۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (74)

سارکوزی با چکمه گشاد «مجنون آلمانی»
رضا خسروی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

1
الف میم شیری

• اگر آقای خسروی اتحاد شوروی را «امپراطوری» و «قاتل دیکتاتوری پرولتاریا» تعریف می کند و تخریب و تجزیه آن را «فروپاشی» می داند، پس حداقل به خاطر از میان بردن این «امپراطوری» باید سپاسگزار امپریالیسم آمریکا و اروپا باشد، نه مخالف آنها.
• این تناقض گویی همواره به سود سرمایه بوده است نه کار.

2
مسعود

• من به عنوان یکی از فعالین سابق خط سه، به آقای شیری حق می‌دهم.
• به نظرم پدیده سوسیال امپریالیست خواندن شوروی از دشمنی احزاب کمونیست چین و شوروی سرچشمه می‌گیرد و بنیان درست و مستدلی نداشته و من تا بحال تحقیق جدی و قابل مراجعه ای ندیده ام.
• بویژه که حزب کمونیست چین امروز از این تحلیل خود به طور کامل فاصله گرفته.
• بکار گیری لفظ امپراطوری هم بار چپ پست مدرن هاردت و نگری دارد.
• آیا واقعاً منظورتان چنین است یا به نشانه دیگری این لفظ را انتخاب نموده اید؟
• من به شخصه اعتقاد ندارم آنچه در شوروی و کشور های بلوک شرق و چین حاکم بود سوسیالیسم بود بلکه تلاش‌های نا موفق و با اشتباهات سنگین و سبکی بود که توان ادامه کاری را نداشت و پایان نامبارک و دردناکی برای انسانیت داشت که تا امروز زحمتکشان جهان متحمل فشارهای این واقعه اند.

3
الف میم شیری

• با تشکر از مسعود محترم، به خاطر توضیحات مستدل و منطقی شان.
• فقط این نکته را لازم به یادآوری می دانم که اساسا درک ما چپ های ایرانی از سوسیالیسم، یک درک آرمانگرایانه و تخیلی است.
• سوسیالیسم شوروی مگر در مدت فقط سی سال سازندگی آن هم با حضور نظامی ١۴ کشور خارجی در خاک آن تا سال ١٩٢١ و در میان جنگ های ویرانگر داخلی تا سال ١٩٢۵ و جنگ جهانی دوم تا سال ١٩۴۵، قرار بود چگونه باشد که نبود.
• این بحث دیگری است که سوسیالیسم چگونه تخریب شد، اما، واقعیت شوروی، علیرغم انحراف حزب کمونیست آن از اصول مارکسیسم- لنینیسم از اواسط سال های دهه پنجاه قرن گذشته و فعالیت های شدید باندهای خرابکار، بویژه صهیونیستی، بمثابه نیروی ضربت امپریالیسم، تا سال ١٩٩١، از قرار زیر بود:

1

• نه طبقه استثمارگر در این کشور وجود داشت و نه استثمارشونده.

2

• معضل مسکن و بیکاری بطور بنیادی حل شده بود.

3

• قیمت واحد و ثابت برای همه کالاها در سرتاسر کشور تعیین می شد.

4

• از انحصارات و تراست های سرمایه داری، انباشت سرمایه و صدور سرمایه و بورس بازی (قماربازی) خبری نبود.

5

• از تسلط سرمایه مالی بر سرمایه تولیدی هم اثری دیده نمی شد.

6

• مسئله مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید و زمین بطور کامل حل شده بود.

7

• حق تحصیل، طب و بهداشت و حتی استراحت رایگان برای همه، تحقق یافته بود.

8

• تمام مظاهر فقر و گرسنگی، اعتیاد و دیگر مفاسد اجتماعی خاص جوامع طبقاتی، بویژه سرمایه داری، ریشه کن شده بود.

9

• هیچ کودکی مجبور به کار نبود.

10

• هیچ زنی به خاطر احتیاح مجبور به خودفروشی نبود.

11

• همه نیروهای قادر به کار، در یک رشته علمی و یا شغلی متخصص بودند.

12

• در اغلب عرصه های علمی و تکنولوژیکی پیشتاز در جهان بود.

• حالا یک لحظه تصور کنیم اگر آن جنگ ها به اتحاد شوروی تحمیل نمی شد، اگر انحرافات بعد از سال های ۶٠ روی نمی داد، اگر سوسیالیسم فرصت ادامه حیات می یافت، چه سیمایی می توانست از خود ارائه دهد؟

• اینکه کدامیک از این موارد با سوسیالیسم مورد نظر ما شباهت داشت یا نه و یا با مشخصه های امپریالیسم و جوامع سرمایه داری مطابقت داشت و دارد، سؤالی است که باید باورمندان به تئوری «سوسیال امپریالیسم» پاسخ دهند.

• من به سهم خود، از پیشنهاد رفیق مسعود دایر بر شروع نکته به نکته بحث، صمیمانه استقبال نموده و آمادگی خود را به بحث های مستدل و مستند در این زمینه اعلام می کنم.
• چرا که هدف ما ساختن سوسیالیسم است و آموزش تجارب تاریخی سوسیالیسم چراغ راه آینده ما.
• با احترامات صمیمانه

4
مسعود

• رفیق گرامی شیری
• با تشکر از لطفتان من سعی خواهم کرد اگر رفیق خسروی دلایل شان را برای ادعای شان ارائه کردند، من نیز به مطلب بپردازم.
• در مورد امتیازاتی که جامعه سوسیالیستی شوروی در برابر جوامع امپریالیستی داشت، با بخش بزرگی از نظرات شما موافقم.
• در مورد سال های اولیه انقلاب هم کاملا محقید.
• در مورد دوران استالین من معتقدم، باید برخورد صادقانه داشت:
• از سوئی خدمات و موفقیت های این دوران را نباید کمرنگ کرد:
• چه این امر بر درک و درس گیری از تجارب انسان ها تاثیر منفی و نادرستی خواهد گذاشت.
• از سوئی نباید چشم بر اشتباهات و انحرافات آن دوران که جان بسیاری از بنیان گذاران و بی گناهان و کمونیست های صادق را گرفت، بست.
• البته بحث تنها بر سر دوران استالین نیست.
• این مطالب بی اهمیت را گفتم تا رفقای مخالف شوروی تصور نکنند، من دربست هر آنچه در آنجا گذشت را تائید می کنم.
• علیرغم آن نباید در برابر سونامی تبلیغاتی ضد استالینی امپریالیست ها و فاشیست ها ایستاد و حقایق را تیره و تار کرد.
• منتظر رفیق خسروی می مانم.
• با احترام

5
رضا خسروی

• درود بر رفیق فرهیخته الف میم شیری
• از سفر آمدم و مژده کتبی را گرفتم.
• ظاهرا، من حق ندارم، بدون «مجوز»، بدون پذیرش قبلی خیال شما در باره چگونگی فروپاشی امپراتوری شوروی، با بناپارتیسم و امپریالیسم مخالفت کنم.
• اگر متوجه شدید که این مخالفت من ریاکارانه، بوی تفلب و حقه بازی می دهد، بهتر نبود که با صراحت می گفتید تا خواننده «نا» وارد بدام نیافتد؟

• معذالک، اگر اجازه بدهید، می خواهم به سهم خود، از مقالات سنجیده، از مطالب گزنده شما در باره میراث خواران استعمار کهن، ایضا از برخوردهای بجا و انقلابی شما با ارتجاع بومی و بین المللی، با بورژوآزی و امپریالیسم در اوضاع و احوال جاری جهان قدردانی کنم.


• گو اینکه با ادعای «غریب» شما مبنی براینکه امپراتوری شوروی را امپریالیست های آمریکائی و اروپائی از میان بردند، اصلا موافق نیستم.


• تمایل امپریالیسم برای درهم کوبیدن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، برکسی پوشیده نیست.

• ولی از شما چه پنهان که دیکتاتوری پرولتاریا – بزعم ساده لوحان اصلی و بدلی « استالینیسم »، هرگز در برابر تهاجمات نوبتی امپریالیسم از پا در نیامد.
• تا اینکه قربانی دشمنان «داخلی» سوسیالیسم و کمونیسم شود، بلکه با کودتای خزنده خروشچف و شرکاء روبرو شد و به خاک افتاد.

• درود بر رفیق مسعود

• خیر، اصطلاح سوسیال امپریالیسم، آنطور که شما می گوئید، از «دشمنی چین و شوروی» سرچشمه نمی گیرد.

• این لنین بود که برای اولین مرتبه آن را بکار برد، تا رهبران دو دوزه باز سوسیال دموکراسی را، که هم از توبره می خوردند و هم از آخور، هم از سوسیالیسم دم می زدند و هم با امپریالیست ها می لاسیدند… رسوا کند.
• تا اینکه با برآمد اختلافات چین و شوروی و… دوباره جان گرفت و برسر زبان ها افتاد.
• اهداف پشت پرده حضرات، زورگوئی شوروی و کاسب کاری چینی و…
• اینها همه بجای خود.

• ولی تصور اینکه اختلافات جاری میان چین و شوروی و غیره سیاسی و ایدئولوژیکی و بخصوص، نوعی دعوای زرگری بوده، بکلی خطا ست.

• پای ماستمالی کردن دیکتاتوری پرولتاریا، انحراف از مارکسیسم – لنینیسم در میان بوده که رفته رفته همه احزاب و سازمان ها و افراد وفادار را در سراسر جهان در بر گرفت.
• در این مبارزه دشوار و حیاتی در قبال زورگوئی و کاسب کاری و… بعضی دچار رخوت شدند، تعدادی بریدند و شماری هم به دریوزگی افتادند.
• اصطلاح سوسیال امپریالیسم، بیشتر یک نامگذاری است.
• باید دید که به چه چیز عینی و ملموسی اشاره دارد.

• بگذریم از اینکه من این اصطلاح را بکار نمی برم.


• حال چند کلمه در باره لفظ « امپراتوری»:
• اینکه «چپ» ها در این مورد چه می گویند، مشکل من نیست.
• موافق با دریافت مارکس از جنبش های زنده کارگری در بستر مالکیت خصوصی، تقسیم کار و شیوه سرمایه داری تولید، من بر این باورم که دیکتاتوری پرولتاریا، این تنها دولت انقلابی دوران گذار از سرمایه داری به کمونیسم، معرف هیچ صورتبندی اقتصادی خاصی نیست.
• دولت «باید» ها ست.

• «باید» ها از قرار زیرند:

• مالکیت خصوصی بر وسائل تولید اجتماعی را براندازد.
• استثمار فرد از فرد را ملغی کند.
• وسائل تولید را از چنگ مالکان و اربابان و سرمایه داران ریز و درشت بدر آورد.
• آرایش طبقاتی جامعه را از میان ببرد.
• تولید را براساس نیازهای مادی و معنوی نیروی کار سازمان دهد.
• نگذارد که کسی یا گروهی از قبل کار غیر ارتزاق کند.
• تولید کالائی را براندازد.
• در باره همه مسائل کلیدی، اقتصادی و اجتماعی، حرف آخر را بزند و غیره.
• تا قوانین اقتصادی جای قانون ارزش را بگیرد.

• سوسیالسم، یعنی تسلط صوری و زوری کار زنده و متفکر بر کار مرده و متراکم.
• باید در مسیر تسلط واقعی حال بر گذشته، زنده بر مرده، پیش برود.

• «باید» مرحله ای است که دیکتاتوری پرولتاریا، این دولت انقلابی و موقت ـ موقت بلحاظ تاریخی ـ برای پیدا کردن مکانیسم های گذار… هنوز به مؤلفه های معتبر اقتصاد بازار، به قانون ارزش اتکا دارد و اگر اهمال کند، نتواند جلوی برآمد منافع گروهی و قشری را بگیرد و غیره، به بیراهه می افتد و جامعه به گذشته بازمی گردد.

• سخن برسر جامعه ای است که از دل جامعه کهنه بیرون آمده و همه خصوصیات، آلودگی های آن را با خود یدک می کشد.

• مادام که تسلط واقعی کار زنده و متفکر بر کار مرده و متراکم بازآفرینی خودکار (اوتوماتیک) پیدا نکرده و غیره، جامعه همواره در حال گذار باقی می ماند و برای پیشرفت به سمت مرحله نهائی کمونیسم، نیاز مبرمی به دیکتاتوری پرولتاریا دارد.

با حذف این عنصر کلیدی، جامعه پا در هوا می ماند و با گرایشی شتابگیرنده به سمت سرمایه داری می رود!

پایان

ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر