۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (187)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


مرده های دیروز
سعادتمند تر از «زنده» های امروزند.
مرده های دیروز برای زنده های امروز
حسرت انگیز و رشگ انگیزند.


آینده را و به عبارت علمی تر، جامعه فردا را
 توده های مولد و زحمتکش
همه با هم
یعنی بطور کلکتیو (دسته جمعی)
می سازند.

1
آینده ای که هر کس برای خود بسازد،
می تواند
چیزی از جنس جهنم باشد:
در بهترین حالت،
«جنتی» برای خود او و جهنمی برای همنوعان او باشد.

حمید حمیدی
 
وقتـی فقـر و بـی عـدالتـــــــی
از دیـوار خـانـه بـالا مـی آید، 
مـویـه هـا ی خـامـو ش
درونت شعلــه مـی کشــد،
تـو نشستــه به تمـاشـای
انبـوهـی درد
کـه دیـر زمـانـی است
تلنبـار شـده روی سینـه ات.

کهنـه قصـه را مـرور کـن
تـا بـدانـی
پـس از سـال ها
هنـــــو ز 
انـدر خـم یـک کـوچـه ایــم 
پایان


هارت و پورت «انقلابی»
با نتیجه گیری ارتجاعی.

1
فقر
بدین طریق و با این ترفند
بهانه می شود، برای تبلیغ خرافه سکون

2
اگر بشریت «اندر خم یک کوچه»  می بود،
هرگز نمی توانست به پیشرفت های غول آسائی از این دست
دست یابد.

3
نمونه اش همین انترنت است
که سکنه دور افتاده ترین نقاط جهان را
در طرفة العینی بر سر یک میز می نشاند
و در صندوق دانش عظیمی را به روی همه می گشاید.

4
هر روزه
صدها داروی جدید تولید می شود.

5
در حالیکه سابقا انسان ها با سرماخوردگی می مردند.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

هرکه درکش بیش
دردش بیشتر


نه.
قضیه خوشبختانه برعکس این ادعا ست.

1
میان شناخت و آرامش روحی و روانی
تناسب مستقیم وجود دارد.
   
2
وقوف به علت مثلا
 سرگیجه
بیمار را تسکین روحی و روانی می دهد
و برای غلبه بر آن
تجهیز می کند.

ماضی
 از هر نظر 
بدتر از مضارع بوده، است و خواهد بود.

1
حسرت به ماضی
شاید به دلیل نسیان (فراموش کردن) ماضی باشد.

2
خردگرایان حاضر نمی شوند
حتی به دیروز برگردند، چه رسد به ماضی ذلت بار عهد عتیق

کسان نیستند، که به تخریب جهان مشغولند،
میستر چامسکی.


1
سیستم سرمایه داری  واپسین است.

2
سیستم پوسیده ای که اجلش رسیده،
بر لب گور تاریخی اش ایستاده
و دل از امتیازات مادی و فرهنگی برنمی کند.

3
سیستم سرمایه داری به تعویق افتاده است، نه این و آن.

4
فئودالیسم واپسین
بیش از 1000 سال عمر کردو جنگ کرد و تخریب کرد،
میستر

مانا آقایی
از مجموعه‌ی «من عیسی بن خودم»
(1386) 

«گاوآهن»

تو معشوقِ وحشیِ گندمزاری
یک گاوآهنِ متمدّن
که به رختخواب من یورش می ‌آوری
و محصولِ رسیده‌ ی پستان‌ هایم را
لگدکوب می ‌کنی

می‌ خندی و باد
اتم‌ های پراکنده‌ ی موهایت را
با چنگال ‌هایش شخم می ‌زند

می ‌وزی
و خواب‌ هایم خیس می ‌شود
انگار دریا در بزاق تو ست
که روحم ترک برمی ‌دارد
بی ‌آبیاریِ بوسه‌ هایت

می‌ خواهم ساقه ‌ای باشم بلند
و لای دندان‌ هایت گیر کنم
دهان باز کن!
تو چرم تازیانه‌ ای
که گاریِ فصل ‌ها را به جلو می ‌برد

نامت را
همچون یوغی بر گردنم می ‌اندازم
قلبم از تو سیراب نمی ‌شود
در قحط سالِ کلمه
و خشکیِ فریاد ها.

پایان


حریف
 
 فردا همیشه مثل دیروز نیست
چرا که فکر
فکر است و شمشیر
شمشیر
این دو همیشه خادم قدرت بوده اند تا بوده اند
به جنگ زرگری شان نگاه نکن
که قصه ی نه ی قفل است و اصرار مداوم کلید


ایراد تجربی و منطقی این سخن کجا ست؟

1
نه شمشیر و نه فکر،
نه دیروز، نه امروز و نه فردا
فقط خادم طبقه حاکمه نبوده است، نیست و نخواهد بود.
اگرچه شمشیر و فکر طبقه حاکمه
براتر و فراگیرتر و مؤثر تر بوده اند.

2
اگرچه جنگ زرگری
یکی از ترفندهای مؤثر طبقه حاکمه بوده است.

3
رویارویی انقلاب و ارتجاع
اما همیشه بوده، است و خواهد بود.

4
شمشیرها و اندیشه ها
محض، ماورای انسانی، ماورای اجتماعی، ماورای طبقاتی نیستند و هرگز نبوده اند.

5
شمشیرها و اندیشه ها
هم می توانند مفید و مثبت باشند و هم مخرب و منفی

6
دیالک تیک فکر و شمشیر
بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک است
و هر طبقه اجتماعی تئوری (اندیشه) و نتیجتا پراتیک (عمل) خاص خود را دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر