۱۴۰۳ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۳۲)

Bild


 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

۱

نشد گم، که روی از خلایق بتافت

که گمکرده خویش را باز یافت

 

معنی تحت اللفظی:

کسی که جامعه را ترک کرده و به بر و بیابان زده، گم و گور نشده است، بلکه گمکرده اش را پیدا کرده است.

 

این همان سعدی است که در مبارزه ایدئولوژیکی علیه اهل طریق می گوید:

 

صاحبدلی به مدرسه آمد زخانگاه

بشکست عهد صحبت اهل طریق را

 

گفتم:

«میان عالم و عابد چه فرق بود

تا اختیار کردی از آن، این فریق را؟»

 

گفت:

«آن، گلیم خویش به در می برد زموج

وین، سعی می کند که بگیرد غریق را.»

 

معنی تحت اللفظی:

یکی از اهل عرفان، انجمن عرفا را ترک کرد و به انجمن علما (فقها) پیوست.

(خانقاه  را ترک کرد و به حوزه علمیه آمد.)

دلیل تغییر سمتگیری سیاسی اش را پرسیدند،

گفت:

«عرفا فقط به فکر نجات خویش اند.

فقها اما به فکر نجات کسانی اند که در حال غرق شدن اند.»

 

سعدی در بیت فوق الذکر

 نشد گم، که روی از خلایق بتافت

که گمکرده خویش را باز یافت

اما

  بریدن از خلق را توصیه می کند و محو شدن در انعکاس آسمانی ـ انتزاعی واقعیت عینی را تبلیغ می کند.

 

چه شده است؟

آیا سعدی دچار تناقض شده است؟

در تناقض مندی فلسفه سعدی تردیدی نیست.

اما در تحلیل اندیشه های سعدی، همیشه باید به یک نکته خیلی مهم توجه داشت و آن مخاطب مشخص سعدی در هر مورد است.

 

آنجا ست که مفاهیم، معانی مشخص خود را پیدا می کنند.

مفهوم «خلق» در رهنمود «طریقت، بجز خدمت خلق نیست»، به معنی طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار است و نه توده مولد.

 

سعدی توده مولد را اصلا جزو بنی آدم نمی داند.

 

رعیت در فرهنگ فئودالی، با گاو و گاوآهن فرقی ندارد.

برای آدم بودن باید خون اصیل اشرافیت و نجابت در رگهای کسی جاری شود.

حتی اعضای طبقه متوسط آدم حساب نمی شوند.

در رهنمود سعدی به سلاطین، جهانگریزی و عزلت گزینی کفر است.

اما در رهنمود سعدی به روشنفکران جامعه،

دخالت در امور سیاسی کاری بر خلاف نظم آهنین الهی است و لذا همان بهتر که «روی از خلایق بتابند و گمکرده خویش در موجودی خیالی و واهی را باز یابند.»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر