۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (53)


تحلیلی از شین میم شین

از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمه ی صوفی وشم، قلندر کن
قلندر به مرد مجرد بی قید و بند و لاابالی اطلاق می شود.

·        معنی تحت اللفظی:
·        از این کلاه و خرقه دلم خیلی گرفته است.
·        بسان صوفی عشوه ای بریز تا من به قلندری بدل شوم.

1
از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمه ی صوفی وشم، قلندر کن

·        خواجه در این بیت، کمافی السابق، سمبل های اهل تصوف و طریقت و عرفان را به لجن می کشد و خود صوفیان را به کرشمه فروشی متهم می کند.

·        احتمالا عشوه و رکشمه صوفی وش مورد نظر خواجه، بلحاظ فرم شباهت غریبی به عشوه و کرشمه طرفداران ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی دارد که از سوی خمینی و بن لادن و فطب و شریعتی و اعوان و انصارشان صورت گرفته و می گیرد.

2
·        بوسیدن تظاهر آمیز قرآن کریم در گروهان پادگان، برانگیختن سربازان به تمسخر و عشوه ریزی و کرشمه فروشی پیش برنامه ریزی شده که «شما تفنگ را ناموس خود می پندارید، که چیزی آهنی و چوبی بیش نیست.
·        من اما کتاب مقدسی را می بوسم که کلام خدای فلان و بهمان است.»   

·        وقتی کسی چیزی در کله و چنته ندارد، به همین روز می افتد.
·        تقدیس خرافه های عهد عتیق در زر ورق عشوه و کرشمه عنگلابی.

صوفی پیاله پیما، حافظ قرابه پرهیز
ای کوته آستینان تا کی درازدستی

·        معنی تحت اللفظی:
·        صوفی پیاله گردان شده و حافظ از صراحی تحریم گشته است.
·        ای آستین کوتاهان، تا کی می خواهید درازدستی کنید؟  

صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز
ای کوته آستینان تا کی درازدستی

·        خواجه در این بیت، برای تصویر اهل تصوف و طریقت و عرفان به مثابه تجسم تزویر و تظاهر و ریا آنها را مظهر دوئالیسم کوتاه آستینی و دراز دستی قلمداد می کند.

·        شگرد فرمالیستی خواجه ردخور ندارد.
·        خواجه حتی از آستین کوتاه لباس صوفی صرفنظر نمی کند.
·        بلکه درجا از همان چیز فرمال و ظاهری و صوری صوفی، قرینه ای برای درازدستی و تجاوزگری او سرهم بندی می کند و به خورد خواننده ی بی خبر از خدا و خرما می دهد.
·        صوفی بدین طریق، احتمالا بدون دلیل روشن، به فردی متجاوز و هر چه دل خواجه خواست استحاله می یابد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر