۱۳۹۹ آبان ۵, دوشنبه

پیکاسو سیم هاش قاطی اند. (۲۳)

  


ریتا تورن کویست ـ فرشور 

(متولد ۱۹۳۵)

آمستردام، هلند

برنده جایزه «بوم طلائی»

(۱۹۹۳)

 برگردان

میم حجری

 

·    دیروز، انکه با مادر و پدرش از شهر بیلت هوفن به خانه ما آمده بود.

 

·    انکه همکلاسی بئاتریکس، شاهزاده هلند است.

 

·    از او پرسیدم، موقع مسابقه در مدرسه شان بئاتریکس در مسابقه شرکت می کند و یا نه.

 

·    انکه گفت که در مدرسه آنها اصلا مسابقه برگزار نمی شود.

 

·    برای اینکه همه انسان ها به یک اندازه خوب اند.

 

·    او چنان قیافه ای گرفت که انگار آنها و مدرسه شان خیلی مهم است.

·    خیلی مهمتر از مدرسه ما.

·    انگار که مدرسه آنها بهترین مدرسه هلند است.

·    صرفا به این دلیل، که آنجا مسابقه برگزار نمی شود.

 

·    بعد گفتم که او حتما به همکلاس بودن با بئاتریکس مفتخر است.

 

·    انکه اما گفت:

·    «این را بدان که شاهزاده بئاتریکس دختری معمولی است.»

 

·    گفت که او همین چندی پیش با بئاتریکس محلی رقصیده است.

·    و وقتی که در مدرسه کیک سیب درست می کردند، بئاتریکس وظیفه پوست کردن سیب ها را به عهده داشته و او خمیر را هم آورده است و الی آخر.

 

·    «اگر بئاتریکس دختری معمولی بود، تو سیب پوست کندن او را عمده نمی کردی»، گفتم.

·    «و فکر هم نکن که مدرسه شما بهترین مدرسه است، به دلیل اینکه آنجا مسابقه برگزار نمی شود.

·    چون بدون مسابقه تشخیص بهترین شاگرد مدرسه محال است.»

 

*****

 

·    هرکس می تواند با خودش مسابقه بدهد.

·    من اغلب با خودم مسابقه می دهم.

·    به عنوان مثال، من هربار اندکی طولانی تر زیر آبی شنا می کنم.

·    همیشه با دوچرخه سعی می کنم که با پا زدن کمتری از تپه بالا روم.

·    در حل مسائل ریاضی، همیشه سعی می کنم که کمتر اشتباه کنم.

·    من هر روز باید سعی کنم که مستقیم تر به ولترز بنگرم.

·    با نظرات مادر بیشتر به مخالفت برخیزم.

·    و هر بار که تصویری می کشم، سعی می کنم که زیباتر از تصویر قبلی ام باشد.

·    چنینم من.

 

·    من البته در مسابقه با خود، همیشه برنده نمی شوم.

·    ولی با این حال از آن دست برنمی دارم.

·    وقتی که کسی با خودش مسابقه می دهد، نه به کشف بهترین، بلکه به کشف بهتر و یا بدتر می رسد.

 

·    کسی نمی تواند تو را از شرکت در چنین مسابقاتی نهی کند.

 

·    حتی در مدرسه انکه نمی توانند کسی را از شرکت در مسابقه با خود بازدارند.

 

*****

 

·    هربار من به معلمه ای و یا معلمی برخورد می کنم، با واکنش عجیبی از سوی آنها مواجه می شوم.

 

·    یا بلافاصله به طرف دیگر نگاه می کنند، یا مستقیما به رویم می نگرند، یا با مهربانی سلام ـ علیک می کنند و یا به طور چشمگیری کوتاه سلام ـ علیک می کنند.

 

·    همه این واکنش ها مرا به سوء ظن برمی انگیزند.

 

·    سلام ـ علیک مختصر به این معنی است که نگران چیزی نباش، صبور باش.

 

·    سلام ـ علیک دوستانه به این معنی است که تو چیزی زیبا داری و می توانی از داشتنش خوشحال و خشنود باشی.

 

·     روی برگرداندن از تو به این معنی است که من نمی خواهم که با حالت چهره ام، اندیشه ام را افشا کنم.

 

·    نگاه مستقیم بر روی تو به این معنی است که در چهره من چیزی برای دیدن وجود ندارد.

 

·    همه آنها اما رازی را در دل دارند که به من مربوط می شود.

 

·    رفتار این معلمه ها و معلمین مرا گیج می کند و دیگر نمی دانم که چگونه باید نگاه شان بکنم.

 

·    نمی دانم که باید با مهربانی نگاه شان بکنم، غیردوستانه نگاه شان بکنم، مستقیما چشم در چشم شان بدوزم و یا از نگریستن مستقیم به چشمان شان پرهیز کنم.

 

·    بنابرین تصمیم گرفته ایم که هر جور با من رفتار کنند، من هم به همان جور با آنها رفتار کنم.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر