۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

سیری در جهان بینی امیر حسین آریان پور (1)

امیرحسین آریان‌پور (زاده تهران ۸ اسفند ۱۳۰۳ - درگذشته تهران ۸ مرداد ۱۳۸۰)
نویسنده، فرهنگ‌ نویس، مترجم و استاد دانشگاه ایرانی
از نظریه پردازان جامعه‌ شناسی و علوم اجتماعی
موضعات پژوهشی او:
انسان شناسی، جامعه‌ شناسی و حقیقت‌ شناسی
اثار:
فرهنگ تفصیلی علوم اجتماعی به چهار زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی
در مدت زمانی بیش از چهل سال به طول انجامیده و بی شک، یکی از مهمترین آثار فرهنگ تفصیلی علوم در زبان پارسی و یکی از گرانبهاترین و بزرگترین آثار امیرحسین آریان پور است که حاوی سیصد هزار فیش بوده و تاکنون انتشار نیافته‌ است.
آریان ‌پور در جامعه‌ شناسی دیدگاهی ماتریالیستی داشت
ابتکار ترجمهٔ پسوند ایسم به «گرایی» ازآن او ست.
آیین پژوهش
ایبسن آشوب گرای
بزرگ مردان تاریخ
تاریخ تمدن ویل دورانت (جلد سوم، ترجمه)
جامعه‌ شناسی هنر
دو منطق: ایستا و پویا
در آستانه رستاخیز ـ رساله ای در باب دینامیسم تاریخ
روانشناسی از دیدگاه واقع گرایی
سیر فلسفه در ایران (ترجمه)
فرویدیسم: با اشاراتی به ادبیات و عرفان
فرهنگ چهار زبانه (فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی) در دست انتشار
طبیعت، حیات، منشاء و تکامل آن (چاپ امیرکیبر ۱۳۵۰ ه.ش.)

فردا روشن است
دكتراميرحسين آريان‌پور
سرچشمه:
روزنامه شرق
تحلیل واره ای از شین میم شین

• اين جهان ما، جهان بودها ست
• بودها آن را چو تار و پودها ست

• هر چه هست و بود، خواهد بود نيز
• هر چه خواهد بود، هست و بود نيز

• ليك پوينده است ذات بودها
• خود نيارامد به‌ سان رودها.

• هرچه را «اين» گويي، آخر «آن» شود
• اين شود نابود، آنگه آن شود.

• در دل هر بود، نابودان نگر
• در دل نابودها، بودان نگر.

• بود، نابود است و نابود است، بود؟
• بودها زايند از نابوده بود.

• چنبر بود و نبود بيكران
• شد كماني بهر پيكان زمان:

• آنچه با نابودي خود، گشته هست،
• بود ديروزي است، بود رفته است

• چون شود نابود آنچه هست بود،
• مرغ فردا بال و پر خواهد گشود

• مرز ديروز است و فردا، روز ما
• مام فردا دختر ديروز ما

• سرخي اكنون توفاني ما
• از سياهي گذشته شد فرا

• از دل سرخ كنون آيد پديد
• سبزي آينده نو آفريد.

• بين درون غنچه نوزاده ‌اي،
• تخم فردا، نوگل نازاده ‌اي

• هر چه را تو بنگري، آن يك، دو است
• هم پيام كهنه، هم پيك نو است

• كهنه و نو در ستيز بي ‌درنگ
• قلب هر چيز است يك ميدان جنگ

• نو فرو كوبد رقيب كهنه را
• زو بپالايد حريم خانه را

• زين كشاكش، خويش هم ديگر شود،
• آن چه نو بوده است، خود نوتر شود.

• بودني در پويش جاويد خود،
• مي ‌فزايد، مي ‌فرازد خود به خود

• گل ز تخم و غنچه مي ‌آيد برون،
• ليك دارد چيزكي زان دو، فزون

• گل، گل است و غنچه تخم است نيز
• تخم و غنچه نيست چون گل، عطر بيز

• زين سبب آينده پرمايه‌ تر است
• از گذشته، هم ز اكنون برتر است

• رفت ديروز من و امروز من
• مي ‌رود، زان پس بيايد روز من

• روز من فردا ست، فردا روشن است
• شام تيره، بام را آبستن است

• روشني زايد ز بطن تيرگي
• زاد بر زاييده يابد چيرگي

• گر بخواهي ور نخواهي، شب رود
• صبح تاريخ بشر ناگه دمد

• ما همه در راه صبح روشنيم
• در دل تاريخ، آن سو مي ‌رويم

• سير ما سازنده تاريخ ما ست
• سير تاريخي كجا از ما جدا ست؟

• چون دوان با شوق و آگاهي رويم
• راه تاريخي خود كوته كنيم

• جنبشي از جان و دل، با چشم باز
• مرد اكنون را كند آينده‌ ساز

• آفتاب زندگي، تابنده باد،
• چشم ما بر طلعت آينده باد!

پایان

۱ نظر: