۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

زیربنا و روبنا (1)


پروفسور دکتر ولفگانگ ایشهورن
برگردان شین میم شین

1
·        زیربنا و روبنا مفاهیم ماتریالیسم تاریخی اند که با پاسخ ماتریالیستی به مسئله اساسی فلسفه در رابطه با حیات اجتماعی و در آموزش ماتریالیستی ـ تاریخی جامعه و در آموزش فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی از اهمیت بسیار مهمی برخوردارند.

·        مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
·        جامعه در هر مرحله توسعه اش از مجموعه ای از مناسبات اجتماعی میان انسان ها تشکیل می یابد.

I
انواع مناسبات اجتماعی

·        مناسبات اجتماعی را می توان به دو دسته تقسیم بندی کرد:

الف
·        مناسبات مادی اجتماعی.

·        مناسبات مادی اجتماعی، پایه، اساس و زیربنای واقعی هر جامعه ای را تشکیل می دهند.

ب
·        مناسبات ایدئولوژیکی اجتماعی.
·        مناسبات ایدئولوژیکی اجتماعی، روبنای جامعه را تشکیل می دهند که بر این زیربنا استوار شده است.

3
·        زیربنای هر جامعه از ساختار اقتصادی، مجموعه مناسبات اقتصادی مادی، سیستم مناسبات تولیدی  و مناسبات طبقاتی مربوط به آن جامعه تشکیل می یابد و با سطح معینی از توسعه نیروهای مولده مادی انطباق دارد.

4
·        روبنا عبارت است از سیستم نظرات سیاسی، قضائی، اخلاقی، جهان بینانه منطبق با این زیربنا و نهادهای سیاسی، قضائی و غیره (دولت، احزاب سیاسی، سازمان های اجتماعی، تأسیسات فرهنگی، آموزشی ـ پرورشی و غیره) منطبق با این زیربنا.

5
·        درهر فرماسیون اجتماعی، زیربنای موجود روبنای منطبق با خود را به وجود می آورد که بنوبه خود بر زیربنا تأثیر بازگشتی اعمال می کند.

6
·        نباید فراموش کرد که هم زیربنا و هم روبنا در کردوکار عملی انسان ها تشکیل می یابند.

7
·        درکردوکار عملی انسان ها روابط میان زیربنا و روبنا واقعیت می یابند.

8
·        چون هر سیستم مناسبات تولیدی مادی انسان ها در عین حال از عضویت اجتماعی انسان ها در طبقات آشتی پذیر و یا آشتی ناپذیر حکایت می کند.

9
·        این روابط طبقاتی در روبنای ایدئولوژیکی جامعه و در نهادهای اجتماعی بازتاب می یابند و در آنجا بصورت جدال ایدئولوژی های مختلف و بصورت رو در روئی و یا همکاری نهادهای سیاسی و غیره گوناگون مؤثر واقع می شوند.

10
·        معارف مکسوبه در روند تحولات انقلابی ضرور فرماسیون های اجتماعی از اهمیت بسزائی برخوردارند.

11


·        مارکس می نویسد :

الف
·        «با تحول بنیان اقتصادی، کل روبنای غول آسای جامعه به کندی و یا به تندی تحول می یابد.

ب
·        در برخورد به این تحولات باید همواره میان تحولات مادی (که بکمک علوم طبیعی در شرایط تولیدی اقتصادی دقیقا قابل بررسی اند) و فرم های قضائی، سیاسی، مذهبی، هنری، فلسفی و خلاصه ایدئولوژیکی (که در آنها انسان ها به این کونفلیکت  پی می برند و وارد نبرد می شوند) فرق گذاشت.

ت
·        همانطور که ما چند و چون هر فرد را بندرت بر اساس افکار او مورد قضاوت قرار می دهیم، به همان سان نیز بندرت می توان چنین دوران تحولی را بنا بر شعور آن دوران مورد قضاوت قرار داد.

پ
·        بلکه برعکس، شعور باید بر مبنای تضادهای زندگی مادی، برمبنای کونفلیکت موجود میان نیروهای مولده اجتماعی و مناسبات تولیدی توضیح داده شود
·        (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد 13، ص 9)

·        (کونفلیکت به فرم بروز اوبژکتیو و سوبژکتیو (عینی و ذهنی) تضاد دیالک تیکی خاص اطلاق می شود. مترجم)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر