۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (216)

اثری از مجید افسر
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس   
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین

بخش دهم
اقدامات بورژوائی در زمینه نوسازی متافیزیک:
ژان پل سارتر
مارتین هایدگر
ارنست بلوخ

قسمت دوم

 مارتین هایدگر
ادامه

  15
 فریدریش هولدرلین (1770 ـ 1843)
شاعر معروف آلمانی
او در جوار کلاسیسیسم و رومانتیسیسم جمهوری وایمار،
جای خاص خود را دارد.

·        گذر از تحلیل هستی در اثر هایدگر، تحت عنوان «وجود و زمان» به مفهوم عرفانی تفکر (که نخست در نظرات هولدرلین به سال 1935 به درجه موتیو اصلی ارتقا داده می شود)، از سوی مفسران آثار هایدگر به عنوان «پیچش» (چرخش) تفسیر شده است.   

16
 ویلهلم دیلتی (1833 ـ 1911)
فیلسوف، روانشناس، پداگوگ آلمانی
از فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی) 

·        اثر هایدگر تحت عنوان «وجود و زمان» اما واقعیت انسانی را بطرز فلسفه حیاتی (فلسفی ـ حیاتی)  بر سوبژکتیویته (ذهنیت) فردی حوزه روانگذشت انسان بنیانگذاری کرده است.
·        هایدگر از این بابت به دیلتی نزدیکتر است تا به معلمش هاسرل.

17
·        ساختار این سوبژکتیویته در عین حال چنان فرمالیزه شده که از آن، دیگر نمی توان احکام آنتروپولوژیکی و یا تاریخی ـ فلسفی را استخراج کرد. 

18
·        هایدگر با این تقلیل بر «اونتولوژی بنیادی» می خواست که راه تشخص بخشیدن (کنکرت سازی)  به فلسفه را  که مارکسیسم مطرح کرده بود، سد کند.
·        هایدگر اما با این کار، مضامینی را از دور می اندازد  که بر روانگذشت های اساسی نسبت داده می شوند.
·        روانگذشت هائی که وجود و زمان ناشی از آنها هستند. 

19
·        ضمنا این مضامین که به شعور بحرانی بورژوائی واپسین تعلق دارند، نمی بایستی به نام تاریخی شان نامیده شوند.
·        جایگزین سازی آنها نیز فقط از طریق شناخت ناگهانی (وحی، الهام)  امکان پذیر بود.

20
·        فلسفه می بایستی موظف به تدارک عبادی (تعمق) روانگذشت های احیا (بیداری)  باشد و به دلایل عقلی برای کسب مشروعیت نیازی نداشته باشد.

21
·        هایدگر با این قاطعیت به سردسته کسانی بدل شد که خواهان «غلبه» بر دو چیز زیر بودند:  

الف
·        خواهان «غلبه» بر راسیونالیسم (خردگرائی) روشنگرانه ـ دموکراتیک بورژوائی آغازین بودند.    

ب
·        خواهان «غلبه» بر راسیونالیته (عقلانیت) پرولتاریای بلحاظ طبقاتی رزمنده بودند.   

22
·        به همین دلیل هم بود که هایدگر متافیزیک خود را به مثابه نقد متافیزیک کلاسیک (و به مثابه نقد تکانه های عقلی و نافذ در دیالک تیک) سرهم بندی می کند.  

23
·        هایدگر ضمنا در صدد نفی متافیزیک کلاسیک ببرکت تعلیمات وجود «ژرفتر» و «مستدلتر»، یعنی ببرکت متا ـ متافیزیک بود. 

24
·        در آثار هایدگر واضح تر از هر جای دیگر می توان سمت و سوی فلسفه بورژوائی واپسین را دید که از زمان شوپنهاور شروع شده است.

25
·        هایدگر مسائل متافیزیک کلاسیک را برمی دارد و راسیونالیته (عقلانیت) ذاتی، دنیوی و اسطوره زدائی شده ی آنها را تار و مار می سازد.

26
 فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی

·        نه متافیزیک کلاسیک، بلکه مسخ خردستیزانه آن بوده که از زمان شلینگ پیر بر ضد طرز تفکر دیالک تیکی بطور آنتی ته تیک (آنتی تز گونه)  به خدمت گرفته شده است. 

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر