۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

سایه دراز اوبژکتیویسم (2)

دکتر ورنر سپمن
در زمینه پارادوکس های «خوانش نوین مارکس»
برگردان شین میم شین

2
خوانش نوین مارکس؟

• زیر علامت سؤال قرار دادن این سمتگیری های بنیادی و پیوند خلاق تئوری و پراتیک مجاز و مشروع می تواند باشد.

• شک و تردید در باره نقش تاریخی طبقه کارگر به مثابه سوبژکت نفی جامعه بورژوائی ـ آن سان که مارکس تصور می کرد ـ و شک و تردید در لیاقت طبقه کارگر به انجام تغییرات ترقی طلبانه نیز می تواند مجاز و مشروع باشد.


• در این زمینه نیز می توان بحث کرد که آیا با طرح مسائل مربوط به ظرفیت پیشرفت تاریخی کاپیتالیسم و دورنمای غلبه بر مناسبات سرمایه داری که تحت آن، به قول مارکس، «انسان به موجودی خوار و ذلیل و خرد و خراب، نوکرواره، بی پناه و بی کس و یار و درخور تحقیر و توهین بدل می شود»، باید همچنان مزاحم سرمایه داری شد؟

• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 1، ص 385)

• همه این کارها را می توان به نحوی از انحاء تحمل کرد.


• آنچه تحمل ناپذیر و بی معنی و بیهوده است، ایجاد این احساس در افکار عمومی است که هیچکدام از این مسائل برای مارکس نقشی بازی نمی کرد.

• (به زبان ساده، مارکس بی خیال مطلق این مسائل بود. مترجم)

• چون در این صورت، تفسیر مسائل بنیادی تئوری مارکس فقط به قصد گیج و سردرگم کردن مردم می تواند صورت گیرد.


• اما مارکس درهم ریخته شده و بدلخواه سرهم بندی و مونتاژ شده پایه و اساس آغازین لازم برای «خوانش نوینی از مارکس» است که تفکر او را به سیستم تئوریکی بیگانه با جهان تقلیل می دهد.

• اشتغال اقتصادی ئی تبلیغ می شود که در وهله اول با «ساختار منطقی» مقولات اقتصادی، سلسله مراتب آنها و مناسبات ارتباطی ذاتی آنها سر و کار دارد.


• برای نیل به این هدف، روابط زیر از ریشه زیر علامت سؤال قرار داده می شوند:


1

• انطباق کتاب «کاپیتال» مارکس با روندهای رئال

2

• به زبان تئوری مارکسیستی، انطباق «منطقی» با «تاریخی»

• ضمنا پیه پیامدهای زیر به تن مالیده می شود:

1

• منحرف کردن سیستماتیک نظر از دیدن فرم های حرکتی مشخص یک کاپیتالیسم تاریخی

2

• منحرف کردن سیستماتیک نظر از دیدن مراحل توسعه کاپیتالیسم

3

• منحرف کردن سیستماتیک نظر از دیدن فرم های امپیریکی (تجربی) برور کاپیتالیسم

4

• ستایش علنی شورانگیز از بی اعتنائی مارکس به واقعیت عینی و ارتقای این خصلت کذائی تا درجه یک فضیلت ستایش انگیز.


• نتیجه نهائی حاصل از این تشبثات، این می شود که «کاپیتال» مارکس خوانده شود، ولی نه به مثابه «مکتب» درک مناسبات توسعه و تکامل جامعه، بلکه برای ثبت سیستم مقولات تئوریکی.

• برای ازبر کردن طوطی وار مقولات اقتصادی. مترجم

• سخن پردازان «خوانش نوین مارکس» ادعا می کنند که اصیلترین و مشروعترین تفسیر از آثار مارکس را معجزه کرده اند.
• اما در واقع، برای ارضای نیازهای تبیین سیاسی خویش به اشاعه تصویری مخدوش، مثله و یکجانبه از درک ماتریالیستی ـ تاریخی تئوری مارکس دست می زنند.

• آنچه در نهایت از تفکر مارکس باقی می گذارند، به شرح زیر است:

1

• تفکر مارکس به مثابه فلسفه ای منفعل، گوشه نشین، عزلت گزین و تماشاگر

2

• تئوری مارکس به مثابه تئوری ئی غیر دیالک تیکی از مناسبات پراتیکی جامعه

• تفسیر «کاپیتال» مارکس اولا تغییر جهان را در پارانتز قرار می دهد.
• ثانیا اگر هم تغییر جهان را به نحوی از انحاء بپذیرد، بازگشت به مناسبات تاریخی سابق را بیمه می کند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر