۱۳۹۹ آبان ۲, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۳۲۰)

 

شین میم شین

نه 

اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه

اندیشیدن مادر زادی.

 

اندیشیدن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)

 

حکایت دهم

بخش دوم  


۱

مگو:

«جاهی از سلطنت بیش نیست

که ایمن تر از ملک درویش نیست

 

سبکبار مردم سبکتر روند

حق این است و صاحبدلان بشنوند.

 

تهیدست تشویش نانی خورد

جهانبان به قدر جهانی خورد

 

گدا را چو حاصل شود نان شام

چنان خوش بخسبد، که سلطان شام

 

معنی تحت اللفظی:

مگو:

گدا با نان خالی برای شام

به راحتی سلطان شام می خسبد.

 

این ضرب المثل هم یکی از ترفندهای توجیه نابرابری های اجتماعی است.

 

در این بیت شعرسعدی

دیالک تیک (۱)

به شکل دیالک تیک سلطان شام و گدا بسط و تعمیم داده می شود و توده (گدا) به مثابه مظهر رضایت محض قلمداد می شود:

لقمه نانی، همان و احساس پادشاهی، همان.

 

جواب

 

در این بیت شعرسعدی

دیالک تیک (طبقه حاکمه و توده)

به شکل دیالک تیک سلطان شام و گدا بسط و تعمیم داده می شود و توده (گدا) به مثابه مظهر رضایت محض قلمداد می شود:

لقمه نانی، همان و احساس پادشاهی، همان.

 

البته در باره گدایان ضرب المثل های دیگر نیز رایج اند.

 

مثلا

گدایان

مظهر حرص و آز قلمداد می شوند که سیری نمی شناسند و برای فرونشاندن حرص و آز خود از دری به دری می شتابند:

 

سعدی

 جمال در نظر و شوق همچنان باقی است

گدا اگر همه عالم بدو دهند، گداست.

 

سعدی

در این حکایت

از «درویش ملکدار» شروع کرد و در گذر از «تهیدست» به «گدا» رسید.

 

هیچکس، مثل سعدی نمی تواند، با چنین مهارتی، تنزل (۲) اجتماعی گام به گام توده های مولد و زحمتکش و تبدیل آنان به گدا را ماستمالی و پرده پوشی و در نهایت افشا کند.

 

جواب

 

هیچکس، مثل سعدی نمی تواند، با چنین مهارتی، تنزل (مقام اجتماعی) گام به گام توده های مولد و زحمتکش و تبدیل آنان به گدا را ماستمالی و پرده پوشی و در نهایت افشا کند.

 

آنچه که سعدی معصومانه آرایش می کند و نشان می دهد، سیر و سرگذشت رئال توده های مولد در جامعه فئودالی است:

نزول انسان مولد از درجه سازنده جامعه به ریزه خوار سفره این و آن.

آدمیت زدائی از توده ها.

سلب ماهیت انسانی اعضای جامعه.

 

اکنون مقایسه انگلی با انگلی آغاز می شود:

میان انگل گدا و انگل درباری ـ فئودالی علامت تساوی انتزاعی گذاشته می شود.

 

آنگاه رضایت و خشنودی شگفت انگیزی بر چهره انگل «بی همه چیز» چنان نقش می بندد که انگل حاکم بر شام را به حسرت وامی دارد:

این اگر اعجار قلم ایدئولوگ فئودالیسم نیست،

پس چیست؟

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر