۱۳۹۳ آبان ۲۹, پنجشنبه

حاکمیت طبقاتی (9)


دولت
(بخش اول)
 پروفسور دکتر ولفگانگ ایش هورن
برگردان شین میم شین

·        فرم دولت عبارت است از فرم سازمانی مشخص قدرت سیاسی که طبقه حاکمه می تواند بکمک آن تناسب قوا را هم میان طبقات مختلف و هم در صفوف خود در مد نظر داشته باشد.

1
·        تفاوتگذاری میان نوع دولت و فرم دولت بسیار مهم است.

2
·        بسیاری از ایدئولوگ های بورژوائی سعی می کنند، با استناد به تعویض فرم ها و متدهای دولت بورژوائی، ماهیت طبقاتی آن را پرده پوشی کنند.

3
·        فرم های گونه گون دولت های بورژوائی تغییری در ماهیت واحد آنان نمی دهد:
·        همه این دولت ها ـ در تحلیل نهائی ـ عبارتند از دیکتاتوری بورژوازی و یا دیکتاتوری گروه معینی از بورژوازی

·        (چون ماهیت واحدی می تواند در فرم ها و نمودهای متفاوتی عرض اندام کند.
·        مثال ساده:  آب (ماهیت واحد) می تواند هم در فرم مایع باشد، هم در فرم یخ و هم در فرم گاز.
·        آب (محتوای واحد) را هم می توان در لیوان عرضه کرد، هم در فنجان و هم در کوزه. مترجم)  

·        (مراجعه کنید به دیالک تیک فرم و محتوا، دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری )  

4
·        علاوه بر این، باید توجه داشت که هر نوع دولت می تواند در مسیر توسعه تاریخی خویش خصلت و فونکسیون تاریخی خود را تغییر دهد.
·        دولت سرمایه داری در آلمان امپریالیستی کنونی با دولت سرمایه داری در آلمان در سال های 70 قرن نوزدهم تفاوت جدی دارد.
·        دولت کنونی آلمان دستگاه قدرت و دیکتاتوری بزرگترین و قدرتمندترین انحصارات (و نه کل طبقه سرمایه داران) است.
·        عملکرد کلی آن حاکی از گرایشات ارتجاعی، ضد دموکراتیک و بویژه هار و متجاوز امپریالیسم آلمان است.

5
·        ساختار و فونکسیون های دولت سرمایه داری در آلمان دستخوش تحولات چشمگیری بوده است و این امر باید در مبارزه بخاطر صلح، دموکراسی و سوسیالیسم در نظر گرفته شود. 

6
·        در تمام طول تاریخ فرماسیون های مبتنی بر استثمار، دولت بمثابه سازمان اجتماعی ئی توسعه یافته که از مردم فاصله گرفته و برضد آنان وارد عمل می شود.

7
·        دولت بوسیله گروهی از انسان ها نمایندگی می شود که نسبت به مردم بیگانه گشته اند، شغل شان انجام «امور دولتی» به معنای فوق الذکر است، با هزاران رشته به طبقه استثمارگر بلحاظ اقتصادی حاکم، پیوند خورده اند، بوسیله آنها آموزش دیده اند، وفادار به آنانند و یا مستقیما در آنها ذوب شده اند.

8
·        نهادهای دولتی ـ بویژه در مراحل بعدی جامعه سرمایه داری ـ  هرچه بیشتر به دستگاه میلیتاریستی ـ بوروکراتیک مبدل می شوند که بطور بی واسطه با انحصارات بزرگ سرمایه داری عجین شده اند و به قول مارکس، به «جسم انگلی»  بدل شده اند که کاری جز اختناق توده های مردم و سرکوب هر حرکت دموکراتیک و مستقل آنان ندارد.
·        دستگاه دولتی امپریالیستی آلمان مثال بارز این قضیه است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر