سانسور نشانذهنده ترس است.
جولیان
نه.
سانسور
فرمی از مبارزه ایده ئولوژیکی از بالا ست:
هدف طبقه حاکمه از سانسور
یکه تازی بلامنازع در نظرسازی تمام ارضی است.
هدفش مانی پولیزاسیون افکار عمومی جهانی است.
حافظ میفرماید:
«کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته در این معنی گفتیم و همین باشد»
آنچه سرودهام، نظمی پریشان است، زادهی سرنوشت پریشان ما مردمان. اینجا مینویسمش، تا فراموش نکنیم در آنسوی سرزمین خون و خاکستر، چه بر سر مردم ما میرود. میدانم که این واژهها هیچ زخمی را مرهم نخواهند شد.
اما گاهی چیزی در درون آدم قد میکشد و به فریاد میآید، حتی اگر هیچکس آن را نشنود.
و از کلکین شمال برف میآید زمستان است
خنک کولاک کرده، خانه هم انگار زندان است
جبین آسمان تًرش و هوا بسیار بدخوی است
قناری کوچ کرده، شانههای باغ عریان است
زن از کلکین نگاهش را به سمت کوچه میدوزد
تمام کوچه از قندیل یخ آیینهبندان است
دلش را میفشارد غصهی سنگین تنهایی
شبیه شهر بعد از زلزله ویرانِ ویران است
به چشمان دو کودک در کنار صندلی سرد
ز پشت پردههای اشک تنها خواهش نان است
زن اما در مسیر کوچهها گم میکند خود را
درون کولهبارش درد و اندوه فراوان است
خدا شاید تماشا میکند این صحنه را از عرش
زنی در کوچه با گرگ خنک دست و گریبان است
به هر در میزند سر را، سراغ کار میگیرد
زن این قصه مثل روزگار خود پریشان است
میان کوچه ناگه با صدای ایست! میبیند
تناش چونان درختی در مسیر باد لرزان است
صدای خشمگین آدم خونخوار میگوید:
زن بیشرم! میدانی برای تو چه فرمان است؟
چرا بیمحرم از مرز حریمت آمدی بیرون
«ببندیدش!» که جایش گوشهی تاریک زندان است
میان کوچهها گم میشود فریادِ زن، فریاد!
بلند از سمت منبرها صدای جیغ آذان است
در آنسوتر دو کودک خواب نان گرم میبینند
و از کلکین هجوم مرگ میآید زمستان است
شعر و تصوير از بانو لیلی غزل
ضربالمثل
*آفتابه خرج لحیم شده*
در زمانهای دور، اشراف و پادشاهان آفتابههایی از جنس طلا و نقره داشتند و آفتابه فقرا، حلبی بود و وقتی زنگ میزد، آن را به حلبیساز میدادند تا لحیم بزند و درستش کند. آنقدر آفتابهها را تعمیر میکردند تا اینکه دیگر جای سالمی روی آفتابه نمیماند که آن را لحیمکاری کنند. اینجا بود که تعمیرکاران میگفتند: آفتابه خرج لحیم شده.
یعنی آنقدر بیارزش شده است که خرج کردن برای تعمیرش بیهوده است.
این ضرب المثل
محتوا و معنای دیگری دارد
و باید تحلیل مارکسیستی شود
- باید به قد و قامت روزگار خود بود
- قهرمان آن کسی ست که همان کاری که از دستش بر میاید انجام میدهد .
- امروز قهرمان لازم است قهرمان باش!
- کسی که ایمان دارد دست به کار می زند ، بی آنکه در غم نتیجه باشد .
پیروزی یا شکست چه اهمیتی دارد ،
آنچه وظیفه توست انجام بده
"رومن رولان "
این دعاوی حریف باید تحلیل مارکسیستی شوند
قهرمان
کسی است که قد بلندتر از زمانه خود باشد و نه قد کوتاهتر ویا همقدتر با زمانه خود.
قهرمان
کسی که است که دعاوی پیشینیان را نقد علمی و انقلابی بکند و نه نقل مکانیکی و الکی.
طوطی وشی
در شأن بشر نیست.
زنده باد خوداندیشی
میدانم، خطر میکنم.
برای آن هم خطر میکنم که بهتر بدانم.
اخلاق کهنه توصیه میکرد که از خطر بگریزیم. ولی اخلاق نو به ما یاد داده است که آنکه خطر نمیکند هیچچیز ندارد.
رومن رولان
عجب عقلی خدا داده.
برای خطر کردن و هنر کردن و شق القمر کردن
به خطور پیشایپش خطرها و هنرها و شق القمرهای پیشینان نیاز است.
هر خطری و هنری شق القمری
از کله بشری شروع می شود
خطر و هنر و شق القمر
مادیت یابی )جامه عمل پوشی) اندیشه اندیشیده شده است
به قول مش لنین:
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی محال است و خواب و خیال است
آورد به اِضطرار ام اوّل به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اِکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود؟
خیام
معنی تحت اللفظی:
ما را به زور به وجود آورد و ما از حیات خود فقط حیرت کردیم.
تحت فشار زیستیم و نفهمیدیم که مقصود از این زندگی چه بود.
اولا
مش خیام
کسی تو را به وجود نیاورده است
بشر نتیجه تکامل میلیون ها اسله جمادات و نباتات و جانوران است.
مولانا درست حدس زده است:
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما (نباتیت) مردم به حیوانسر زدم
مردم از حیوانی و خیام شدم
محتوای حیات را
زندگان با کار و پیکار خود تعیین می کنند
دیگران کاشتند و ما خوردیم
ناهلف باشیم اگر نکاریم تا دیگران بخورند
کربلایی و حاجی هم از احترام واژه های توده های دهقانی است.
ما از سر تا پا مارکسیستیم و نه اسلامگرا.
حزب توده خورشیدی تابان دارد
قانون جاذبه چیست؟
وضع این سنگ
چه ربطی به قانون جاذبه دارد؟
گِرانِش یا گرانی یا جاذبه[۱] (به انگلیسی: Gravity) یک پدیدهٔ طبیعی است که در آن همهٔ اجسامِ جِرم مند (دارای جرم) یکدیگر را جذب میکنند. تأثیر گرانش بر این اجسام، یعنی تأثیر جذب یک جسم جرممند، بر جسم جرممند دیگر، یا به درکِ سادهتر، هر جسم بر جسمِ دیگر؛ و ما آن را به صورت وزن بر خود میبینیم.
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطا ست
سخن شناس نهای جان من خطا این جا ست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ما ست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغا ست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نوا ست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجا ست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شما ست
از آن به دیر مغان ام عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ما ست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هوا ست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صدا ست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان وغوغا ست
حافظ
معنی تحت اللفظی:
در درون من فرد نامعلومی است که رفتارش صد در صد بر خلاف میل و رفتار من است.
مثلا
وقتی من خاموشم، او خروشان است.
خواجه در این بیت غزل
دیالک تیک داخلی و خارجی (دیالک تیک درون و برون)
را به شکل دیالک تیک «من» درونی و «من» برونی بسط و تعمیم می دهد.
البته خواجه بر خلاف سعدی از دیالک تیک خبر ندارد.
این خود دیالک تیک عینی است که خود را به خواجه دیالک تیک ستیز و خردسیتز تحمیل می کند.
کسب و کار اقطاب دیالک تیکی همیشه همین است:
اقطاب دیالک تیکی
ضد همدیگرند
اگر چه با همدیگرند.
من درونی هر کس
یعنی حالات روحی و ورانی هر کس
نتیجه انعکاس (عکس اندازی، عکس برداری) برون اش در آیینه درون است.
پدیده های روحی و روانی
همه در واقع
ناشی از انعکاس پدیده های برونی (مادی و واقعی و عینی) اند
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از ان پدیده های برونی (مادی و واقعی و عینی) است:
مثال:
بچه ات مریض می شود پدیده برونی (مادی و واقعی و عینی)
دلت می گیرد پدیده درونی )
بهبود می یابد پدیده برونی (مادی و واقعی و عینی)
سر حال می ایی
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیدهور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
از
در
درآمدی
و
من از خود
به در شدم
سعدی
این غزل سعدی
نه تنها به لحاظ صنعت و ساختار پوئّتیکی ـ هنری
فوق العاده زیبا و شیوا ست،
بلکه به لحاظ محتوا و متد فکری
غول آسا ست.
در این غزل سعدی
دیالک تیک دگرگونی
به هزاران صورت بسط و تعمیم داده شده است.
این غزل سعدی
باید کلمه به کلمه و بیت به بیت
تحلیل مارکسیستی شود تا
عظمت فکری، تئوریکی و متدیکی و استه تیکی ـ هنری سعدی روشن شود.
برای افراد درست نیازی به مبارزه نداری.
او نزد تو ست، برای اینکه دلش می خواهد که نزد تو باشد.
فرنگی
بشریت را که نمی توان به درست و نادرست طبقه بندی کرد.
بودن کسی با حریفی
چه بسا تصادفی است و نه آگاهانه و ارادی و اختیاری و انتخابی.
می روی قهوه خانه
و
عاشق قهوه فروش می شوی.
قهوه فروش
چه بسا اصلا اعتنایی به عشق تصادفی تو ندارد
حریف دیگری هم مثل تو عاشق همان قهوه فروش می شود
و
مجبور به مبارزه با رقیب بر سر قهوه فروش
می شوی
قهوه فروش هم در این میان کیف خر میکند:
هم از آخور درست می خورد
و
هم از توبره نادرست.
مش کیا فرید
حقیقت چیست؟
حقیقت
اصلا دیدنی نیست
ضد حقیقت هم دروغ نیست.
ای بسا دروغ ها که حقیقت اند و ای بسا راست ها که باطل اند.
ضد دروغ
راست است و نه حقیقت.
راستگویی
ربطی به حقیقت دانی و حقیت گویی ندارد.
راستگویی
نشانه ساده لوحی و سطحی اندیشی است
مردی به دوستانش میگوید که : که آیا تا حالا شده که از میان خانه های قشنگ و مجلل درخیابانهای متفاوت خاص رفته باشید و فکر نکنید که عجب ، اگر من هم یک خانه ساده برای خود میداشتم و....
امروز هم این اتفاق برایم افتاد ولی بعد فکر کردم ، آدم نباید به چیزهایی که ندارد فکر کند ، درست است که این نظم بی رحم سرمایه داری گونه ای است که یک درصد ثروتمندان جهان به اندازه نود ونه درصدمردم دیگر ثروت دارند ودرست است که خیلی ها خانه شخصی خود را دارند ولی من باید به چیز هایی فکر کنم که دارم ، مثل کسانی که دارم واز داشتن آنها احساس خوشبختی میکنم وقتی که آنها را نگاه میکنم ورشد آنها را شاهد بوده ام واینکه سعی کنم ا نسان مهربانی باشم ... و بسیاری از چیزهایی که دارم که شاید نه خانه است ونه حساب بانکی پر از پول ، وبسیاری دارند این چیزها را ولی باز هم کم دارند وهزار درد دیگر وقتی من میشنوم . نه منظورم بحث اخلاقی از نوع مذهبی آن باشد . انسان باید برای حقوقی که از او ضایع میشود وناعدالتی اجتماعی ناراحت باشد ولی بیشتر منظورم شخصی است که انسان دچار دپرس شخصی نشود بلکه فکر کند که چه چیزهایی دارد :
مرا عشق است
مرا آشنایی است با دیگران
لبخندی است از زحمتکشی
یا که از کودکی
یازمانی که انسانی را کمک کوچکی میکنم
واو من هردو احساس خوبی داریم
او از اینکه احساس میکند تنها نیست
ومن که احساس میکنم
عقیده انسانی برای من فقط یک شعار رویایی نیست
وباید در زندگی روزانه ام آنرا انعکاس دهم
و این گونه است که خوشبخت بودن را در لحظه ها میجویم
در لحظاتی که عشق انسانی از زیر پوست
زندگی روزانه از طرف سیستم به ما تزریق میشود
که بایدتنها به خود اندیشید !
من باید به چیز هایی فکر کنم که دارم ، مثل کسانی که دارم واز داشتن آنها احساس خوشبختی میکنم وقتی که آنها را نگاه میکنم ورشد آنها را شاهد بوده ام واینکه سعی کنم ا نسان مهربانی باشم
حریف
تخیل توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را.
کسانی که تو از دیدن شان لذت می بری
اصلا تو را آدم حساب نمی کنند و فردا حتی به سراغت نخواهند آمد.
اموال تان
زنان تان
فرزندان تان
فتنه اند
دشمنان تان اند.
کریم تیز اندیش در قران
کوروش کجا این اندرز انتزاعی را داده است؟
خودش مونوگام بوده است؟
حرمسرا نداشته است؟
زندگی را با لبخند آغاز کن هر روز فرصتی تازه برای شکفتن است.
نرگس
لبخند و نیشخند و نوشخند و خنده و زاری
دلبخواهی که نیستند تا تو فرمان دهی و خلایق اجرا کنند.
این چیزها
پدیده های روانی اند
و
بی اختیار و بی اراده و حودجوش و خود خروش اند.
آره.
به همین دلیل است
که سران تک تک کشورها
اینشتین های تمام عیارند
و
نه
چماق ها و چکمه ها و پوتین ها و نعلین ها و دشنه ها و خنجر ها
فروغ
وقتى مى شود فاصله گرفت، بيهوده نمى جنگم!
چرا بايد جنگيد براى چيز هايى كه نمى توانى تغييرشان دهى؟!
وقتى مى شود لحظه هاى عمرت را با آدم هاى خوب بگذرانى؛
چرا بايد آنها را صرف آدم هايى كنى كه با دل هاى كوچكشان مدام،
براى نبودنت، براى خط زدنت تلاش مى كنند؟!
جنگيدن هميشه خوب نيست !..اين را مى گويم چون خيلى جنگيده ام !..
جنگيده ام تا شايد چيزى را عوض كنم !..
اين روزها فهميده ام كه با آدم هاى كوته نظر و حسود،
براى اثبات دوست داشتن، براى به دست آوردن دل آدم ها و حتى براى اثبات خوب بودن نبايد جنگيد !..
بعضى چيزها وقتى با جنگيدن به دست مى آيند بى ارزش مى شوند ..
اين روزها، از هر كسى كه رنجم مى دهد و يا
آرامشم را بر هم مى زند فاصله مى گيرم !..
از آدم هايى كه زياد دروغ مى گويند، و
حرمت دل ديگران را نگه نمى دارند، فاصله مى گيرم ..
با آنها نبايد جنگيد، بايد نديدشان گرفت و گذشت !..
به آسمان زل مى زنم و ايمان دارم،
كسى كه دلتنگ آسمان باشد، براى رنج هاى زمينى دلگير نمى شود !..
اين را مدام تكرار مى كنم و از كنار برخی آدم ها مى گذرم…
این سخنان فروغ باید تحلیل مارکسیستی شوند
و خواهند شد
البته برای اجنه
آدمیان
طوطی وش اند و اهل تکرار طوطی وشانه اند
عجب مقایسه ای
مش گامو.
بخث تو بر سر چیست؟
بحث بر سر فهم چیزی است و یا بر سر احساس چیزی؟
تفکر
یا تفکر مفهومی است
(یعنی تفکری است که مبتنی بر تعریف مفاهیم باشد)
و
یا اصلا تفکر نیست.
کانت
کسی که تغاوت تعریف فهم ویا عقل با احساس را نداند
همان بهتر که خاموش بماند.
مثال:
شناخت حسی
دال بر مسطح بودن زمین است
شناخت عقلی و یا فهمی
اما درست بر عکس آن
دال بر کروی بودن زمین غمین امین است
همه به خدا احتیاج دارند:
ثروتمندان برای حفظ ثروت
فقرا برای تحمل ذلت
مارکس
این سخن مارکس
نه مارکسیستی
بلکه اکونومیستی است.
خدا یک مفهوم است
به همان سان که درخت یک مفهوم اتس
خدا
مفهومی فقهی و فلسفی است
درخت
مفهویمبیولوژیکی (زیست شناسی) است.
مفهوم درخت
نتیجه تجرید (انتزاع) سرو و صنبور و بید عاقل و مجنون و چنار و سپیدار است.
خدا
نتیجه تجرید (انتزاع) اعضای طبقات حاکمه در جامعه و قوای طبیعی در طبیعت است.
سیاوش کسرایی
توده را
خدای خاک نامیده است.
یعنی الترناتیوی عینی و انقلابی برای خدای واهی و خرافی عرضه کرده است.
خدا
برای اعضای طبقات حاکمه
در مقایسه با خدا
برای توده
محتوای دیگری و حتی متضادی دارد
اَلعودَة (بازگشت)
" آمدند و کَندند و سوختند و کُشتند و بُردند و رفتند."
ایکاش چنین بود.
مش دونالد
دیروز گفت:
غزه باید تخلیه شود
و
سکنه ان باید به مصر بروند و در صحراای سینا زندگی کنند
فکر میکنم هنر اصلی هنر فاصلههاست
زیاد نزدیک به هم میسوزیم و زیاد دور یخ میزنیم
باید یاد بگیریم جای درست و دقیق را پیدا کنیم.
کریستین بوبن
کریستین بوبن از التقاطی ها ست.
او اصلا نمی داند که هنر چیست.
هنر مثل اساطیر و مذاهب و فلسفه
فرمی از شعور است
هنر اصلی هنرمند
انعکاس واقعیت عینی به مدد مفاهیم هنری است
نه کمتر و نه بیشتر
آغاز و پایان یکیست؟
وای بر حال کسی که آغاز و پایانش یکی باشد.
آغاز و پایان خسی حتی یکی نیست
چه رسد به آغاز و پایان کسی.
زمین غمین
دور خورشید و دور خویشتن خویش
می گردد
و همه چیزش همراه با چرخش آن می چرخد و تحول می یابد
تفاوت دم با بازدم
از زمین تا آسمان است
میان تاریکی
ترا صدا کردم
سکوت بود و نسیم
که پرده را می برد
در آسمان ملول
ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت
ستاره ای می مرد
ترا صدا کردم
ترا صدا کردم
تمام هستی من
چو یک پیاله ی شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه
به شیشه ها می خورد
ترانه ای غمناک
چو دود بر می خاست
ز شهر زنجره ها
چون دود می لغزید
به روی پنجره ها
تمام شب آنجا
میان سینه من
کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد
کسی به پا می خاست
کسی ترا می خواست
دو دست سرد او را
دوباره پس می زد
تمام شب آنجا
ز شاخه های سیاه
غمی فرو می ریخت
کسی ز خود می ماند
کسی ترا می خواند
هوا چو آواری
به روی او می ریخت
درخت کوچک من
به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه باد ؟
کجاست خانه باد ؟ ۰۰۰۰ فروغ فرخزاد
اگرچه تیره گی شب هنوز برجا بود
طلوع دیگری در انتظار فردا بود
هزار ثانیه از امتداد تنهایی
برید و دلهره در تک تکش هویدا بود
زمان به چرخش وارونه تا به یک که رسید
شروع دیگری از صفر در تقلا بود
صدف به زندگی امن، کی رسید در آب
چو بقچه ی غمش اویز گردن ما بود
همیشه در طلب راحت وجود شدن
چه آرزوست؟ که بسته به بال عنقا بود.
زبان به نفی محبت نچرخد هیچ، که عشق
به هر دمی ته ی دل، بازدم را معنا بود
دگر گلایه ازین سر سرای نحس چه سود
که زیستن! گره کور این معما بود.
#شهرزاد_فکرت
#نگین_بدخش
شعر محشری است
مصراع زیر اما نیاز به ویرایش دارد:
به هر دمی ته ی دل، بازدم را معنا بود
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
رهروِ منزلِ عشقیم و زِ سرحدِّ عَدَم
تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمدهایم
سبزهٔ خطِّ تو دیدیم و زِ بُستانِ بهشت
به طلبکاریِ این مهرگیاه آمدهایم
با چُنین گنج که شد خازنِ او روحِ امین
به گدایی به درِ خانهٔ شاه آمدهایم
لنگرِ حِلمِ تو ای کشتیِ توفیق کجاست؟
که در این بحرِ کَرَم غرقِ گناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابرِ خطاپوش ببار
که به دیوانِ عمل نامهسیاه آمدهایم
حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پِیِ قافله با آتشِ آه آمدهایم
این خانه که ابلیسی و ویران کده است،
آواز خوشش، مرثيه ی بَدبَده است
از بهت چنین فضای سنگین - حتی-
باران به میان راه خشکش زده است!
#پيرايه_يغمايی
کمیته کارگری
حداقل مانیفست حزب کمونیستی را بخواند تا بداند که جامعه سرمایه داری صدهزار بار بهتر از جامعه برده داری و فئودالی است
فرازی از مقاله ذیل در مورد دمکراسی در چین:
نظام سیاسی چین، خیلی شبیه به آمریکا، به صورت نظام فدرالی سازماندهی شده است. سه سطح اساسی دولت در آن کشور وجود دارد: ملی، استانی (معادل ایالتهای آمریکا) و محلی که شامل شهرها، شهرستانها، شهرکها، و روستاهاست.
هر سطح را کنگرهای اداره میکند که نمایندگان آن را مردم با رأی مستقیم انتخاب میکنند.
در سطح کشور، کنگرهٔ ملی خلق (NPC) ادارهٔ امور را به عهده دارد که هر سال یک بار، به مدت دو هفته، تشکیل جلسه میدهد.
اما «دموکراسی مردمی همهجانبه» شامل جنبههایی فراتر و بیشتر از این است.
در سطح محلی، آن را «خودگردانی در سطح جامعهٔ محلی» مینامند.
شبکهای از کمیتههای محلی عمل میکند، چه کمیتههای ساکنان شهری باشد چه کمیتههای روستایی یا کمیتههای سندیکاها و اتحادیههای کارگری.
امروزه در چین ۱۱۲هزار کمیتهٔ شهری، ۵۰۳ هزار کمیتهٔ روستایی، و ۲ میلیون و ۸۰۹هزار کمیتهٔ سندیکایی و اتحادیهیی وجود دارد.
نمایندگان همهٔ کمیتهها با رأی مخفی، و با شمارش آرای علنی (با اعلام نتایج در همان زمان و محل) انتخاب میشوند.
آزادی معنی نداره
وقتی زندانی افکارت خودتی
حریف
آزادی به چه معنی است؟
آزادی که به معنی ترک قفس نیست.
می توان در قفس بود و ازاد بود
و از قفس پرید و بنده و وابسته و مقید بود
آزادی = خروج از نادانی
پیامبر اسلام در قرآن و حدیث، نه تنها هیچ تسامح و تطابقی بین مسلمانان و غیرمسلمانان ایجاد نکرده، بلکه تنها تخاصم بوجود آورده است و از مفاهیم مدرن تسامح و همزیستی مسالمت آمیز بسیار دور است.
حریف
اولا
پیامبر اسلام
اهل کتاب را به رسمیت می شناسد:
پیامبر اسلام
به هویت (یکسانی) فقهی تورات و انجیل و قرآن اصرار دارد
و همزیستی با مسحیان و یهودیان را توصیه می کند.
پیامبر اسلام
رسما خود را ادامه دهنده یهودیت و مسیحیت قلمداد می کند
واقعا هم چنین است:
بخش اعظم قران تکرار قصص تورات و انجیل است.
اسلام = نفی دیالک تیکی همه ادیان سابق
دیالک تیک الله و ابلیس
همان دیالک تیک اهورا و اهریمن زرتشتیسم است.
ثانیا
مگر ادیان دیکر مبلغ همزیستی مسالمت آمیز با بقیه بوده اند.
همین مسیحیان
تورات را
و
همین کلیمیان
انجیل را چه بسا در ملأ عام سوزانده اند
و
از هیچ بیدادی در حق همدیگر کوتاهی نکرده اند
مغان زرتشتی
سران مزدکیسم را سر سفره شاه
قتل عام کرده اند
حریف مسافر بر:
سوار شو
جیگر
تا ببرمت به خونه
رقیب "هوش مصنوعی" چین
جهش بزرگ به جلو
زلزله بازار سهام برای سرمایه داران فناوری اطلاعات غربی هنوز به پایان نرسیده است. توسعه دهنده هوش مصنوعی چینی Deep Seek قدم به جلو می برد
مک ببنروت
ضربه مضاعف هانگژو به پایان رسیده است: پس از اولین برنامه جدید هوش مصنوعی از جمهوری خلق چین، سرمایه داران غربی به ویژه هنوز مشغول پردازش تأثیرات آن بر بازارهای سهام در روز سه شنبه بودند.
Deep Seek آخرین نسخه برنامه خود را برای تولید تصاویر در سه شنبه شب ارائه کرده بود. بر اساس بیانیه های خود، "Janus-Pro" در اجرای آزمایشی محصولات رقیب مانند "Dall-E 3" از شرکت آمریکایی Open AI را شکست می دهد. پیش از این، Deep Seek نه تنها در روز دوشنبه با انتشار محصول دیگر هوش مصنوعی خود، یک مدل زبان بزرگ (LLM) - که در محاوره به عنوان چت بات نیز شناخته می شود، سر و صدا ایجاد کرده بود، بلکه باعث کاهش بی سابقه قیمت های مختلف بازار سهام فناوری شد.
در همین حال، توسعه دهندگان شرکت Deep Seek در تعطیلات سال نو خود یک هفته مرخصی گرفته اند. بسیاری از کارمندان جوان از نحوه واکنش جهان به مدل های هوش مصنوعی کم هزینه آنها شگفت زده شده اند، که به عنوان یک راه حل منبع باز و قدرتمند به طور رایگان در دسترس عموم قرار می گیرند .
سیستم های پیچیده برای تشخیص الگو به تراشه های با تکنولوژی بالا نیاز دارند. مراکز داده مورد نیاز برای بهره برداری مقادیر زیادی برق را می بلعد. تمام انتظارات سود مرتبط نیز در قیمت های بازار سهام که اکنون کاهش یافته است، بیان شد. همانطور که خبرگزاری رویترز گزارش داد، از کاهش قیمت ثبت شده در روز دوشنبه با منفی 17 درصد، تولید کننده تراشه انویدیا در روز سه شنبه با افزایش بین پنج تا شش درصد تنها اندکی بهبود یافت. به گزارش رویترز، این شرکت تا آن زمان آنقدر بیش از حد ارزش گذاری شده بود که "اصلاح قیمت" روز دوشنبه به معنای کاهش ارزش معادل 563 میلیارد یورو بود - یک ضرر بی سابقه در یک روز برای یک شرکت. تا آن زمان، سهام انویدیا تقریبا 60 برابر ارزش درآمد شرکت معامله می شد.
زیمنس انرژی نیز در شاخص سهام آلمان دوباره اندکی افزایش یافت. روز دوشنبه، این گروه متحمل ضرر 18 درصدی ارزش شد. برای دومین روز متوالی، زیان های سوداگرانه از ژاپن گزارش شد. Advantest، تولید کننده تجهیزات تست تراشه و تامین کننده انویدیا، پس از 9 درصد منفی در روز دوشنبه، در روز سه شنبه ده درصد در بازار سهام از دست داد.
غول های فناوری اطلاعات غربی مانند آلفابت (گوگل، یوتیوب و غیره) یا مایکروسافت (ویندوز، Open-AI) و تولیدکنندگان سخت افزاری مانند Broadcomm و Nvidia میلیاردها دلار را به حرکت درآورده بودند تا جایگاه خود را در آفتاب هوش مصنوعی تضمین کنند. "پروژه Stargate" که اخیرا توسط دولت ایالات متحده اعلام شده است، قرار است 500 میلیارد دلار سرمایه خصوصی در تگزاس دفن کند تا مراکز داده هوش مصنوعی در آنجا بسازد. گفته می شود که اوراکل، سافت بانک، صندوق MGX از امارات متحده عربی - و انویدیا در این امر دخیل هستند. همانطور که فایننشال تایمز روز جمعه گزارش داد، تنها Open-AI که متعلق به گروه مایکروسافت است، از LLM Chat-GPT خود سود می برد.
توسعه دهندگان، در خدمت سرمایه دار مالی و رئیس عمیق لیانگ ونفنگ، گفتند که از تراشه های انویدیا با ظرفیت کمتر استفاده کرده اند و کمتر از معادل 5.7 میلیون یورو برای "آموزش" LLM خود هزینه کرده اند. بنابراین انویدیا امیدوار است که تقاضای بالا و تجارت متناظر با جمهوری خلق را ادامه دهد.
منبع :یونگه ولت
رعایت نکردن حجاب
خواندن سرود «ای ایران» به جای سرود کنونی دولت جمهوری اسلامی
حمل پرچمهای تاریخی ایران (دارای سمبل شیر و خورشید) بهجای پرچم کنونی
امتناع از همکاری برای دریافت اوراق شناسایی و هویتی
خروج سرمایه و پساندازها از بانکها
شعار در ورزشگاهها
اعتراضات جمعی یا گروهی پس از مسابقات ورزشی
تحصن و اعتراضات فردی، گروهی یا کارگری
عدم شرکت در انتخابات با توجه به توصیه دائمی مسولین نظام به شرکت در انتخابات و واجب شمردن آن
ابراز صریح عقایدی که در قوانین موجود سعی در سرکوب آنها دارند
تحصن و اعتراضات فردی، گروهی یا کارگری مگر اعتراض مدنی است؟
آنتون چخوف
نقش هنرمند این است که پرسش مطرح کند،
نه اینکه به آنها پاسخ دهد.
این حرف چه خوف
یا درست ترجمه نشده است و یا نادرست است.
هنر
مثل اساطیر و مذاهب و فلسفه و غیره
فرمی از شعور است.
هنرمند با استفاده از مفاهیم هنری
طبیعت و جامعه را منعکس می کند.
هنرمند
آیینه وار است.
طبیعت و جامعه در ایینه ضمیر هنرمند
عکس می اندازد
و هنرمند عکس حاصله را مادیت می بخشد
در نتیجه
شعری و تصنیفی و آوازی و قصه و رمان و تندیسی ساخته می شود
سؤال و جواب چیه
مش چه خوف؟
تا وقتی جهل
حاکم بر اندیشهی آدمیان است؛
بتها تغییر میکنند
اما بتپرستی
همچنان ادامه دارد...!
نیل دگراس تایسون
تاریخ بدون سانسور
فرنگی عزیزم
بگو تا جون بریزم،
جاکمیت جهل بر اندیشه
بی معنی است.
جهل ضد دیالک تیکی علم است.
خالی بودن جای علم را خلایق جهل نامیده اند.
اساسا و اصولا
کسی جاهل نیست
هر حشره و حیوان و بشر در زمینه تخصص خود
عالم و دانشمند و متخصص و علامه است.
مورچه جاهلتر از زنبور نیست
و
کرکس جاهلتر از گبوتر و کفتار نیست
شخصی برای اولین بار یک کاهو را دید !
اولین برگش را کند ، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ ؛ یک برگ دیگر ؛ با خودش گفت: حتما یک چیز مهمی است که اینطوری کاغذپیچ اش کرده اند . . . !
اما وقتی به اخرش رسید و برگها تمام شد ؛ متوجه شد که چیزی بین ان برگها پنهان نشده ، بلکه کاهو مجموعهای از این برگهاست !
نکته :
داستان زندگی هم ؛ مثل همین کاهو است !
ویرایش:
اخوان
هی فلانی! زندگی شاید همین باشد:
یک فریب ساده و کوچک.
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
مهدی اخوان ثالث
اخوان در حوانی عضو حزب توده بوده است
نیما لو اس داده است و اقایان، آش و لا شش کرده اند
و توبه کرده
و پشت به توده در بند کرده و دل به بند تبند نبان بسته است.
زندگی
میدان کار است
زندگی میدان پیکاراست
زنده آنانند که می رزمند (ویکتور «هو» ـ گو)
همین؟
کیفیت همه برگ های کاهو
یکسان است؟
کاهو
در سیستم فکری سعدی
مظهر دهها باره دیالک تیک فرم و محتوا ست.
مظهر دیالک تیک دهها باره هسته و پوسته است
همه چیز هستی همین ساختار دیالک تیکی را دارد.
مثلا زرد الو، آلو، هلو، خربزه، هنداونه، جامعه، انسان
من بارها
به سوی تو باز آمدم ولی
هر بار دیر بود !
اینک من و توایم دو تنهای بی نصیب
هر یک جدا گرفته ره ِ سرنوشت ِ خویش
سرگشته در کشاکش ِ طوفان ِ روزگار
گم کرده همچو آدم و حوا بهشت ِ خویش!
هوشنگ ابتهاج
منظور سایه در این شعرش و حتی در عاشقانه ترین اشعارش
از
تو
مرغ
و
از
من
خروس
که نیست.
سایه
شاعری از سر تا پا
توده ای است
سایه
توده ای ترین شاعر حزب توده است.
منظورش از من
حزب توده است
و
منظورش از تو
انقلاب توده ای (سوسیالیستی) است
مگر روحانیت انقلاب کرده است؟
مگر فوندامنتالیسم یهودی و مسیحی و اسلامی شیعی و سنی
جریانی انقلابی است؟
نه.
اگر در رابطه با دیالک تیک منفرد (خاص) عام مورد نظر شما
در نظر بگیریم.
انقلاب
عام است
و
انقلاب اجتماعی
خاص و یا منفرد.
صفت اجتماعی برای انقلاب
مثل هر صفت دیگر برای هر چیز دیگر
دالبر این است که انواع دیگری از انقلاب وجود دارد.
مثلا
انقلاب صنعتی
انقلاب فنی
انقلاب علمی
انقلاب علمی ـ فنی که همان اکنون شعله ور است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر