۱۳۹۹ آبان ۳, شنبه

درنگی در شعری از معصومه موسی وند (۵)


 
معصومه موسی وند
(۲۸ مهر ۱۳۹۹)
 
تحلیلی
از
ربابه نون

 
۱
عارف
 ساز می‌زند 
و 
قصیده‌ی بلندی در دست دارد.
 
می‌گویم: 
«قزوینی جان
 فراموشت نشود، 
این بار
معشوقه‌ات را از بین دختران دهه‌ی شصت انتخاب کن 
که
 بلدند با چادر مشکی عاشق شوند
آن‌وقت من در شعرهایت تب می‌کنم
و 
می‌توانم تمام بلوار پارک را پیاده بروم 
و
 کسی نفهمد 
که
 من
از تبار هیچ‌کس نبودم
مثل شاعره‌ای که با روسری مشکی‌اش 
حلق‌آویز کرد خودش را
و
 کسی گمان نبرد
که شاید انقلابی، حادثه‌ای، مینی، چه می‌دانم هر چیزی، 
معشوق را از او گرفته باشد
و 
من یک روز بتوانم
تمام جاده‌ی همدان را
در یک مینی بوس قرمز با صندلی‌های چرک، 
گریه کنم
لخته‌ی بغض، رگ‌های شهر را بسته.
 
عارف قزوینی
 
ابوالقاسم عارف قزوینی 
(۱۲۵۹ ـ ۱۳۱۲)  
شاعر و تصنیف‌ سرا و مبارز انقلابی
 

۱
می‌گویم: 
«قزوینی جان
 فراموشت نشود، 
این بار
معشوقه‌ات را از بین دختران دهه‌ی شصت انتخاب کن 
که
 بلدند با چادر مشکی عاشق شوند.
 
این جمله شاعر
حاوی ارزش سوسیولوژیکی چشمگیری
است.
 
در این جمه او،
دختران جامعه پس از شکست انقلاب بورژوایی سفید و پیروزی عنگلاب فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ اسلامی
به
طرز رئالیستی 
منعکس می شوند.
 
  اشعار شاعر نیز احتمالا به نوعی طنز زنانه سرشته است.
ما هنوز با همه اشعار شاعر آشنا نشده ایم.
 
دختران جامعه
در روزهای تظاهرات عنقلابی ـ اسلامی و لائیک
به
بهانه شرکت در تظاهرات و فعالیت های سیاسی کذایی
از
خانه به در می زنند و وارد کوچه و خیابان می شوند.
یعنی
از کنترل خانواده خارج می شوند.
 
عنقلابی 
که
توسط سنت گرایان سنتی ـ مذهبی ـ فئودالی
برای مبارزه با مدرنیته (تجدد انقلابی ـ بورژوایی) شعله ور شده بود،
قبل از همه
 آتش بر تار و پود سنت و اتیک (اخلاق) و مذهب می اندازد.
 
طنز قضیه
همین جا ست.
 
دختران جامعه
چه مذهبی و چه لائیک و چه حتی قرتی و لاابالی
ضمن تمکین به چادر مشکی و مخلفات صوری اسلامی
«عاشق می شوند.»
 
یعنی
به
کسب نوعی سوبژکتیویته بند تنبانی نایل می آیند.

می توان گفت 
که
عملا
عیاشی و الواطی
چه زن و چه مرد
در دستور روز جوانان قرار می گیرد.

دختران چادر مشکی به سر
ضمنا
هم وارد سیاست و فعالیت سیاسی می شوند،
مثلا در اشغال لانه جاسوسی سنگ تمام می گذارند و به مشاورت خاتمی ارتقا می یابند
و
هم
توسط طبقه حاکمه جدید
آلت دست قرار داده می شوند.
مثلا
برای جلب جوانان سکس ندیده ی توده به جبهه
به
عقد موقت و دایم آنان در آورده می شوند.

امروز
به
احتمال قوی
تعداد بیشماری
یتیم
در
جامعه
وجود دارد
که
در
سازمان های دولتی ترور از هر نوع
به
خدمت گرفته می شوند.

۲
می‌گویم: 
«قزوینی جان
 فراموشت نشود، 
این بار
معشوقه‌ات را از بین دختران دهه‌ی شصت انتخاب کن 
که
 بلدند با چادر مشکی عاشق شوند
آن‌وقت من در شعرهایت تب می‌کنم
و 
می‌توانم تمام بلوار پارک را پیاده بروم 
و
 کسی نفهمد 
که
 من
از تبار هیچ‌کس نبودم
 
شاعر
احتمالا
از
دختران دهه ۶۰ بوده است.
 
اگر عارف معشوقه خود را از دختران دهه ۶۰ انتخاب می کرد،
معصومه
در
روند مطالعه اشعار عارف تب می کرد
 و می توانست تمام بلوار پارک احتمالا همدان (محل رحلت عارف) را 
پیاده طی کند.
بی آنکه کسی بفهمد که او جزو هیچکسان نیست.
 
۴
مثل شاعره‌ای که با روسری مشکی‌اش 
حلق‌آویز کرد خودش را
و
 کسی گمان نبرد
که شاید انقلابی، حادثه‌ای، مینی، چه می‌دانم هر چیزی، 
معشوق را از او گرفته باشد
 
اکنون
هیچکس
معرفی می شود:
هیچکس
شاعره ای است که در غم معشوق دست به انتحار زده است.
مهم تر اینکه از روسری مشکی اش، به مثابه طناب دار، استفاده کرده است.
 
وقتی از ذراتی از طنز در شعر معصومه سخن می رود، به همین دلایل است.
 
نوعی انتقاد آبکی زنانه در این مفهوم «حلق آویز کردن خود با روسری مشکی»  
خرناسه می کشد:
روسری برای دختران دهه ۶۰
به
طناب دار تبدیل شده بوده است.
 
یعنی
اسباب اختناق زنان جماران شده است.
 
دلیل انتحار دختران دهه ۶۰
اما
نه
دلیلی اعتراضی، انقلابی، سیاسی،
بلکه دلیلی عشقی ـ عاطفی بوده است:
از دست دادن معشوق
بوده است.
 
وقتی از سوء استفاده اجامر طبقه حاکمه جدید از سکس با دختران با کره و بی کره، جهت جلب جوانان به جبهه های جنگ و ترور سخن رفت، 
اکنون به نحوی از انحاء
تصدیق می شود:
معشوق دختران جماران
را
«انقلابی، حادثه‌ای، مینی»
از آنها گرفته است.
 
۵
و 
من یک روز بتوانم
تمام جاده‌ی همدان را
در یک مینی بوس قرمز با صندلی‌های چرک، 
گریه کنم
لخته‌ی بغض، رگ‌های شهر را بسته.
 
شاعر هم در سوگ دختر گمنامی (هیچکسی) که در غم معشوق مرده، دست به انتحار زده است، سوار مینی بوس می شود و تمامی جاده همدان را گریه کنان طی می کند
و
همدان
شهری است که «لخته های بغض هیچکسان رگ هایش را بسته»
 و فشار خونش را بالا برده است و احتمال سکته قلبی اش در بین است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر