۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

افسانه روزا لوکزمبورگ و اسطوره آنتونیو گرامشی (5)

دکتر هانس پطر بره نر
روانشناس، روانپزشک، از رهبران حزب کمونیست آلمان
از ناشران دفاتر مارکسیستی
برگردان شین میم شین

1
اسطوره آنتونیو گرامشی

• در حال حاضر، برای گروه های چپ با سمتگیری مارکسیستی، مسئله مبانی تئوریکی از اهمیت روز افزونی برخوردار است.

• دو شخصیت مارکسیست زیر در این میان، در کانون قضایا قرار دارند:

• کمونیست آلمانی، به نام روزا لوکزمبورگ و
• کمونیست ایتالیائی به نام آنتونیو گرامشی

• بخش اول این مقاله به فعلیت افسانه روزا لوکزمبورگ اختصاص داشت.

• آنتونیو گرامشی نیز پس از مرگش، سرنوشت مشابهی با روزا لوکزمبورگ کسب می کند.


• در برخورد به میراث تئوریکی آنتونیو گرامشی نیز تا همین امروز تلاش می شود که او نیز به درجه یکی از شخصیت های کلاسیک مارکسیسم ارتقا داده شود و دستکم با مارکس همتراز تلقی شود.

• ضمنا تلاش می شود که لنین از مارکسیسم حذف شود و مارکسیسم در مجموع به «نفع سرمایه» دموکراتیزه شود.

• آنتونیو گرامشی به مثابه «ضد مادر زاد لنین» و الهامبخش «کمونیسم اروپائی» و روزا لوکزمبورگ به مثابه «مادر پروسترویکا»، 25 تا 35 سال پیش، شخصیت های فکری انواع «لیبرالیزه» و «دموکراتیزه» گشته مارکسیسم تلقی می شدند.


• طرز تلقی نمایندگان مارکسیسم «پلورال» و یا «غربی» که در سال های 70 و 80 قرن بیستم دور مجله «آرگومنت» گرد آمده بودند، از این قرار بود.


• به جای مفهوم «مارکسیسم ـ لنینیسم» در واقع می بایستی «مارکسیسم ـ گرامشیانیسم» گذاشته شود.

• البته بمرابت بهتر می بود، اگر «مارکسیسم ـ گرامشیانیسم ـ لوکزمبورگیسم» گذاشته می شد.
• اما تلفظ این ملغمه دشوارتر بود.
• از این رو ترجیح داده شد که از اصطلاح بمراتب شیکتر «خط لوکزمبورگ ـ گرامشی» استفاده شود.
• (ولفگانگ فریتس هاوگ، «خط لوکزمبورگ ـ گرامشی. راجع به فعلیت و تاریخیت تفکر مارکسیستی»، ویژه نامه آرگومنت، 1989)

• اکنون این سؤال پیش می آید که برای چه باید دوباره به «چمن تا ریشه چریده شده» وارد شد؟
• مگر مارکسیست ها هرچه در این زمینه برای گفتن لازم بود، نگفته اند؟

• هدف این نوشته نه تکرار نوشته ها و گفته های درست، بلکه به شرح زیر است:

1

• اولا دفاع از حیثیت آنتونیو گرامشی کمونیست در قبال تفسیرات بی پایه و باطل

2

• ثانیا تعیین جایگاه تاریخی صحیح آنتونیو گرامشی در مقایسه با کلاسیک های سه گانه، مارکس و انگلس و لنین.

2
ترفیع گرامشی به درجه کلاسیک ها

• «ترفیع» آنتونیو گرامشی به مقام همتراز با مارکس و انگلس و لنین ـ به مثابه چهارمین و یا پنجمین شخصیت «کلاسیک» مارکسیسم ـ بلافاصله پس از استحاله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی سوسیالیستی متحده آلمان (SED) به حزب سوسیال ـ دموکرات چپ جدید به نام خزب سوسیالیسم دموکراتیک (PDS) صورت گرفت.

• در جلسه محرمانه رهبری حزب سوسیالیسم دموکراتیک در ماه مه 1990، رهبر سابق حزب به نام گریگور گیزی قطع رابطه با درک سابق از حزب و مبانی ایدئولوژیکی آن را اعلام کرد.

• قرار بر این شد که حزب سوسیالیسم دموکراتیک بر مبانی مارکسیستی، بورژوائی ـ لیبرالی، مسیحی و کنسرواتیو تکیه کند.
• مارکس و انگلس مسئله زا نبودند و می توانستند دست نخورده بمانند.
• در مورد لنین مسئله اما فرق می کرد.

• لنین می بایستی جای خود را به معارف و افکار مهم سوسیالیسم دموکراتیک بدهد.


• حزب سوسیالیسم دموکراتیک در رابطه با این مسئله، هم روزا لوکزمبورگ را برای سرهم بندی کردن تعریفی نو از حزب چپ بلحاظ جهان بینی پلورالیستی به خدمت گرفت و هم آنتونیو گرامشی را.


• در انتشارات ضد و نقیض آن دوره حزب سوسیالیسم دموکراتیک کسانی از قبیل کائوتسکی و پل لوی به عنوان مارکسیست هائی که «بد فهمیده» شده اند و چه بسا مورد بی توجهی قرار گرفته اند، اعاده حیثیت سیاسی شدند.


• ضمنا آثار آنتونیو گرامشی و همرزم و همراه او پالمیرو توگلیاتی ـ از رهبران عالیرتبه کمینترن و رهبر حزب کمونیست ایتالیا ـ نیز انتشار یافتند.

• آنتونیو گرامشی به مثابه ادامه دهنده و نوسازنده نابغه میراث مارکس و انگلس قلمداد شد و نقش لنین «دموکراتیکتر» به عهده او گذاشته شد.
• چرا؟
• ظاهرا به این دلیل که او می بایستی از سال 1926 تا سال 1937، یعنی تا مرگ خویش در زندان فاشیست های ایتالیا بسر برد.

• حدود 20 سال پس از این «کشف» حزب سوسیالیسم دموکراتیک در حزب کمونیست آلمان نیز در «تزهای دبیرخانه» آنتونیو گرامشی به عنوان شخصیت «کلاسیک» همتراز با مارکس و انگلس و لنین و روزا لوکزمبورگ از نو «کشف می شود.»

• برای این «ترفیع» آنتونیو گرامشی، شکست «مارکسیسم ـ لنینیسم ارتدوکس» که بطور سیستماتیک زیر آوار «مسائل جدید» قرار دارد، دلیل آورده می شود.

• این تز، تزی بسیار قدیمی است.

• آنچه که تازگی دارد، این است که اکنون از سوی بخشی از حزب کمونیست آلمان که تا چندی پیش «ارتدوکس» قلمداد می شد و از سوی بخشی از رهبری حزب نمایندگی می شود.


• فاکت های تاریخی در این زمینه اما زبانی دیگر دارند.

• سوسیالیست جوان ـ آنتونیو گرامشی ـ که تحت تأثیر انقلاب اکتبر روس قرار داشت و به استراتژی لنینی انقلاب و ساختمان نظام سوسیالیستی شوروی بشدت احساس نزدیکی می کرد، با تأسیس بین الملل کمونیستی و سمتگیری های برنامه ای کنگره اول و دوم آن (1919 ـ 1920) پیشرفت تئوریکی چشمگیری می کند.


• جناح چپ سوسیالیست های ایتالیا در این دوره در جهت مرزبندی با رفرمیسم و سازماندهی مستقل به مثابه کمونیست ها درگیر مبارزه حادی است.

• جدا شدن جناح کمونیستی سابق از حزب سوسیالیست و تأسیس حزب کمونیست ایتالیا نسبتا دیر در ژانویه 1921 در پلنوم لیوورنو صورت می گیرد.
• آنتونیو گرامشی در مقاله بنیادی ئی اندکی قبل از تشکیل پلنوم تعیین کننده ضرورت جدائی کمونیست ها از رفرمیست ها بطرز صریحی با استناد به کنگره دوم کمینترن در ژوئیه 1920 می نویسد:
• «جدائی کمونیست ها از رفرمیست ها که در لیوورنو صورت خواهد گرفت، قبل از همه از اهمیت زیر برخوردار خواهد بود:
• با این جدائی، جنبش کارگری انقلابی حساب خود را از جریانات سوسیالیستی جدا خواهد کرد که به انگلیت دولتی افتاده اند و در حال فساد، تباهی و گندیدن اند!»
• (آنتونیو گرامشی، «راجع به سیاست، تاریخ، فرهنگ» 1986، ص 84)

• آنتونیو گرامشی مستقیما به پیوند کمونیست های ایتالیا با بین الملل کمونیستی و به اهمیت مصوبات کنگره دوم آن استناد می ورزد:
«نطفه حکومت جهانی کارگران اکنون به وجود آمده است.
• و آن عبارت است از کمیته اجرائی بین الملل کمونیستی که در کنگره دوم تشکیل یافته است.
واحد پیشاهنگ طبقه کارگر ایتالیا، یعنی جناح کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا در لیوورنو انضباط و وفاداری به حکومت جهانی طبقه کارگر را ضرور و صرفنظرناپذیر اعلام خواهد کرد:
• حتی بمراتب فراتر از آن، این نکته را به نکته مرکزی بحث در کنگره بدل خواهد ساخت.»
• (آنتونیو گرامشی، «راجع به سیاست، تاریخ، فرهنگ» 1986، ص 85)

• آنتونیو گرامشی در سال 1922 نماینده حزب کمونیست ایتالیا در کمیته اجرائی بین الملل کمونیستی بود.
• او با صراحت و روشنی تام و تمام از خط مشی سیاسی لنین و بلشویسم پیروی می کرد.

• پس از درگذشت زودرس لنین در سال 1924، آنتونیو گرامشی در بحث و چالش های جاری در رهبری حزب کمونیست شوروی، به اتخاذ موضع لنینیستی کلاسیک دست زد.


• او در سخنرانی خود برای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایتالیا در ماه مه 1925، تأکید می ورزد که به سبب وضع بین الملل کمونیستی در آن زمان، باید در هر حزب عضو آن «برای تعیین و تضمین پیوند ایدئولوژیکی لنینیستی ثبات مند، هسته مرکزی ئی تشکیل یابد و تحکیم گردد، تا این حزب ها در لحظات بحرانی و در نتیجه نوسانات ژرف و دور برد، دچار تزلزل نگردند.»

• (آنتونیو گرامشی، «راجع به سیاست، تاریخ، فرهنگ» 1986، ص 122)

• آنتونیو گرامشی طرفدار بی چون و چرای «بلشویزه کردن» احزاب کمینترن بوده است.

• نامه ای که او بعدها از زندان به حزب کمونیست اتحاد شوروی فرستاد و نگرانی خود را نسبت به جناح بندی در آن حزب بر زبان آورد، علیرغم همه نگرانی های مطروحه، هرگز به معنی موضعگیری بر ضد اکثریت کمیته مرکزی تحت رهبری استالین نبوده است.
• کورس ساختمان سوسیالیسم در یک کشور واحد و تصمیمگیری های استراتژیکی در جهت صنعتی کردن سریع کشور مورد تأیید همه جانبه آنتونیو گرامشی قرار داشتند.
• او بدین طریق بر ضد خط مشی تروتسکی و وابستگان او موضع گرفت.

از این رو با توجه با تلاش های خویش در جهت حفظ و توسعه حزب کمونیست خودمختار مبرا از رفرمیسم و رویزیونیسم در آلمان فدرال، تفسیر آنتونیو گرامشی به مثابه آلترناتیوی برای مارکسیسم ـ لنینیسم و حزب طراز لنینی غیر قابل فهم است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر