۱۳۹۳ آبان ۲۶, دوشنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (11)

کیانوری و اسکندری در قاب دو مصاحبه 
فرج سرکوهی 
تحلیلی از یدالله سلطان پور

مصاحبه اول
نورالدین کیانوری
ادامه

کیانوری باهوش، زیرک، نکته سنج و سریع الانتقال بود
اما دافعه منش او از جاذبه زبان او سنگین تر بود.

·        یکی از مشخصات اصلی «چپ» امپریالیستی، پسیکولوژیسم است.
·        پسیکولوژیسم سر در آبشخور سوبژکتیویسم دارد.
·        اگر حریف چپ واقعی می بود، می بایستی کیانوری و حزب توده را بلحاظ طبقاتی ـ ایده ئولوژیکی زیر ذره بین تحلیل قرار دهد.
·        حریف اما به دلیل چپ قلابی بودن، به کاریکاتوری از پسیکولوژیسم کپک زده پناه می برد.
·        نتیجه مصاحبه اش به همین دلیل زباله واره می شود:
·        چون صفاتی از رهبر حزب توده برجسته می شوند که در بهترین حالت، سطحی و شخصی و فرعی و بی ارزش اند و فقط به درد بازجویان طبقه حاکمه می خورند.


1
اما دافعه منش او از جاذبه زبان او سنگین تر بود

·        همینجا توهم چپگرایان قلابی از رهبر حزب توده آشکار می گردد:
·        حریف فکر می کند که کیانوری چپ قلابی است و به همین دلیل با متراژ خود اندازه اش می گیرد.
·        فکر می کند که سیاست برای کیانوری تفننی است.
·        فکر می کند که سیاست برای کیانوری بهانه ای برای پر کردن زندگی توخالی خویش است.

·        کیانوری اما دکترای شهرسازی دارد.
·        دانشمندی در معماری است و به آسانی آب خوردن می توانست میلیونر شود.
·        کیانوری و همسرش علیرغم اینها همه سنگر طبقاتی خود را ترک کرده اند و با علم به خطرات مهلک به سنگر توده ها خزیده اند و تا آخرین نفس در همان سنگر رزمیده اند.
·        طبیعی است که کیانوری تجسم دیالک تیکی از جاذبه زبانی و دافعه ماهوی ـ شخصیتی ـ رفتاری باشد.

 2
می کوشید مخاطب خود را با هر شیوه درست یا نادرستی، 
و حتی با توسل به بندبازی های کلامی، قانع یا منکوب کند.

·        شاید، برداشت حریف کم و بیش درست باشد.
·        ولی بی شعور ترین توده ای از با شعورترین نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه ده سر و گردن برتر بوده است.
·        کیانوری و احزاب استالینیستی با دیالک تیک بیگانه بوده اند و بلحاظ نظری ضعیف بوده اند، ولی در عین حال، صد بار درست اندیش تر از چپگرایان قلابی بوده اند.

·        حریف بی تردید معنی شیوه تفکر را حتی نمی داند.
·        به همین دلیل، فرم چالش نظری کیانوری را، «توسل به بندبازی های کلامی» را عمده و برجسته می کند.
·        ما آثار کیانوری و بقیه رهبری حزب توده را تحلیل خواهیم کرد تا از ضعف های رهبران توده برداریم.
·        ولی با متدهای متافیزیکی و از آن جمله با متدهای فرمالیستی و پسیکولوژیستی نمی توان به تحلیل چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی نایل آمد.
·        اما می توان با توسل به آنها عوامفریبی کرد و به نان و آبی رسید.


 3 
در میانه مصاحبه یکی از رهبران حزب که مرا از زندان می شناخت
به تصادف به اتاق او آمد و نام واقعی و سابقه مرا به او گفت.
این بار کیانوری شیوه ای دیگر برگزید 
و زبان به ترغیب و دوستی باز کرد.

·        اگر چنین باشد باید در چند و چون فهم و فراست «یکی از رهبران حزب توده» تردید کرد.
·        چون اعلام اینکه حریف هارت و پورتیستی تمامعیار است و از کمترین سواد و صداقت برخوردار نیست، نباید منجر به نرم تر گشتن لحن کیانوری، بلکه برعکس به تهاجمی تر گشتن آن گردد.
·        اگر احیانا چنین باشد، باید در رادیکالیته انقلابی ـ مارکسیستی ـ لنینیستی کیانوری تردید کرد.


 4
با این همه از روان شناسی حرفه ای من،
اشتیاق روزنامه نویسان برای انتشار خبرهای دست اول مهم،
استفاده کرد.

·        شکسته نفسی خرده بورژوائی را باش.
·        حریف روانشناسی حرفه ای هم دارد.
·        چون ژورنالیست مادر زاد است.
·        منظور حریف از «روانشناسی حرفه ای»، «اشتیاق به انتشار اخبار دست اول و مهم» است.
·        سؤال اما این است که این «روانشناسی حرفه ای» به چه معنی است و به چه قیمتی تمام می شود؟

 5
·        این «روانشناسی حرفه ای» اولا به معنی وارونه سازی دیالک تیک کمیت و کیفیت است.
·        چون در این صورت، تیراژ مجله (کمیت)  نقش تعیین کننده به عهده می گیرد و نه کیفیت آن.
·        این یکی از ترفندهای بین المللی طبقه حاکمه است.
·        به همین دلیل است که کنسرن واحدی هم روزنامه ای سطحی و مبتذل و زباله واره منتشر می کند و هم همزمان روزنامه بلحاظ فرم و مطلب و مشتری «وزین»
·        روزنامه اول برای توده است و روزنامه دوم برای نخبه.
·        هدف در هر صورت یکی است:
·        تخریب خانه خرد خلق.

6
·        این «روانشناسی حرفه ای» اما به قربانی کردن حقیقت در معبد کمیت و تیراژ منجر می شود.
·        چون حقیقت همیشه در ماهیت است و نه در فرم و نمود و پدیده.
·        ماهیت هم به قول دقیق ولادیمیر لنین، با کیفیت خویشاوند است.
·        کیفیتی که به تبر «روانشناسی حرفه ای» حریف و حرفای همسان او تحقیر و تخریب می گردد.


7
 آن روزها ترورهای گروه فرقان،  
از جمله ترور آیت الله علی مطهری، محمد مفتح و سرلشکر ولی الله قره نی،
از داغ ترین خبرهای روز بود و جامعه تشنه اطلاعات درباره گروه فرقان.

·        «روانشناسی حرفه ای» حریف همین است:
·        دیالک تیک ترور تیراژ.

·        حریف اگر ژورنالیست امپیریستی (تجربه گرا)  حتی باشد، به جمع آوری دقتمند فاکت ها و اسناد و مدارک و تحلیل طبقاتی گروهک ترور می پردازد.
·        مثلا انتشارات گروه فرقان را مورد بررسی امپیریستی قرار می دهد.
·        کسی که اعلامیه های هزارسال پیش حزب توده را ازبر باشد، باید از عهده تحلیل آثار گروه فرقان هم برآید.
·        ولی حریف فرصت این جور کارهای بی سر و صدا، ولی محتوامند را ندارد.
·        به همین دلیل یکراست به سراغ رهبر خسته و پیر حزب توده می رود تا با تیر واحدی چندین نشان بزند:


8 
کیانوری با قاطعیت گفت که
از دستگاه های جاسوسی شوروی
به او اطلاعات و اسنادی داده اند که وابستگی گروه فرقان را به سازمان سیا ثابت می کند.

·        به این فرمولبندی حریف باید دقت دو چندان داشت:
·        کیانوری با قاطعیت می گوید که با «دستگاه های جاسوسی شوروی» ارتباط دارد و اخبار دست اول را دریافت می کند.

·        این مفهوم «دستگاه های جاسوسی شوروی» را به هیچ ترفند و طریقی نمی توان در گنجینه واژه ای رهبر حزب کمونیستی پیدا کرد.
·        این مفهوم یکی از فراورده های دیر آشنای صنایع ایده ئولوژیکی امپریالیسم است.

·        حریف هم بی تردید از این حقیقت خبر دارد.
·        به همین دلیل همان را بسان کالای پرمشتری به امپریالیسم انگلیس می فروشد.

9
·        اگر حریف مخبر صادق باشد، باید نتیجه گرفت که کیانوری خر بوده است.

·        بی اعتنا به صداقت حریف، خالی بودن کله و چنته رهبری حزب توده از تئوری شرم انگیز است.
·        این یکی از ضعف های اصلی همه احزاب استالینیستی است.
·        این بی اعتنائی به تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی با روح مارکسیسم ـ لنینیسم بیگانه است.


10
کیانوری گفت مدارک جدی در اختیار دارد
و به زودی منتشر خواهد کرد.
در رابطه او با پلیس مخفی شوروی شک نداشتم.

·        اینکه احزاب کمونیست به خانواده پرولتری واحدی تعلق داشته اند و یار و یاور همدیگر بوده اند، رازی نبوده است و نخواهد بود.
·        اما اینکه «در رابطه او با پلیس مخفی شوروی شک نداشتم»، نوعی تخریب اعتبار رهبری حزب توده است.
·        چون این ادعا به معنی تنزل و تقلیل کیانوری تا درجه عامل کشوری و یا دولتی دیگر است.

·        این درست همان تهمتی است که دربار تا مغز استخوان نوکر و وابسته به امپریالیسم به حزب توده زده است و فوندامنتالیسم تا مغز استخوان مرتجع به همین بهانه، حزب توده را رسوا و نابود خواهد ساخت.

·        بدین طریق می توان به ماهیت ارتجاعی و آنتی کمونیستی مطلق «چپ» نو پی برد.
·        با توجه به پراتیک همین حریف و امثال بیشمار او در رسانه های مختلف امپریالیستی ـ فوندامنتالیستی می توان به جزئت گفت که «چپ» نو ستون پنجم طبقه حاکمه است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر