۱۳۹۹ آبان ۳, شنبه

قصه های کودکان از جینا روک پاکو (۱۴)

 


 

جینا روک پاکو  

(۱۹۳۱)

برگردان

میم حجری 

 
قصه گربه ها

 

۱۲

بی بی بیچ و نخنما

 

 

·    دو قلوها به مناسبت تولدشان هر کدام یک گربه کوچولو هدیه گرفته بود.

 

·    دو گربه کوچولو هم دوقلو بودند.

 

·    یکی از گربه های دوقولو سیاه و خاکستری بود و دیگری سفید یکرنگ بود.

 

·    گربه های کوچولو هر دو موهای درازی داشتند.

 

·    چشمان شان زرد رنگ و بزرگ و گرد بودند.

 

·    اسم یکی از آندو بی بی بیچ بود و اسم دیگری نخنما.

 

·    بی بی بیچ را به دوقولوی دختر داده بودند و نخنما را به دوقولوی  پسر.

 

·    گربه ها از جنس اجنه بودند.

 

·    سودائی جز شرارت در سر نداشتند.

 

·    اما چون کسی نمی توانست به گربه کوچولوها درس رفتار نیک بیاموزد، بچه ها مجبور بودند که همه چیز را دو باره رو به راه کنند و سر و سامان دهند.

 

·    «گربه ها سطل کاغذهای باطله را واژگون کرده اند»، مادر می گفت.

 

·    «این کار بی بی بیچ بوده است»، پسرک می گفت.

 

·    «نه خیر!»، دخترک می گفت.

·    «این کار همیشگی نخنما ست!»

 

·    «گربه ها مداد پاک کن را گم و گور کرده اند»، پدر می گفت.

 

·    «این کار نخنما ست!»، دخترک می گفت.

 

·    «نه خیر!»، پسرک می گفت.

·    «این کار هر روزه بی بی بیچ بوده است.»

 

·    «گربه ها گلدان ها را پائین انداخته اند»، مادر می گفت.

 

·    «بی بی بیچ»، پسرک می گفت.

 

·    «نخنما»، دخترک ادعا می کرد.

 

·    بدین طریق جنگ و دعوا شروع می شد.

 

·    گربه ها ـ اما ـ هرگز با هم دعوا و مرافعه نداشتند.

 

·    آندو با هم روی فرش غلت می زدند، با هم سطل کاغذهای باطله را واژگون می کردند و با هم می خوابیدند.

 

·    «گربه ها با مزه اند!»، پدر می گفت، وقتی که گربه ها با کفش های خانگی اش بازی می کردند.

 

·    بچه ها به یکدیگر نگاه می کردند.

 

·    «نخنما با مزه است»، پسرک می گفت.

 

·    «نه خیر!»، دخترک می گفت.

·    «بی بی بیچ با مزه است.»

 

·    بعد هر دو می بایستی بخندند.

 

·    «یکی از گربه های تان نخ های فرش اتاق را پاره کرده است»، مادر روز بعد گفت.

 

·    «نه یکی از گربه ها، بلکه هر دو با هم این کار را کرده اند»، بچه ها گفتند.

·    «بی بی بیچ و نخنما هر دو با هم!»

 

·    آنگاه هر دو باهم چسب آوردند و نخ ها را به فرش چسباندند.

 

پایان

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر