۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

مقوله «ساقی» در آثار خواجه شیراز (4)

اثری از بهمن محصص
تحلیلی از 
شین میم شین

ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خاکی من عین بقا گردانی

·        معنی تحت اللفظی:
·        ساقیا باده بیاور که آب حیات است و می تواند تن خاکی مرا نامیرا سازد.
·        ساقی در این بیت، مخاطب حافظ است.
·        فونکسیون ساقی ـ اصولا ـ حمل باده است.

·        اگر دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک ساقی و باده بسط و تعمیم دهیم، نقش تعیین کننده در قاموس خواجه نه از آن  سوبژکت (ساقی)، بلکه از آن اوبژکت (باده)  است.

1
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خاکی من عین بقا گردانی

·        باده در قاموس خواجه، آب حیات است و عمر ابدی به باده خوار می بخشد.

·        سؤالی که ما را عمری به خود مشغول داشته، این است که چرا باده در ایده ئولوژی طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی)  در قرون وسطی ایران، تا این حد و اندازه، ایدئالیزه می شود؟

2
چشم، بر دور قدح دارم و جان، بر کف دست
به سر خواجه که تا آن ندهی، نستانی

·        معنی تحت اللفظی:
·        چشمم بر دور قدح است و جانم بر کف دستم.
·        سوگند به سر خواجه، که اگر باده ندهی، جانم را نمی ستانی.

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دوئالیسم باده و جان بسط و تعمیم می دهد و ساقی را به عنوان عمله عزرائیل تصور و تصویر می کند.
·        معلوم نیست که جان خواجه به چه درد ساقی می خورد.

3
چشم، بر دور قدح دارم و جان، بر کف دست
به سر خواجه که تا آن ندهی، نستانی

·        برای درک منظور حافظ، باید به نقش سکس در ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین اندیشید:
·        در ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین، سکس خواهر مرگ است.
·        سکسی که اراذل به عنوان عشق جا می زنند.
·        مرگ در روند عملیات جنسی، برای حضرات به آرزویی بدل می شود.
·        فیلم هائی نیز در این زمینه تهیه و عرضه شده اند:
·        زن و مرد به هنگام ارگاسم، دشنه بر سینه یکدیگر می  فشارند و  «در نهایت رضایت خاطر می میرند.»
·        (به نقل از فیلمی از اسپانیا در این زمینه)   

4
·        ساقی در این بیت به عنوان وسیله ارضای حوایج جنسی تصور و تصویر می شود که جانستان عیاشان فئودالی است.
·        ساقیان باده عمدتا زنان و دختران نوجوان اقلیت مذهبی زرتشتی در خطه فارس باید باشند که از طریق باده فروشی و غیره در خرابات امرار معاش ذلتبار می کردند.

5


همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سر جان ‌افشانی

·        معنی تحت اللفظی:
·        ساقیا بسان گل که در اثر باد دامن افشانی می کند، دامن افشانی مکن.
·        برای اینکه سودای جان افشانی در پای تو دارم.

·        خواجه و عیاشان دیگر در این شعر چشم بر گردش قدح دوخته اند و به قول ساقی ئی از یکی از فیلم های فرانسوی، کودک واره گشته اند.

·        میان همه اعضای همه طبقات اجتماعی واپسین وجوه تشابه چشمگیری به چشم می خورد:
·        مردان بزرگ سیاست و فلسفه و علم و هنر و جنگ و گریز، در پای ساقیان عهد قدیم و جدید، جوجه واره می شوند و حتی زار می زنند تا آن گمشده رهائی بخش را پیدا کنند.
·        به قول خواجه جان در پای ساقی گل پیکر می افشانند.

·        احمد شاملو این جنبه از ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین را در شعری به شرح زیر نمایندگی می کند:

آمد شبی برهنه ام از در
چو روح آب

در سینه اش دو ماهی و در دستش آینه

گیسوی خیس او خزه بو، چون خزه به هم
.

من بانگ بر کشیدم از آستان یاس:
«آه ای یقین یافته، بازت نمی نهم»   

·        معنی تحت اللفظی:
·        شبی بسان روح آب، برهنه از در وارد شد.
·        در سینه اش دو پستان ماهی وار و در دستش آئینه بود و گیسوی خیسش بوی خزه می داد و بسان خزه درهم برهم بود.
·        من از آستانه یأس، با دیدنش فریاد برکشیدم:
·        «تو همان یقین گمشده منی و من از تو دست برنمی دارم.»

·        این همان ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین است:
·        سکس برای اراذل، نه سکس صرف، بلکه معنای زندگی است.
·        سکس برای حضرات آلترناتیو امید است.
·        آلترناتیو یقین است.
·        ساز و برگی برای غلبه بر تزلزل و یدس و نیهلیسم و تردید است.  

6
بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب
وصف آن ماه که در حسن ندارد ثانی

·        معنی تحت اللفظی:
·        مطرب بر تارهای مثانی و مثالث عود وصف آن ماه زیبای بی همتا را بنواز.

·        خواجه اکنون ساقی را به مثابه زیبای بی نظیر تصور و تصویر می کند.
·        این زیبائی شناسی خواجه، ربط تعیین کننده ای به چند و چون ساقی ندارد.
·        در اوج مستی و بوالهوسی حتی سوسکی می تواند ماه بی همتائی تصور شود.
·        کاری یافت نمی شود که غریزه حیوانی از انجام آن عاجز باشد.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    ساز و برگی برای غلبه بر تزلزل و یأس و نیهلیسم و تردید است.

    پاسخحذف