۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (71)

و اکنون، پختن آش پشت پا برای امپرياليسم
(نقدی بر مقاله‌ ی نوشين احمدی خراسانی)
خسرو صادقی بروجنی
سرچشمه: روشنگری، مجله هفته
http://www.roshangari.net
http://www.hafteh.de

1
بی نام

• امپریالیسم وجود دارد و اهمیت دارد.
• اما روش مبارزه با آن همکاری با بورژوازی بومی نیست، بلکه فقط مبارزه با سرمایه داری است.
• اصل و بنیاد امپریالیسم در دوران ما روابط سرمایه داری است و نوع مترقی و غیر مترقی ندارد.

2
ربابه

• بی نام، پرتاب سنگ و فرار

• به چه دلیل این ادعا را مرتب بطور اوتوماتیک، بجا و بی جا در هر موردی تکرار می کنید؟


• در مبارزه با امپریالیسم با همه نیروهای ضد امپریالیستی که نظر به گذشته ندارند، می توان همکاری کرد و باید هم همکاری کرد.

• در صورتی که امپریالیسم مداخله مسلحانه کند، حتی می توان با نیروهائی که عقب مانده تر از بورژوازی اند، همدست شد.

• اکنون در کشورهای امپریالیستی، طبقه کارگر با بورژوازی غیر انحصاری بر ضد انحصارات متحد می شود و باید هم متحد شود.
• امپریایلسم عالی ترین مرحله سرمایه داری است، مرحله بعد از سرمایه داری رقابت آزاد است.

• حق در این مورد با شما ست:

• امپریایلسم فقط ارتجاعی، ضد بشری و ضد ترقی و پیشرفت اجتماعی است.

• بر ضد امپریالیسم فقط می توان مبارزه کرد و باید مبارزه کرد.
• اما برای مبارزه بر ضد امپریالیسم باید با نیروهای ضد امپریالیستی متحد شد.

• بورژوازی غیر انحصاری نیز در مراحل آغازین مبارزه، متحد طبقه کارگر است، متحدی متزلزل، دودل و مردد.

• ولی طبقه کارگر باید با نیروهای مردد، دو دل و متزلزل نیز متحد شود و مانع آن شود که آنها بر ضد خودش با امپریالیسم متحد شوند و انقلاب شکست خورد.
• تنها با اتحاد حداکثر نیروها ست که می توان بر دشمنی قدر قدرت پیروز شد.
• ولی پیشاپیش باید دانست که هر نیرو و طبقه اجتماعی از چه ظرفیت و پتانسیل انقلابی برخوردار است و تا کجا می تواند طبقه کارگر را همراهی کنند.
• همین و بس.
• نه کمتر و نه بیشتر.
• لطفا شعار توخالی ندهید.

3
مصطفی غیاثی

• امپریالیسم دیگر مفهوم کشوری خود را از دست داده و مرز جغرافیائی خاصی ندارد، بلکه بیشتر به حالت کمپانی های چند ملیتی مرکب از سرمایه داران جهانی وجود دارد.
• اما اهدافش همان سیطره بر بازار های جهانی از طریق استثمار و بهر ه کشی از انسان ها است.

4
محمد

• با سلام بر مصطفی
• آنچه شما می فرمایید، حاوی هسته معقولی است.
• اما واقعیت از این قرار است که امپریالیسم خصلت ملی (تعلق به ملت واحد و خودی) خود را کماکان حفظ می کند و باید هم حفظ کند.
• علت این امر، نقش مهمی است که دولت ملی ـ منظورم دولت متعلق به ملت معین ـ در سرمایه داری انحصاری ـ دولتی به عهده می گیرد.
• دولت به اهرم اجرای اراده و منافع استراتژیکی سرمایه انحصاری بدل می شود.

• ولی سرمایه انحصاری همانطور که شما بدرستی می گویید از مرزهای ملی فراتر می رود و اتحادیه های بین المللی را تشکیل می دهد.

• در نتیجه تضاد دول امپریالیستی کماکان به جای خود می ماند و امکان بروز جنگ همیشه وجود دارد.
• اگر هم به دلیل تسلیحات هسته ای میان خودشان نباشد، به جنگ در حواشی جهان دامن زده می شود تا نیروهای مولده تخریب شوند، توده های میلیونی بمیرند و گذر از بحران تمام ارضی حداقل برای مدتی امکان پذیر گردد.

5
نسرین


• این چندمین نقد است که بر مقاله خانم نوشین خراسانی نوشته شده است:
• نخست آقای محوی، بعد خانم خیرابی در اخبار روز، بعد طنزی نیرومند از جوانمرد در نوید نو و اکنون آقای بروجنی در اخبار روز و روشنگری و مجله هفته و غیره.
• من همین چند تارنما را می بینم.
• به احتمال قوی بمراتب بیش از اینها ست.

• بی آنکه کسی باشم، دستخوش احساس ترحم نسبت به نوشین خراسانی گشته ام.
• اما ظاهرا کسانی مورد حمله قرار می گیرند که ایده واحدی را عریان و علنی بر زبان می آورند:
• ظاهرا نوشین دچار چنین خطائی شده است.

• اما اگر نظرکی به تارنماها باندازیم:
• اکثریت احزاب چپ، احزاب و دکه ها و بنیادهای راست که هیچ، سازمان فلان خلق، سازمان بهمان خلق، دکه های کارگری و کمپوتیستی، سایت های انترنتی اخبار فلان، راه بهمان، وبلاگ های فردی و فرهنگی و شعری و نثری به انحای مختلف به تطهیر امپریالیسم مشغول اند و به هموار کردن مادی و معنوی راه برای چکمه پوشان امپریالیسم ـ به قول آقای بروجنی.

• مسئله ای که کمتر دیده می شود، کمال بی کم و کسر (پرفکسیون) و کثرت شیوه ها و حیله ها و وسایل راه هموارساز است:
• یکی در لفافه حمله به امپریالیسم راه را هموار می سازد، دیگری در لفافه دفاع از فمینیسم، آن دیگری در دفاع از حقوق خلق ها و این یکی با زدن سنگ حقوق بشر انتزاعی مریخمکان بر سینه خویش.

• ولی همه با هم آب به آسیاب واحدی می ریزند و به آرد کردن گندم واحدی و پختن نان واحدی می پردازند.

• از این رو، اگر تحلیل، فلسفی و ریشه ای نباشد، هرگز نخواهد توانست راهگشا و روشنگر باشد.

• کوبیدن این مهره و آن مهره (این سوبژکت و آن سوبژکت) بیشتر به خالی کردن دق دل می ماند تا به روشنگری سرشته به شعور و آگاهی و احساس و عاطفه.
• با پوزش

پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر