۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

دیالک تیک پیوند و تضاد (4)

اثری از مارگرت سندمن
نمودارسازی حرکات آنتاگونیستی و هماهنگ کاراکتر الیزابت نی


تضاد
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

II
تضاد در فلسفه اسکولاستیک آغازین

• دراسکولاستیک از «قانون تناقض ممنوع» تعبیر متافیزیکی انجام می گیرد:
• چیزها نباید دارای خواص متضاد حتی در زمان های مختلف و ازنقطه نظرهای مختلف باشند.
• «قانون تناقض ممنوع» نشانگر یک ماهیت تغییرناپذیر است و حرکت علت ماورای مادی (الهی) دارد.

(قانون تناقض ممنوع یکی از قوانین منطق صوری است که ارسطو فرمولبندی کرده است و بنا بر آن احکام متناقض نمی توانند حقیقی باشند.

• قانون تناقض ممنوع در منطق حکمی چنین تعریف می شود:

• «حکم الف و نفی آن نمی توانند هر دو ـ همزمان ـ حقیقی باشند.»

• قانون تناقض ممنوع را اما نمی توان تنها بکمک منطق صوری اثبات کرد.


• ارسطو
در اثبات ماهیتا ماتریالیستی قانون تناقض ممنوع در رابطه با واقعیت عینی اعلام می کند که یک چیز نمی تواند در آن واحد و از نظر واحد صفتی را داشته باشد و نداشته باشد.

• در واقعیت عینی هم موردی پیش نمی آید، که چیزی خاصیت معینی را در آن واحد، هم داشته باشد و هم نداشته باشد، هم در رابطه معینی نسبت به چیزهای دیگر قرار داشته باشد و هم قرار نداشته باشد.
• به عبارت دیگر، در واقعیت عینی تناقضات منطقی وجود ندارند.
• از این رو تفکری که حاوی تناقضات منطقی باشد، نمی تواند انعکاس درست واقعیت عینی باشد و حقیقی باشد.
• تفسیر متافیزیکی از قانون تناقض ممنوع، «در آن واحد» و «از نظر واحد» را در فرمولبندی ارسطو نادیده می گیرد و یا آنها را عمدا پرده پوشی می کند. مترجم)

III
تضاد در فلسفه اسکولاستیک واپسین

• در اسکولاستیک واپسین، برعکس، به سبب علایق نوزاد نسبت به علوم طبیعی، مسئله وجود واقعی تضادها دو باره به میدان می آید و در «تئوری محرکه درونی» بوریدان که علت حرکت زمینی و آسمانی را نتیجه برون آئی تضاد واقعا موجود میان محرکه درونی (تکانه، ارتعاش) و مقاومت (هوا) می داند، مطرح می گردد.

1
تضاد در فلسفه طبیعت

• در «فلسفه طبیعت» ایتالیا، درقرن شانزدهم میلادی، به پیروی از اندیشه های هراکلیت و امپدوکلس راجع به تأثیر متقابل اجسام بر یکدیگر و تقابل واقعی و «مبارزه» لاینقطع، اضداد زیرین از سوی فراکاسترو، کاردانوس، تلستوس و غیره مطرح می گردند:

1

• انبساط ـ انقباض


2

• ترقیق ـ تغلیظ

3

• جاذبه ـ دافعه

4

• علاقه ـ نفرت

5

• گرما ـ سرما
• و غیره.

2
تضاد در فلسفه کوزانوس

نیکولاس کوزانوس (1401 ـ 1464)
فیلسوف، تئولوگ، ریاضی دان، کاردینال
از نخستین هومانیست های آلمانی در دوره گذار از قرون وسطای واپسین به عصر جدید آغازین.

• در آموزش کوزانوس معروف به انحلال اضداد، این اندیشه های نو ـ برای اولین بار ـ مورد بررسی فلسفی قرار می گیرند.
• حرکت و سکون، «شدن» و «فنا شدن»، مقاومت و تلاش نشانگر تضادمندی همه چیزها محسوب می شوند.

• وحدت واقعی اضداد در طبیعت پذیرفته می شود و در مثال های زیرین نشان داده می شود:


1

• خط منحنی ـ خط مستقیم

2

• چند گوشه ـ دایره

3

• نور ـ ظلمت

4

• گرما ـ سرما

• کوزانوس گذار فراتر رونده از توان تفکر بشری و فراتر رونده از «قانون تناقض ممنوع» اضداد «پایان مند» به «بی پایان» و وحدت نهائی آنها را موازی با وحدت همه اضداد در ذات حق (مطلق) تلقی می کند.
• بنظر او در ذات حق، کلیه اضداد بر هم انطباق می یابند و منحل می شوند.

• (با اندیشه خالی از تضاد بودن ذات حق در فلسفه سعدی هم مواجه می شویم. مترجم)


• بری ذاتش از تهمت ضد و جنس
• غنی ملکش از طاعت جن و انس

• تعریف کوزانوس از انطباق اضداد، بدین طریق، ماهیتا در راستای آشتی اضداد واقعی جهان در ذات حق است و لذا حاوی ناپیگیری های تئولوژیکی ـ عرفانی است.
• اما علیرغم آن ـ برای اولین بار در تفکر فلسفی عصر جدید ـ دیالک تیک واقعی چیزها و تضادمندی واقعی آنها مطرح می شود.

3
تضاد در فلسفه جوردانو برونو


• جوردانو برونو به دنبال کوزانوس، از اندیشه انطباق اضداد درک دیگری ارائه می دهد، که به واقعیت نزدیکتر بوده است:
• یکی از دو ضد همیشه اصل ضد دیگر است.
• تغییرات دایره وارند، زیرا هر دو ضد بالاخره بر هم انطباق می یابند.
• بدین طریق عشق نوعی نفرت است و بر عکس.
• پزشک پادزهر را از زهر تهیه می کند و الی آخر.

• «هرکس به ژرفترین اسرار طبیعت پی بردن می خواهد، باید حداقل و حداکثر را در اضداد مورد توجه و مطالعه قرار دهد.
• کشف اضداد پس از یافتن نقطه وحدت، جادوی ژرفی است.»

• درک برونو از انطباق اضداد نیز سرانجام به جوهر الهی ختم می شود، آنجا که همه اضداد در هم ذوب و یکی می شوند، منحل می شوند.
• با این تفاوت که انطباق و انحلال اضداد در جوهر الهی، ذاتی آن اند و بطور پانته ئیستی مطرح می شوند.

4
تضاد در فلسفه یاکوب بومه

یاکوب بومه (1575 ـ 1624)
عارف، فیلسوف و تئوسوف آلمانی
هگل او را «اولین فیلسوف آلمانی» می نامد.
نقاط مرکزی تفکر او:
یکسان انگاشتن طبیعت و خدا
تضاد بمثابه گشتاور ضرور در همه پدیده های واقعیت عینی
اهمیت قوه معرفتی قلب و جسم و روح (اصل زنانه)
لیاقت انسان به ازادی

• یاکوب بومه اندیشه انطباق اضداد را جامه انجیلی ـ تئوسوفیستی ـ عرفانی می پوشاند و به مثابه رابطه تنش لاینقطع میان خدا، جهان و انسان تلقی می کند.

• (تئوسوفیسم آموزش مذهبی ئی است که بنا بر آن، درک معنی کلیه چیزها تنها در عروج عرفانی به سوی خدا می تواند حاصل آید. مترجم)

• بومه به نقش شرهای اخلاقی، به مثابه ضد فعال خیرهای اخلاقی در حیات انسانی اشاره می کند:
• شر ـ به عنوان ضد خیر ـ ضروری است و به پیروزی خیر کمک می رساند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر