۱۳۹۹ آبان ۲, جمعه

پیکاسو سیم هاش قاطی اند. (۱۸)

 


ریتا تورن کویست ـ فرشور 

(متولد ۱۹۳۵)

آمستردام، هلند

برنده جایزه «بوم طلائی»

(۱۹۹۳)

 برگردان

میم حجری

 

·    تام کواک مبالغه می کند.

·    او حتما مبالغه می کند و گرنه نمی توان به چیزی باور کرد.

 

·    اما فکر می کنم که قیافه آدم هم می تواند در دریافت جایزه تا حدودی مؤثر باشد، همانطور که گزینش موضوع زیبا نیز مؤثر واقع می شود.

 

·    ئه ما ویسسر، زیباترین دختر مدرسه است.

·    او به نظر من مظهر زیبائی است.

·    او فرهای سیاه دارد و چشمان آبی.

 

·    او در کلاس ششم است و نقاشی اش جزو سه نقاشی بهتر کلاس محسوب شده است.

 

·    برت دگرون، زشت ترین پسر بچه ای است که من در عمرم دیده ام.

·    چشمان او تنگ اند، لب هایش کلفت و موهایش به فرچه ریشزنی شباهت دارند.

·    نقاشی او هم جزو بهترین نقاشی های کلاس محسوب شده است.

 

·    انتظار دیگری هم نمی شد داشت.

·    برای اینکه برت معروف ترین نقاش مدرسه است.

 

·    ما خیلی مفتخر بودیم، وقتی که یکی از نقاشی های او در روزنامه ای راست راستکی منتشر شد.

 

·    اما اگر نقاشی برت به زیبائی نقاشی ئه ما باشد، بعد چه اتفاقی می افتد؟

·    آنگاه ولترز نخست به نقاشی فکر می کند و یا به بوسه؟

 

*****

 

·    اگر معلمه ها و معلمین در مسابقه نقاشی شرکت کنند و بچه ها ـ مثلا من ـ برنده جایزه را تعیین کنند، آنگاه من خوشحال خواهم بود، اگر ولترز کشنده بهترین نقاشی نباشد.

 

·    علتش لازم به گفتن نیست.

 

·    دلم هم نخواهد خواست که کشنده بهترین نقاشی ریجما باشد.

·    ریجما چندان خوشایند نیست.

 

·    پیپرین ـ معلمه کلاس پنجم ـ هم به همین سان.

·    پیپرین گاهی سختگیر و گاهی مهربان است، یعنی آدم اشتباهکاری است.

 

·    من می دانم که چه کسی باید برنده جایزه باشد:

·    خانم بویز حقش است که برنده جایزه باشد.

 

·    او هنگام جنگ زندگی اش را به خاطر بچه ها به خطر انداخت.

·    او در حقیقت، قهرمان مدرسه ما ست.

 

·    اما مرا باش که فراموش می کنم، که جایزه به نقاشی داده می شود و نه به نقاش.

 

·    از این رو خصلت خوب و قهرمان بودن نباید به حساب آید.

 

·    اما با این حال، دقیقا می دانم که ولترز برای گرفتن جایزه از دست من، باید پورتره ای در حد رمبران بکشد و برای اینکه خانم بویز از دست من جایزه نگیرد، باید ناقص الخلقه ای را نقاشی کند.

 

*****

 

·    برنده نشدن جایزه می تواند دلایل مختلف داشته باشد.

 

·    فرض کنیم معلمه ها و معلمین هیئت داوری سر یک میز نشسته اند.

 

·    ولترز با پوشه نقاشی ها وارد جلسه می شود.

 

·    درست وقتی که او آنها را روی میز می گذارد، نقاشی ها از دستش بیفتند و در کف اتاق پخش شوند.

 

·    همه معلمه ها و معلم ها از جای خود برمی خیزند، روی زانو می خزند، تا نقاشی ها را جمع کنند.

 

·    پوشه نقاشی ها در وسط میز گذاشته می شود و به دقت مورد ملاحظه قرار می گیرد.

 

·    پس از صحبت و مشاجره مفصل ـ بالاخره ـ برنده تعیین می شود.

 

·    ظهر، در سیاحت ظهر، زن نظافتچی با جاروی برقی وارد اتاق می شود و نقاشی گمشده ای را از زیر کمد بیرون می کشد.

 

·    از آن خوشش می آید، به خانه می بردش و به دیوار می چسباند.

 

·    او و همسرش هر شب موقع رفتن به تخت خواب و هر صبح موقع بیدار شدن به تماشای آن می پردازند.

 

·    و هرگز دل شان نمی خواهد که به مدرسه پس بدهند.

 

 ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر