پنج پاره ی یک میلاد
سرچشمه:
اخبار امروز
پاره ی یکم
ادامه
·
به ایران که زنگ زدم
·
مادر گفت:
·
«عاقبت پدر شدی.»
·
ولی صدای پدر را که شنیدم
·
گریه امانم نداد.
·
پدر!
·
این چه باری است که از دوش تو
·
بر شانه های خسته ی من نهاده می شود؟
·
سی و شش سال یاغی بودم
·
و اینک باید نقشِ میرغضب را بازی کنم
·
بگویم که این خوب است آن بد
·
این حق است آن باطل
·
این خدا ست، آن شیطان
·
این نظم است، آن طغیان.
·
آزاد جان!
·
آیا می خواهی از من
·
دستاربند و زندانبان بسازی،
·
دستِ مرا رو کنی
·
و بگویی که بازی تمام شده است؟
·
نه!
·
من با تو خواهم آمد
·
و با چشمان تو خواهم کاوید
·
تا در تمامِ «باید»های جهان
·
«اما» یی بیابم.
·
من همراه با تو
·
در پسِ تلی از شیشه های خالی شیر
·
پوشک ها و پیشبند های کثیف
·
و رخت هایی که هر ساعت، تنگتر می شوند
·
سنگر می گیرم
·
و اعلام می کنم
·
که ای بسا پدر که با پسر ماند
·
ای بسا پدر که بر پسر شورید.
·
من نیز باید این جهان را
·
از نو جستجو کنم
·
گَرد آن را بگیرم
·
چرک آن را بشویم
·
و در سرچشمه اش شستشو کنم.
·
تو در اندیشه ی پدر مباش
·
و من در اندیشه ی پسر نخواهم بود
·
دوست من!
·
دل های ما کافی است.
·
·
اکنون وقتِ شیر تو ست.
·
در یخچال را باز می کنم
·
شیشه ی شیر را بر می دارم
·
در آبگرم می گذارم
·
پیش بند سفید را
·
بر گردنت می آویزم
·
و قطره های شیرِ تازه را
·
بر لثه های بهم فشرده ات می دوانم.
·
آزاد من!
·
همزاد من!
·
نازُک من!
·
نازَک من!
·
بگذار زندگی و مرگ
·
در لب های ما
·
لبخندی بگیرند.
ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر