۱۳۹۹ بهمن ۱۳, دوشنبه

درنگی در شعری از یغما جندقی (۴)

ابوالحسن یغمای جندقی
 
میرزا رحیم یغمای جَندَقی
(۱۱۹۶ ـ ۱۲۷۶ قمری) 
  اهل خور و بیابانک
معاصر با محمد شاه قاجار
هجوسرا
از مؤسسین ادبیات اجتماعی و انتقادی 
 
درنگی
از
یدالله سلطان پور
 
۱
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
 
معنی تحت اللفظی:
گوش تو کر است و ناله من ضعیف.
به همین دلیل،
فریاد من به جایی نمی رسد.
 
این بیت شعر یغما
خیلی غنی و قوی است:
یغما
از
سویی
دیالک تیک ساختار و فونکسیون
را
به
شکل دیالک تیک گوش و فریاد و دیالک تیک ناله و فریاد بسط و تعمیم می دهد
و
از 
سوی دیگر
دیالک تیک کمیت و کیفیت
را
به
شکل دیالک تیک  گوش کر و شنوایی و دیالک تیک ناله ضعیف و شنوایی بسط و تعمیم می دهد. 
 
پیش شرط رسیدن فریاد کسی به جایی،
گوش شنوا
از
سویی
و
ناله رسا
از
سوی دیگر 
است.
 
۲
گفته‌ای: 
«نیست گرفتار مرا آزادی»
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است؟
 
معنی تحت اللفظی:
گفته ای:
«هیچ آزادی، بنده من نیست.»
انگار نه انگار که بنده عشق تو شدن،
نوعی آزادی
است.
 
این بیت شعر یغما هم غوغا ست:
در این بیت شعر
دیالک تیک بنده و آزاد
در پرتو عشق،
بازتعریف می شود و وارونه می گردد:
در قید و بند عشق کسی بودن
به
معنی رهایش از قید و بند تلقی می شود.
 
می توان گفت که یغما 
دیالک تیک ظاهر و ذات (پدیده و ماهیت)
را
به
شکل دیالک تیک بندگی ظاهری و آزادی ذاتی بسط و تعمیم می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن ذات (ماهیت) می داند.
 
 
کسی که به ظاهر در بند عشق کسی است،
ذاتا
آزاد
است.
 
یکی از نتایج نهایی عشق
بی نیازی و استغناء
است.
 
نیاز سوبژکتیو به کسی به بی نیازی سوبژکتیو از همه کس منتهی می شود.
 
نوعی خودفریبی تار و پود ضمیر عاشق را فرامی گیرد.
واقعیت عینی مغلوب هوای نفس می شود.
 
تیشه بر ریشه عاشق بی نیاز زمانی فرود می آید 
که
 معشوق و معبود 
سطلی از آب سر بر سرش بریزد و برود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر