۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

نقل قول هائی از این و آن (234)


برای خیانت هزار راه هست.
ولی هیچکدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن
 کثیف نیست.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
لیلی
سنگزاد 

میم

چرا؟

لیلی

چون با تظاهر به دوست داشتن
هم به اعتمادت و هم به قلبت
همزمان خیانت می شود.

این مسئله احتیاج به تآمل دارد:
 
1
منظور از خیانت چیست؟

2
دوست داشتن چه ربطی به خیانت دارد؟

3
اگر منظور از خیانت،
خیانت در رابطه زناشوئی باشد
یعنی تمایل همسر به کسی دیگر باشد،
باز هم منافاتی با دوست داشتن ندارد.

4
یعنی همسر در عین دوست داشتن جفت خویش
می تواند نیازی به رابطه با کس دیگر نیز داشته باشد.

5

چون انسان ها در کلافی از نیازها بسر می برند
و این نیازها یا باید ارضا شوند و یا سرکوب.

6
ارضای نیازها شاید بهتر از سرکوب آنها باشد
چون اگر سرکوب شوند، چه بسا شدت می یابند و
خشک و تر می سوزانند.

7
ضمنا باید دانست که انسان ها را
 ـ خواه زن و خواه نر ـ
نمی توان بسان اشیاء تصاحب کرد.
انسان که سهل است،
حتی گربه را نمی توان تصاحب کرد.

8

ضمنا دوست داشتن مقوله بسیار بغرنجی است.
وقوف به دوست داشتن بمراتب دشوارتر از
 وقوف به چیزهای دیگر است.

9
چون پیوندهای عاطفی پیوندهای پسیکولوژیکی ژرف مستوری اند
که شناخت آنها به تجارب تلخی نیاز دارد.

10
افراد انسانی چه بسا پس از طلاق و یا قطع رابطه
ـ به هر دلیلی هم که صورت گیرند ـ
بطور ناگهانی متوجه می شوند
که چه رشته های عاطفی نیرومندی
 میان آنها و دوست و خواهر و برادر و آشنا  و همسرشان وجود داشته است.

11
ضربات روحی و روانی ناشی از جدائی ها  
چه بسا دهها سال پس از طلاق و قطع رابطه
وارد می آیند.

12
تشکیل روابط عاطفی که در مقوله عشق و مهر و محبت و دوستی و غیره تبیین می یابد،
نه روندی آگاهانه و عمدی و شناخته شده و به آسانی شناختنی،
بلکه روندی غریزی ـ روحی ـ روانی و طبقاتی پوشیده و مستوری است.

13
چه بسا برای دوست داشتن کسی و یا چیزی
 دلیل روشنی کسی ندارد.
این ولی مانع آن نمی شود که کسی در جاذبه کهربائی آن کس و آن چیز گرفتار آید.

14
تظاهر به دوست داشتن 
چه بسا به حقیقت نزدیکتر است
تا ابراز نفرت.

15
علاوه بر این،
 ابراز نفرت آنتی هومانیستی، ضد اجتماعی و مخرب است.

16

ضمنا به آسانی نمی توان نسبت به کسی ابراز نفرت کرد.
چون نفرت هم بسان عشق آگاهانه و عمدی نیست.
بلکه چه بسا دیالک تیکی از آگاهانه و خودپو ست.

17
کسی می تواند نسبت به کسی دیگر نفرت داشته باشد،
بی آنکه خودش و آن کس 
دلیلی برای آن بیابد.
بیشک دلایلی در میان است
ولی این دلایل پوشیده و مستور اند.
یعنی در اعماق ضمیر و روان انسان ها ته نشین شده اند.

18
انسان موجودی اجتماعی است
اگر شرایط اجتماعی، انسانی باشند
کسی در زمینه عشق به همنوع مشکلی نخواهد داشت.

19
عشق به همنوع نیز نیازی انسانی ـ اجتماعی ـ پسیکولوژیکی است.
چه بسا نیازی مبرم تر از نیاز به نان و آب شب است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر