پروفسور دکتر
هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم اجتماعی
/ جامعه شناسی
برگردان شین
میم شین
بخش هفتم
توسعه جامعه
شناسی بورژوائی
در کشورهای
مختلف سرمایه داری:
قسمت
چهارم
جامعه
شناسی در المان
پیشکش به
کاظم انصاری
48
·
بدون اینکه به تفاوت های موجود
میان نئو پوزیتیویسم و راسیونالیسم انتقادی بپردازیم، پوزیتیویسم در این زمینه،
موضعی را نمایندگی می کند که حاوی منطق علمی تجربی ـ تحلیلی زیر است:
الف
·
در این موضع پوزیتیویسم، اولا
واقعیت اجتماعی به «طبیعت» تبدیل می شود (مسائل اجتماعی ناتورالیزه می شوند.
مترجم) و فقط به شکل حل شده در «حقایق امور منفرد»، به مثابه موضوع کار
سوسیولوژیکی مجاز شمرده می شود.
·
یعنی به مثابه حقایق امور منفرد
برهنه شده از فرم تاریخی ـ مشخص و برهنه شده از فرم انسانی ـ عملی.
ب
·
در این موضع پوزیتیویسم، ثانیا
علمیت کار سوسیولوژیکی نهایتا در فرمولبندی فرضیه های معتبرالعام و یونیورسال
دانسته می شود.
·
از این فرضیه ها باید به کمک
شماتیزاسیون (کلیشه بندی) استقرائی ـ منطقی،
حوادث مورد نظر توضیح داده شوند و یا پیش بینی شوند.
پ
·
در این موضع پوزیتیویسم، ثالثا فقط
«حقایق اموری» می توانند به مثابه چنین حوادثی موضوع بحث قرار گیرند که دقیقا تحت
شرایط متدیک اکسیوماتیکی ـ استقرائی با مطالبات نامگذاری شده به «الف» و «ب»
سازگار باشند.
49
·
چالش بر سر این پوزیتیویسم و مقام
و جایگاه آن در جامعه شناسی آلمان غربی، در سال های 60 قرن بیستم، از سوئی با رشد
اهمیت اصل اجتماعی ـ دانشگاهی و حرفه ای ـ عملی و از سوی دیگر با تقبل عمیق
فونکسیونالیسم امریکائی همراه بوده است.
50
رالف دارندورف (1929 ـ 2009)
جامعه شناس،
نویسنده
سیاستمدار آلمانی ـ انگلیسی
·
تقبل عمیق فونکسیونالیسم امریکائی
را ـ قبل از همه ـ دارندورف (1929) به عهده داشته است.
الف
·
دارندورف با بررسی طبقات اجتماعی و
تضادهای اجتماعی در جامعه صنعتی (1959)، موضع مهم وفادار به لیبرالیسم توهم آلود
را در انجمن جامعه شناسی آلمان غربی تضمین می کند.
ب
·
دارندورف با اثرش تحت عنوان «جامعه
و آزادی» (1961) براهین استروکتور فونکسیونالیستی را با تمامی وسعت شان نمایندگی
می کند.
·
ضمنا جمعبندی اینتگراسیونتئوریکی آن،
توسط پارسونس را به نقد می کشد و با سمتگیری تضادنظری و تبدلنظری جایگزین می سازد.
پ
·
دارندورف بدین طریق، اگرچه
فونکسیونالیسم ساختاری را می پذیرد، ولی «استاتیک» (ایستائی) فونکسیونالیسم بویژه
پارسونس را رد می کند.
ت
·
حملات دارندورف بر ضد مدل تعادل
پارسونس، اگرچه درست اند، ولی لحن تضادتئوریکی او به هیچوجه به انحلال جنبه های «فونکسیونالیتسی» در
فونکسیونالیسم منجر نمی شود.
ث
·
«روند
های تحول» و «تضاد ها» در قاموس دارندورف همواره با توجه به «سیستم اجتماعی»
هنجارساز توصیف می شوند.
ج
·
مزید بر آن، این «روند های تحول» و
«تضاد ها» در قاموس دارندورف، ریشه در شرایط اجتماعی مشخص ندارند.
·
ریشه آنها در «عدم یقین ساختاری
هستی انسانی» است که بطور آنتروپولوژیکی ـ انتزاعی فرضیه بندی می شود.
51
·
در این ترکیب که با مشاجره بر سر
پوزیتیویسم، با وارد کردن فونکسیونالیسم ساختاری امریکا و اعتبار بخشی اجتماعی و
دانشگاهی روز افزون به جامعه شناسی تشکیل می شود، در پایان سال های 60 و آغاز سال
های 70 قرن بیستم، تمییز روشن و تا امروز رایج در سطح تئوری رشته جامعه شناسی
تبلور می یابد.
52
·
اگرچه فرم «محض» «پوزیتیویسم»
سوسیولوژیکی و تئوری رفتار ـ کماکان ـ جایگاه در خور خود را دارد، ولی با تئوری
اینتراکسیون (که بخش اعظمش وارداتی است)، با سیستمتئوری و اوولوسیونتئوری و تئوری
«انتقادی» و تئوری فرانکفورتی معرفتی ـ نظری ـ تحلیلی، زبانتحلیلی و هماندیشی ـ
تحلیلی تحکیم شده است.
53
کارل دیتر اوپ (1937)
جامعه شناس آلمانی
استاد دانشگاه
·
برنامه تئوری رفتار که بویژه توسط کارل
دیتر اوپ (1937)، مؤلف «جامعه شناسی رفتاری ـ نظری» (1972) و «متدئولوژی علوم
اجتماعی» (1976) نمایندگی می شود، حاوی مشخصات زیر است:
الف
·
حاوی سمتگیری اجتماعی ـ فنی افراطی
است.
ب
·
حاوی سمتگیری جامعه پژوهی تجربی
عمدتا علم الاشیائی مؤکد بر فقدان اجتماعیت و فقدان تاریخیت است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر