۱۳۹۳ آذر ۸, شنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (36)


نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد
  
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه

تز دوم
چراغ نیما که چون فارهای دریائی راهنمای گمشدگان است، در دیگر اشعار او نیز
 پرتو می افکند و متناسب با شرایط و احوال، درخشش آن فزونی و کاستی می گیرد
 و در این شعر به سبب درازی شب حاکم به سوسو افتاده است.

·        این درک سیاوش، درک ژرف و رئالیستی است و تأییدی بر حدس ما ست.
·        ولی تأمل انگیز است:

1
·        چون چراغ ـ به مثابه تئوری ـ اصولا باید در کشاکش عملی دشوار و بی امان با شب، نه کم نورتر، بلکه پر نورتر،  نیرومندتر و غنی تر شود.

2
·        به سوسو افتادن چراغ نیما شاید به دلایل زیر باشد:

الف
·        اولا به این دلیل باشد که چراغ در مصاف بی امان با شبی قدر قدرت و قیرگون، توش و توان خود را عمدتا از دست داده است.
·        جان تئوری به لب رسیده است.

ب
·        دلیل دیگر ضعف چراغ (تئوری) شاید این باشد که تقویت تئوری به زمان نیاز دارد.
·        تئوری باید پراتیک دشوار از سر گذشته را مورد تحلیل همه جانبه قرار دهد و در ضمن تحلیل شرایط عینی مشخص، خود را نیز توسعه دهد و تکمیل کند.
·        دلیل اینکه چراغ نیما در روند رزم بر ضد شب نمی تواند انرژی و نیرو گیرد، همین نیاز مبرم تئوری به زمان است.
·        خاص و منفرد باید در پله عام و مجرد (انتزاعی) مورد بازاندیشی قرار گیرد و دو باره به عالم منفرد و خاص و مشخص برگردد.

ت
·        شاید دلیل دیگر ضعف چراغ (تئوری) این باشد که آن (چراغ)   به مثابه دیالک تیکی از سوبژکت و چراغ است.
·        نیما سوبژکت و چراغ همزمان است.
·        به همین دلیل در رزم بی امان بر ضد شب نیرو می بازد، خسته می شود و به سوسو می افتد.

3
·        سوسو زدن چراغ در هر صورت، نشانه دشواری نبرد سهمگینی است که چراغ بر ضد شب داشته است.

تز سوم
چراغ نیما که چون فارهای دریائی راهنمای گمشدگان است، در دیگر اشعار او نیز پرتو می افکند و متناسب با شرایط و احوال، درخشش آن فزونی و کاستی می گیرد و اگر در این شعر به سبب درازی شب حاکم به سوسو افتاده است، اما در جای دیگر چنین نیست:
در شب سرد زمستانی
کوره خورشید هم چون کوره گرم چراغ من نمی تابد.

·        نیما در این بیت نیز برداشت ما را تأیید می کند.
·        علیرغم سیطره بلامنازع سرما و شب، چراغ تئوری نیما فروزان تر از کوره خورشید می تابد.
·        علیرغم سیطره امپریالیسم و ارتجاع، تئوری رهائی بخش توسعه ای چشمگیر و فخرانگیز یافته است.
·        این به دلیل دیالک تیک تئوری و پراتیک است:
·        تئوری در کوره پراتیک نه تنها به محک می خورد و خورشیدوارگی اش به اثبات می رسد، بلکه توش و توان می یابد و غنی تر و قوی تر و فروزان تر می شود.

تز چهارم
چه فراوان روشنائی در اتاق تو ست
«چوک چوک!»

·        اینجا نیز نیما در گفت و گو با حشره (چوک چوک) به ستایش از توش و توان تئوری رهائی بخش می پردازد.

تز پنجم
پیت پیت چراغ را
در آخرین دم سوزش
هر دم سماجتی است
«چراغ را»

·        این بند شعر نیز تأییدی بر صحت برداشت ما ست:
·        چراغ تئوری حتی در آخرین دم سوزش، سماجتی شگرف به خرج می دهد و بر حقیقت تاریخی بی مهابا پا می فشارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر