۱۳۹۹ آبان ۴, یکشنبه

قصه های کودکان از جینا روک پاکو (۱۵)


 

جینا روک پاکو  

(۱۹۳۱)

برگردان

میم حجری 

 
قصه گربه ها
 

۱۳

پنج گربه

 

·    زنی خانه کوچکی داشت.

 

·    او در این خانه با پنج گربه زندگی می کرد.

 

·    اسم گربه سفید اشنور بود.

 

·    اسم گربه خاکستری رنگ مور بود.

 

·    اسم گربه قرمز بور بود.

 

·    اسم گربه سیاه کنور بود.

 

·    اسم گربه رنگ به رنگ تیپل تیپ بود.

 

·    هر گربه ای ظرف مخصوص خود را داشت.

 

·    گربه سفید ظرف صورتی رنگی داشت.

 

·    گربه خاکستری ظرف سبز رنگی داشت.

 

·    گربه قرمز ظرف زرد رنگی داشت.

 

·    گربه سیاه ظرف بنفش رنگی داشت.

 

·    گربه رنگ به رنگ ظرف آبی رنگی داشت.

 

·    با طلوع آفتاب، زن همه ظرف ها را با گوشت پر کرد.

 

·    بعد بیرون رفت و در باغچه روی ننو دراز کشید.

 

·    گربه ها اما عصبانی بودند و سر به سر یکدیگر گذاشتند.

 

·    گربه سفید به خوردن از ظرف زرد رنگ پرداخت.

 

·    گربه سیاه از ظرف آبی خورد.

 

·    گربه خاکستری به خوردن از ظرف بنفش پرداخت.

 

·    گربه قرمز ظرف سبز رنگ را واژگون کرد و گربه رنگ به رنگ به دماغ گربه سیاه چنگ زد.

 

·    گربه خاکستری فیش فیش کرد.

 

·    گربه سپید غرید.

 

·    گربه ساه فریاد زد.

 

·    گربه قرمز دم گربه رنگ به رنگ را گاز گرفت.

 

·    گربه سفید تو گوش گربه خاکستری زد.

 

·    گربه رنگ به رنگ خود را روی گربه سیاه انداخت.

 

·    گربه قرمز با گربه سفید گلاویز شد.

 

·    گربه سیاه به کتککاری با گربه رنگ به رنگ پرداخت.

 

·    گربه خاکستری گربه قرمز را خراش داد.

 

·    آنها غریدند، نالیدند، گریه و زاری کردند، شکوه سر دادند، چنگ زدند، گاز گرفتند، لگد زدند، کتک زدند، تا اینکه بالاخره خسته شدند.

 

·    بعد هر چی را که در ظرف ها باقی مانده بود، خوردند و نزد زن رفتند که روی ننو دراز کشیده بود.

 

·    «گربه های ملوس من، آمدید؟»، زن گفت.

 

·    گربه ها به نظافت خود پرداختند.

 

·    کسی از آنچه که رخ داده بود، حرفی نزد.

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر