۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (279)

 
 شفیعی کدکنی
 در ناگزیرِ دَهر
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بکشد عذاب تنهایی را
مردی که زعصر خود فرا تر باشد

سرچشمه:
صفحه فیسبوک
  پیمان
 
میم

·       هیچکس فراتر از زمان خود نیست و نمی تواند هم فراتر از زمان خود باشد.
·       هر کس اصولا و به طرزی  قانونمند، محصول زمانه خویش است:
·       هر چیز پرورده زمان و مکان معینی است.
·       پیوند ماتریالیستی ماده ـ زمان ـ مکان پیوندی با ژرفای خارق العاده است.
·       استاد کدکنی در اشعار دیگر خود نیز به سبب فقر فلسفی دچار همین خبط و خطای بینشی می شوند.

پیمان
اگر چنین می بود که گفته اید، انسان هنوز در همان غار ها باقی بود.
این گفته فقط در مورد دانشمندان درست است و در رابطه با رشد علوم با فرهنگ یا فرهنگ های غالب نادرست.
اگر چنین بود که می گویید اکنون می بایست ما به آن دنیای آرمانی رسیده باشیم و محور همه چیز انسان باشد، نه پول و ثروت.
نباید فراموش کرد که دانشمندان را به عنوان جادوگر و ضد خدا زنده به آتش می کشیدند.

·       هر چیز در داربست ماده ـ زمان ـ مکان وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد و رشد کند.
·       در خارج از این چارچوب چیزی وجود ندارد.
·       نمی تواند هم بوجود آید:

1

·       حتی مارکس و انگلس اگر شرایط زمانی و مکانی یعنی شرایط مادی و فرهنگی پدید نیامده بود، نمی توانستند تکوین یابند.
·        
·       کردوکار فکری و فرهنگی مارکس و انگلس و هر کس دیگر بر میراث مادی و معنوی به میراث مانده از پیشینیان استوار می شود.

2

·       مارکس و انگلس حتی فراتر از زمان خود نبوده اند.
·       به قول خود آنها، انسان تنها مسائلی را می تواند طرح کند که زمان حل آنها فراهم آمده باشد.

3

·       جامعه فردا فقط زمانی که نطفه هایش که در بطن جامعه امروز فراهم آیند و رشد کنند، در مرحله ای معین می تواند تشکیل شود:
·       گذار از تغیرات کمی به تغییرات کیفی.

4

·       سرکوب نواندیشان از سوی طبقه حاکمه صورت می گیرد تا وضع موجود حفظ شود.
·       نواندیشان که فراتر از زمان و مکان نیستند.

پیمان
این استنتاج فلسفی درست است و نتیجه گیری شما هم درست است، ولی کامل نیست.
در ارتباط با موضوع بحث که شعر آقای شفیعی کدکنی است و خود استعداد های مغز انسان که برخی متفکرین فراسوی زمان خود قادر به پیشگویی های علمی بودند که در همین چارچوب گفته شما نیز می گنجد.
مگر همین خمینی و دارو دسته آنها به چه جرمی دانشمندان و متفکرین را به قتل رساندند
(رشد فرهنگ و دانش هم پا و همزمان نیست) و آقای کدکنی هم در همین زمان زندگی می کنند و این تناقض را می بینند.

·       پیش بینی یکی از مفاهیم مارکسیستی است که ما مستقلا ترجمه و منتشر کرده ایم.
·       پیش بینی علمی بر اساس تحلیل قانونمندی های عینی صورت می گیرد و نه بر اساس نبوغ و فراتر از زمان بودن و غیره کسی.
·       کدکنی در تمامت عمرش دچار کوته بینی بوده است.
·       کدکنی همیشه با تفکر علمی بیگانه بوده است.

پیمان
ما در مورد موضوع مشخصی گفتگو می کنیم و این شعر معینی است و این شعر مصداق عینی دارد.
در آن ظرف زمانی که شعر گفته شده است، بسیار انسان ها هستند که با وجود اطلاعات یکسان و دانش یکسان و یدک کشیدن نام دکتر و مهندس حتی قادر به هیچ گونه پیش بینی علمی نیستند و دیگری هست و در تاریخ چنین نمونه هایی هست که موضوع بحث ما نیست.

·       آره.
·       حق با شما ست.
·       برای پیش بینی باید به ساز و برگ خرد (فلسفه علمی، مارکسیسم ـ لنینیسم) مجهز بود.
·       مارکسیست اما هرگز احساس تنهائی نمی کند و خود را فراتر از زمان کذائی نمی دانند.
·       کدکنی ها شعرای طبقات اجتماعی واپسین اند.
·       آنها فکر می کنند چون اشعار شعرای فئودالی را ازبر کرده اند، شق القمر کرده اند.
·       به همین دلیل به زمین و زمان افاده می فروشند و منم منم سر می دهند.
·       طبقه حاکمه هم می داند.
·       از این رو حتی موئی از سر جلال و کامو و کافکا و ساتر و شاملو و کدکنی و امثالهم کم و کسر نمی شود.
·       آنچه اینها تبلیغ می کنند، همان تئوری نخبگان است که هر توده ستیزی تبلیغ کرده است.

·       ما محتوای همین شعر استاد کدکنی را با شعری از سایه مقایسه کرده ایم:

http://hadgarie.blogspot.de/2013/06/26_30.html

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر