیک به شرح زیر بوده اند:  

الف
اونتولوژی

·        مسائل مربوط به «تعاریف فرم وجود و تفکر»  

ب
کیهان شناسی (کوسمولوژی)
  
·        مسائل مربوط به «جهان به مثابه کلیت»  

ت
روان شناسی (پسیکولوژی)

·        مسائل مربوط به «بنیان های عینی شناخت و اخلاق»  

2

·        این تقسیم بندی متافیزیک را کانت حفظ کرده است:  

الف
·        «اونتولوژی تعلیمات بنیادی محض معارف (شناخت های) ماورای تجربی ما ست.
·        اونتولوژی تجسم کلیه  مفاهیم ما ست.
·         مفاهیمی که ما می توانیم بطور ماورای تجربی از چیزها داشته باشیم.  

ب
·        کیهان شناسی مشاهده جهان ببرکت عقل است.
·        جهان یا مادی است و یا روحی.
·        بنابرین، کیهان شناسی از دو بخش زیر تشکیل می یابد:

1
·        بخش اول کیهان شناسی را می توان علم طبیعت جسمانی نامید.  

2
·        بخش دوم کیهان شناسی را می توان علم طبیعت متفکر (اندیشنده) نامید.
·        به همین دلیل در کنار آموزش جسم، آموزش روح قرار دارد.

ت
·        فیزیک عقلی و روان شناسی عقلی دو بخش اصلی کیهان شناسی متافیزیکی عام را تشکیل می دهند.»

3
·        کانت پس از تأملی به مثابه امری مجزا می افزاید:
·        «آخرین علم متافیزیکی اصلی را تئولوژی عقلی تشکیل می دهد.»
·        (کانت، «درس هائی راجع به متافیزیک»، 1821، ص 19)

4
 آنتونیو گرامشی (1891 ـ 1937)
فیلسوف مارکسیست، نویسنده، ژورنالیست، سیاستمدار
از مؤسسین حزب کمونیست ایتالیا
نماینده مجلس ایتالیا (از 1924 تا بازداشتش در 1926)
نگارنده دفاتر 32 گانه زندان که منابع مارکسیستی مهمی اند.
آزادی از زندان در (21 آوریل 1937) و مرگ در پی خونریزی مغزی 6 روز بعد، در (27 آوریل 1937)
در تشییع جنازه آنتونیوی 46 ساله فقط برادر و خواهر و شوهر خواهرش اجازه شرکت یافتند.  

·        مسائل مرکزی متافیزیک حفظ می شوند، اگر قرار بر این باشد که فلسفه «طرح واقعی جهان» باشد، که «ناشی از کرد و کار هر فرد است و محتوای کرد و کار او را تشکیل می دهد.»
·        دلیل تشکیل جهان این است که افراد انسانی باید برداشت های بی واسطه خود از جهان و حیات را بطرزی انتقادی و پیوندمند منظم (سیستماتیزه) کنند.»
·        (آنتونیو گرامشی، «دفاتر زندان»، جلد 2، ص 1378 ـ 1379)   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر