هانا آرنت
(۱۹۰۶ ـ ۱۹۷۵)
فیلسوف (فلسفهٔ سیاسی) و تاریخنگار آلمانی - آمریکایی
هانا آرنت
سالها در دانشگاههای ایالات متحده در رشتهٔ تئوری سیاسی تدریس کرد
زمینهٔ فلسفه و آثار او،
موضوعاتی همچون دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی
تمامیتخواهی حکومتهای استبدادی
درنگی
از
ربابه نون
نظامهای توتالیتر در طول حیات خود سه فاز دارند:
در فاز اول،
اکثریت مردم
سرمست از ایدئولوژی
به
دنبال رهبرانشان
راه
میافتند
گویی
بهشت گمشده ی خود
را یافتهاند.
ایدئولوژی را دربست
میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند.
در این جمله اول هانا آرنت،
مشخصات اصلی نظام توتالیتر کذایی او
تعیین می شوند:
۱
توده
به مثابه گله همگونی از جنس گاو و خر.
۲
ایده ئولوژی
به
صورت چیزی از جنس شراب و شربتی مستی بخش
۳
رهبران
به
مثابه شخصیت های انتزاعی و ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی
۴
آرمان و ایدئال مطروحه
به
مثابه اوتوپی (بهشت گمشده) کلی و انتزاعی و ماورای طبقاتی
۲
در فاز اول،
اکثریت مردم
سرمست از ایدئولوژی
به
دنبال رهبرانشان
راه
میافتند
گویی
بهشت گمشده ی خود
را یافتهاند.
ایدئولوژی را دربست
میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند.
همه این عناصر نظامات توتالیتر مورد نظر هانا آرنت
غیر تاریخی و انتزاعی اند.
برای اثبات بطلان این ادعای هانا
باید
تحلیل غیر تاریخی - انتزاعی (مجرد) او
را
با
تحلیلی تاریخی ـ مشخص
جایگزین ساخت.
یعنی
توده و ایده ئولوژی و رهبران
را
به
نام
نامید.
توده
(اکثریت مردم)
در آن صورت
دیگر
نه
گله همگونی از جنس گاو و خر
بلکه
ترکیبی از طبقات و اقشار اجتماعی معین با منافع متفاوت و حتی متضاد نمودار می گردد.
ایده ئولوژی
در آن صورت
ترک انتزاعیت و کلیت می کند
و
با
ماهیت طبقاتی معینی
از
ایده ئولوژی های دیگر
متمایز می گردد.
آنگاه دیگر نمی توان
ایده ئولوژی ضد علمی، خرافی و ایراسیونالیستی (خردستیز) بورژوازی امپریالیستی
را
با
ایده ئولوژی علمی و راسیونالیستی طبقه کارگر
یکسان جا زد و دست به عوامفریبی زد.
ضمنا
دیگر نمی توان ایده ئولوژی مطلقا علمی طبقه کارگر (مارکسیسم ـ لنینیسم)
را
مستی بخش
قلمداد کرد.
آنگاه دیگر نمی توان
رهبران
را
به
مثابه شخصیت های انتزاعی و ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی
جا زد
و
آرمان و ایدئال طبقاتی مطروحه
را
به
مثابه بهشت گمشده کلی و انتزاعی و ماورای طبقاتی
(اوتوپی، مدینه فاضله)
به
خلایق قالب کرد.
آنگاه
دیگر نمی توان حفظ وضع موجود توسط فاشیسم
را
با
انقلاب سوسیالیستی
یعنی
با
نفی دیالک تیکی وضع موجود
و
گذار به پله متعالی توسعه جامعتی
یکسان قلمداد کرد.
۳
در فاز اول،
اکثریت مردم
سرمست از ایدئولوژی
به
دنبال رهبرانشان
راه
میافتند
گویی
بهشت گمشده ی خود
را یافتهاند.
ایدئولوژی را دربست
میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند.
آنچه که هانا آرنت نمی داند و یا می داند و بدان سرپوش می نهد،
این حقیقت امر است
که
هر طبقه اجتماعی
ایده ئولوژی طبقاتی خاص خود را با شیر مادر اندر می کند و با کفن و دفن از خود به در می راند.
ایده ئولوژی
طبقاتی ترین چیز در هر جامعه بشری است.
ایده ئولوژی
را
توده
چه در بست و چه نیم بند
نمی پذیرد.
ایده ئولوژی
را
هر طبقه اجتماعی
دارد و حمل می کند و اثبات می کند.
هر بیت شعری، هر شعاری، هر قصه ای، هر تابلوی نقاشی ئی، هر تندیسی، هر تصنیف و مرثیه و نوحه و ترانه و آواز و سرودی
مهر ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی معینی را بر پیشانی خویش دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر