۱۳۹۹ مهر ۲۷, یکشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۸۱)

Bild

میم حجری 

 

۳۹۶ 
 سنگ سخنگو
 
 کشوری جز ایران هست که کلاب نداشته باشه؟
 
سگ سخن جو 
 
در  ایران 
عنگلاب شده است
خلایق به عوض گلاب
عنگلاب دارند.
 
  
 ۳۹۷
سنگ سخنگو
 
من واقعا هیچ دوستی ندارم
 
سگ سخن جو
 
مطمئنی که تعریف روشنی از مفاهیم دوستی و دوست داری؟
 
ما با چهار نوع پیوند میان ـ انسانی سر و کار داریم:
 
۱
آشنا
در
دیالک تیک آشنا و بیگانه
 
۲
عشق
در
دیالک تیک عشق و نفرت
 
۳
دوستی
در
دیالک تیک  دوست و دشمن
 
۴
رفاقت
در
دیالک تیک رفاقت و خصومت
 
سکنه جماران چه بسا آشنایی را با دوستی عوضی می گیرند.
 
وقتی تو می گویی:
 «من واقعا هیچ دوستی ندارم»
بدان معنی است که تو دشمنی هم نداری.

آشنا شدن با کسی و عاشق کسی شدن آسان است.
پیدا کردن دوست و برقراری پیوند دوستی با کسی
 اما به شناخت و شعور نیاز مبرم دارد:
یعنی 
هم 
محتاج خودشناسی 
است
 و 
هم 
محتاج همنوع شناسی.
 
به
محض پیدا کردن دوست، 
سر و کله دشمن پیدا می شود.

 دوستی و دشمنی با کسی بر اساس منافع مشترک و متضاد با او تشکیل می یابد.
 
سیاوش کسرایی
شعر زیبا و پر محتوایی در این زمینه دارد.

نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها
 
در جوانی پدرم
سنگک یک من یک شاهی بر خوانش بود
و چه شب ها که به شوق
پاسداری می داد
بر در مجلس شورا تا صبح
تا که مشروطه نیفتد به کف استبداد
و سرانجام ز خونی که روان شد بر خاک
ساقه خشک پر رنگین داد
پدرم یک تن از جوخه آزادی بود
آفرین بود بسی بر پدرم
 
پس یک چند از آن دوره پر شور و خروش
مزد پیروزی ها را پدرم
پهن می کرد به حوض خانه بساطی رنگین
گوش می داد به آواز قمر
و به تار درویش
و به نقل و سخن یک دو سه تن از احباب
و گوارای وجود
گلویی تر می کرد
و چنین شد که گل تنهای آزادی
گل نو ریشه بی حرمت و پاس
توی گلدان بلورین به سر رف خشکید
 
کم کمک دور شد از ره پدرم
پدرم یک تن از جمله بی راهان شد
شرم بادا نفرین
 
پیر مرد اینک با پایی سست
و به دستی لرزان
می خرد سنگک را شخصا هر یک دانه چار ریال
 
نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها
و نمی گردد تنها این بسیار فنون چرخ و فلک می گردد
دوست می گردد دشمن با تو
وز نیازی دشمن
کینه بگذاشته می گردد دوست
 
کیست کدبانوی این خانه که هر روز از نو
به حساب عمل ما برسد
گل سرما بزند
یا سر ما بزند بر گل دار؟
 
۳۹۸ 
 سنگ سخنگو
 
یکی از دلایل «زود» تموم شدن رابطه هاتون «دیر» معرفی کردن خود واقعیتونه
 
سگ سخن جو 
 
منظور از رابطه چیست؟
 
رابطه همیشه دو طرفه است.
عشق و سکس
اما
رابطه نیست.
وابستگی یکی به دیگری است.
 
برای تشکیل رابطه از هر نوع
  هر دو طرف باید همدیگر را بشناسند
و
نه
فقط یکی معرفی شود.
 
شناخت چیزها و آدم ها اما به تجربه نیاز دارد.
به همین دلیل در ضرب المثل های توده ای
به
قدمت دوست 
(رابطه)
اهمیت قایل می شوند.
 
 ۳۹۹
سنگ سخنگو
 
 من سراپا دردم 
تو بیا درمان شو.
 
سگ سخن جو
 
آدم ها
می توانند مریض  و طبیب (دردمند و درمانگر) باشند.
ولی نمی توانند درمان باشند.
 
مگر اینکه آدم نباشند.
 
تنزل دادن کسی به درجه درمان
توهین به آدمیت او ست.
 
۴۰۰ 
 سنگ سخنگو
 
هر آدم بيخيالي يه عمر گريه كرده
 
سگ سخن جو 
 
تو بیشک معنی بیخیال را نمی دانی.
 
بی خیال مثل سیب زمینی بی تفاوت است
برایش همه چی یکسان است.
به زبان بی ادبان «جهان و مافیها تخمش هم نیست.»
 
ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر