۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (64)

امپریالیسم، به مثابه ناجی خلق های جهان؟
نقدی بر نوشته نوشین احمدی خراسانی تحت عنوان
جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان «امپریالیسم»
از حمید محوی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

1
شهرام بجفی

• وقتی‌ مشتی مزدور قلم فروش با نام‌ های خبرنگار، تحلیلگر سیاسی، اپوزیسیون نما، در واقع نوکران و پادوهای امپریالیسم، بستر ذهنی‌ و فرهنگی‌ جنایات و سیاست های امپریالیستی را هموار می کنند، در حقیقت این مزدوران قلم به دست، شریک جنایتکاران ناتو هستند و دست شان به همان نسبت در خون انسان های بیگناه آلوده است.
• اگر روزی امپریالیسم فرصت پیش بردن برنامه‌ های جنایتکارانه ‌اش را در ایران به دست آورد، این خائنان قلم به دست از پیشقراولان مجریان سیاست‌های تجاوزکارانه، کثیف و خونریزانه ی امپریالیست ها خواهند بود.

• اما به این مزدوران قلم فروش می‌گویم:

• ننگ و نفرین بر شما باد.
• کنار سفره ملت تان خوردید، رشد کردید، اما به جای خدمت، به صورت خلق تان چنگ زدید و راه نوکری امپریالیسم خونخوار را بر گزیدید.

2
حبیب

• من هنوز اصل مطلب را هنوز نخوانده ام.

• نظر آقای نجفی را خواندم و دلم می خواهد تأملاتم را در زمینه نحوه برخورد به دگراندیشان از هر سنخ فرمولبندی کنم و به بحث بگذارم.

• به امید اینکه به محک بخورد و تصحیح شود:
• من از بد روزگار با افرادی از طبقات اجتماعی مختلف از نزدیک آشنا شدم و چون سمتگیری سیاسی روشنی نداشتم، کسی پیش من تئاتر بازی نکرد.
• بدین طریق با شیوه های فکری و رفتاری مختلف و معیارهای ارزشی مختلف وابستگان به طبقات مختلف آشنا شدم و به هراس افتادم.

• وقتی در فلوجه عراق انسان ها شقه شقه می شدند، من خون می گریستم، ولی بورژوای تازه وارد از ایران، همه این ماجراها را امری عادی تلقی می کرد و قربان صدقه جورج بوش می رفت.

• او را به خوبی می شناختم و می دانستم که نوکر کسی نیست.

• واقعیت این است که جهان کوچک است و نمایندگان طبقات واحد از کشورهای مختلف شباهت های غریبی از هر لحاظ به همدیگر دارند.


• وقتی در کارخانه ای در یکی از کشورهای اروپا مشغول کار شدم، شباهت های شگرفی از خیلی نظرها میان کارفرما و مأمورین ساواک و ساواما احساس کردم و کارخانه بطرز دردآوری شکنجه گاه را با همه فشارهای جسمی و روحی اش در ذهنم زنده کرد.


• موضعگیری های شخصیت های سیاسی از احزاب و گروه های مختلف را ـ اعم از نویسنده، خبرنگار، فعال سیاسی و غیره ـ باید در چارچوب وابستگی طبقاتی آنها درک کنیم و دست به ریشه بریم.


• و گرنه امروز لعن و نفرین نثار این می کنیم و فردا نثار آن.

• و آخر سر در همچنان به همان پاشنه می چرخد که تاکنون چرخیده است و خود به پیرزنان نفرینگو بدل می شویم و فرو می پاشیم.


• هنر نه دیدن چیزهای جاری در سطح حوادث روزمره، بلکه کشف و افشای ریشه آنها ست.


• انتقاد از این و آن و فحش و دشنام و پرخاش به این و آن جای تحلیل ریشه ای ـ طبقاتی را هرگز نمی تواند بگیرد و از سرگردانی بینشی و ایدئولوژیکی توده ها نمی کاهد.


• شعور اجتماعی افراد نتیجه تعلق آنها به وجود اجتماعی خاص آنها ست:

• منشاء شعور اجتماعی افراد، وجود اجتماعی آنها ست:

• به قول فویرباخ حکیم ماتریالیست آلمانی:

• طرز تفکر در کوخ و کاخ یکسان نیست!

• از این رو به هنگام نقد نظر مخالفین، باید گام به گام به توضیح وجود اجتماعی آنها همت گماشت و ریشه ها را به خویشتن خویش و به توده ها نشان داد.


و گرنه خطر سقوط به منجلاب سوبژکتیویسم می رود که در و دروازه را به روی خودفریبی و عوامفریبی چارطاق می گشاید.

پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر