در زمانهای دور، اشراف و پادشاهان آفتابههایی از جنس طلا و نقره داشتند
و
آفتابه فقرا، حلبی بود
و
وقتی زنگ میزد، آن را به حلبیساز میدادند تا لحیم بزند و درستش کند.
....
معنی تحت اللفظی:
فرق و تفاوت و تضاد اغنیا با فقرا،
حتی در کیفیت و ماهیت آفتابه های آنها ست:
آفتابه سیمین و زرین اغنیا بر خلاف آفتابه آهنی فقرا
زنگ نمی زنند.
یعنی
سوراخ نمی شوند.
یعنی
نیازی به تعمیر ندارند.
آفتابه سیمین و زرین
را
یکبار می خرند و تا آخر عمر مورد استفاده قرار می دهند و حتی به نسل های بعدی به میراث می گذارند.
در حالیکه آفتابه آهنی را مرتب به لحیمکار می برند تا سوراخش را لحیم کند و دستمزدی به او می پردازند.
تا اینکه آفتابه آهنی روزی قابلیت لحیمکاری را از دست می دهد و به درد دور انداختن می خورد.
چهرسد به اینکه به درد میراث گذاشتن به نسل های بعدی بخورد.
یعنی
خرید کالای با کیفیت علیرغم بهای بیشترش با صرفه تر است.
سؤال این است که چرا فقرا به عوض خرید آفتابه سیمین و زرین،
آفتابه آهنی و یا حتی سفالی می خرند که یا زنگ می زند و یا حتی بدتر، می شکند؟
دلیلش تهیدستی فقرا ست.
فقرا
بضاعت مالی لازم برای خرید آفتابه سیمین و زرین را ندارند.
در این ضرب المثل،
انتقاد اجتماعی توده ها تبلور یافته است.
برای درک و توضیح محتوای انتقادی ـ اجتماعی و انقلابی این ضرب المثل و هر ضرب المثل دیگر
باید از پله جزء (آفتابه) و خاص پا فراتر نهاد و به پله کل و عام رسید
و
به کشف حقیقت نایل آمد.
برای اینکه حقیقت در کل و عام است و نه در جزء و خاص.
فقط آفتابه که نیست.
خرید همه کالاها از خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت و تحصیل و ترقی و تکامل و توسعه هم از همین قرار است.
همین اندیشه در ضرب المثل دیگری نیز تبیین یافته است:
درآمد روسپیان صرف خرید لوازم آرایش می شود.
در این ضرب المثل انتقادی ـ اجتماعی و انقلابی توده ای هم
شرایط زندگی توده های زحمتکش تبیین فلسفی (کل و عام) می یابد:
کسی که نیروی کار خود را به اعضای طبقات حاکمه می فروشد،
بخش اعظم دستمزد و حقوق و درامد خود
را
صرف خرید البسه و آرایش و ویرایش اندام و غیره خود می کند و به روز روسپی می افتد.
ضرب المثل ها
محشرند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر