۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

نجات از توفان ها

قصه های آقای کوینر
برتولت برشت
برگردان میم حجری

• «وقتی که اندیشنده با توفانی غول آسا مواجه شد، در ماشین بزرگی نشسته بود و جای زیادی گرفته بود.

• اولین کاری که اندیشنده کرد، پیاده شدن از ماشین بود.


• دومین کاری که کرد، در آوردن کت خویش بود.


• سومین کاری که کرد، دراز کشیدن روی زمین بود.


• اندیشنده ـ بدین طریق ـ در نهایت خردی، از توفان نجات یافت.»


• آقای کوینر، پس از خواندن این ماجرا گفت:

• «از آن خود کردن نظر دیگران راجع به خویشتن خویش، سودمند است.

• و گرنه، درک دیگران امکان ناپذیر خواهد بود.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر