۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

دیالک تیک پیوند و تضاد (6)

اثری از مارگرت سندمن
نمودارسازی حرکات آنتاگونیستی و هماهنگ کاراکتر الیزابت نی

تضاد
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

5
تضاد در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی

• توسعه تئوری علمی و ماتریالیستی ـ دیالک تیکی تضاد، بمثابه سرچشمه و نیروی محرکه حرکت و توسعه در طبیعت و جامعه، بمثابه نیروی محرکه شناخت علمی و بمثابه متد مددکار کردوکار عملی و دگرگونساز آگاهانه انسان ها ـ برای اولین بار ـ بر زمینه تنها طبقه انقلابی قاطع و پیگیر در جامعه سرمایه داری (پرولتاریا) امکان پذیر گردید.
• توسعه این تئوری و تحول ماتریالیستی پیگیر دیالک تیک هگل ـ بطور کلی ـ ثمره کار مارکس، انگلس و لنین بوده است.
• مارکس و انگلس در وهله اول قصد تجزیه و تحلیل تضادهای مشخص زیرین جامعه سرمایه داری را داشتند:

1

• تضادهای طبقاتی

2

• تضاد میان خصلت اجتماعی تولید و فرم خصوصی مالکیت

3

• تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

4

• تضاد میان فرد و جامعه
• و غیره.


• مارکس در آثار آغازین خود تحت عناوین «نقد حقوق دولتی هگل» و «نقد فلسفه حقوقی هگل ـ مقدمه» درک هگل از اصل تضاد را بمثابه سیستمی از پیوند میان انتزاعات خودمختار (انتزاعاتی که خود را مستقل ساخته اند)، مورد انتقاد قرار می دهد و کشف تجربی ـ مشخص تضادمندی حیات اجتماعی را وظیفه خود قرار می دهد، تا از آن، دورنمای توسعه مبارزه انقلابی و آماج و سمت و سوی آن را بخواند.

• مارکس در اثر خود تحت عنوان «فقر فلسفه» فرمولبندی مفصلی از تئوری دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تضاد ارائه می دهد و ضدیت آن را با دیالک تیک هگلی نشان می دهد.

• تئوری تضاد در «مانیفست حزب کمونیست» در تجزیه و تحلیل ساختار و دورنمای توسعه جامعه سرمایه داری برای اولین بار بطور قطعی به رشته تحریرکشیده می شود.


• انگلس اعتبار عام تئوری تضاد را ـ قبل از همه ـ بلحاظ معرفتی ـ نظری و متدئولوژیکی ـ ضمن ارزیابی نتایج تحقیقات علوم منفرد (دقیقه) زمان خود ـ در آثار خویش تحت عناوین «آنتی دورینگ» و «دیالک تیک طبیعت» به اثبات می رساند.

• مارکس در اثر خود تحت عنوان «کاپیتال» سرمشق کلاسیکی از کاربست آموزش دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تضاد عرضه می کند.

• لنین در شرایط تغییر یافته گذار از سرمایه داری به امپریالیسم و با توجه به توسعه شتابان معارف علوم طبیعی، در نقطه عطف قرن، به دفاع از اصول مارکسیستی در مقابل رویزیونیسم در جنبش کارگری و در مقابل ایدئالیسم و پوزیتیویسم در علوم طبیعی بر می خیزد.

• لنین در آثار فلسفی ـ نظری خود، بویژه در «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» و در ارثیه فلسفی خود آموزش مارکسیستی تضاد را توسعه و تکامل هرچه بیشتر می دهد.

• آموزش تضاد دیالک تیکی بمثابه وحدت اضداد واقعی در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی دارای اهمیت بزرگی است.

• مارکس آموزش تضاد دیالک تیکی را «سرچشمه تمامت دیالک تیک» می نامد.

• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 623، تذکره 41)

• لنین در این آموزش مارکس، «هسته دیالک تیک» را می بیند.
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 214)

• آموزش تضاد دیالک تیکی تضادهای درونی چیزها، روندها، سیستم ها و غیره جهان مادی را بمثابه علت و نیروی محرکه حرکت و توسعه آنها در نظر می گیرد.
• بنا بر آن، ماده دیگر برای حرکت و توسعه خود به محرک خارجی (الهی) نیاز ندارد.
• ماده را باید در خود جنبی آن در نظر گرفت، که پیدایش، توسعه و حل تضادهای عینی آن نیروی محرکه آن را تشکیل می دهند.

• نتایج جهان بینانه آته ئیستی (الحادی) آن نشان می دهند که چرا فلاسفه ایدئالیست متعلق به جریانات مختلف، بویژه نمایندگان فلسفه بورژوائی معاصر در هجوم خود بر ضد ماتریالیسم دیالک تیکی قبل از همه آموزش دیالک تیکی
تضاد را نشانه می روند.
• آموزش تضاد، بمثابه سرچشمه حرکت و توسعه ماده، نه تنها ماتریالیسم دیالک تیکی را نسبت به هرگونه ایدئالیسم مرزبندی می کند، بلکه آن را از ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی نیز متمایز می سازد، که توسعه را روند رشد ساده ، به مثابه بزرگتر شدن کمی صرف کیفیت های موجود تلقی می کند، اما نه به مثابه «مبارزه» گرایشات متضاد، نه به مثابه جهش از کیفیت های کهنه به نو.

• لنین خاطرنشان می شود که فرق آموزش متافیزیکی
توسعه با آموزش دیالک تیکی توسعه ـ قبل از همه ـ در درک متفاوت آنها از منشاء و سرچشمه توسعه است:

• «شرط شناخت همه روندهای جهان در «خود جنبی» شان، در توسعه خود پوی شان، در حیات زنده شان، عبارت است از شناخت آنها به مثابه وحدت اضداد.

• توسعه عبارت است از «مبارزه» اضداد.
• فرق اساسی آموزش متافیزیکی و دیالک تیکی توسعه بشرح زیر است:

1

• آموزش متافیزیکی توسعه، توسعه را بمثابه کاهش و افزایش، بمثابه تکرار تلقی می کند.

2

• آموزش دیالک تیکی توسعه، توسعه را بمثابه وحدت اضداد تلقی می کند:
• به مثابه دو شقه شدن امر واحد به اضدادی که یکدیگر را مستثنی می سازند و ضمنا در رابطه متقابل با هم قرار دارند.

• در آموزش متافیزیکی توسعه جنبه های زیرین یا مبهم و ناروشن می مانند و یا به علل و قوای خارجی (خدا، سوبژکت و غیره) نسبت داده می شوند:
1

• خود جنبی

2

• نیروی محرکه حرکت

3

• منشاء و سرچشمه حرکت

4

• انگیزه حرکت

• مراجعه کنید به انگیزه

• در آموزش دیالک تیکی توسعه توجه اصلی معطوف شناخت منشاء و سرچشمه خود جنبی می شود.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 339)

• آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی تضاد دیالک تیکی، به مثابه آموزش علل تنوع کیفی فرم های حرکت و فرم های توسعه ماده، بمثابه آموزش نیروی محرکه توسعه هر پدیده منفرد و گذار آن به فرم وجودی کیفی دیگر و غیره، برای اولین بار در تاریخ شناخت بشری، امکان توضیح علمی قاطع حرکت را بی نیاز از توسل به قوای غیرمادی و ماورای طبیعی فراهم آورد.

• بکمک آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی تضاد دیالک تیکی برای اولین بار امکان درک علمی مسائل زیرین و امکان در پیش گرفتن سیاست علمی بر مبنای آن پدید می آید:

1

• روال درونی ضرور توسعه اجتماعی

2

• نیروهای محرکه و قانونمندی های توسعه اجتماعی

بنا برین، آموزش مارکسیستی ـ لنینیستی تضاد دیالک تیکی، نه تنها دارای اهمیت تئوریکی و متدئولوژیکی عام برای علوم منفرد است، بلکه در عین حال، پایه تئوریکی مهمی برای کردوکار عملی ـ سیاسی احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر