۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

سیری در شعری از نصرت رحمانی (9)


نصرت رحمانی
(۱۳۰۸ -  ۱۳۷۹)
ویرایش و تحلیل از
میم حجری

هرگز نمی ‌توان
گلزخم ‌های خاطره ‌ای را  ز قلب کَند

چه، در این سیاهقرن
بی قلب، زیستن
آسان ‌تر است ز بی زخم، زیستن

قرنی که قلب هر انسان
چندین هزار بار
کوچک‌ تر است
از زخم‌ های مزمن و رنجی که می ‌کشد.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        نصرت رحمانی یکی از شعرای برجسته معاصر ایران است.
·        تحلیل اشعار او هم برای آشنائی دقیقتر با جهان بینی او و هم برای آشنائی بهتر با گرایشات فلسفی و سیاسی معینی که او نمایندگی می کند، مفید خواهد بود.

1
هرگز نمی ‌توان
گلزخم ‌های خاطره ‌ای را  ز قلب کَند

·        معنی تحت اللفظی:
·        زخم های به جا مانده از خاطره ای را نمی توان از قلب کند.

·        در قاموس نصرت رحمانی، هر خاطره ای خنجری است که زخم عمیقی بر قلب می زند.
·        می توان گفت که او دیالک تیک وسیله و فونکسیون را به شکل دیالک تیک خاطره و گلزخم زدن بر قلب بسط و تعمیم می دهد.

2
هرگز نمی ‌توان
گلزخم ‌های خاطره ‌ای را  ز قلب کَند

·        تجارب میلیون ها باره بشری حاکی از آن است که خاطره  حتما نباید خنجرباشد و زخم زند.
·        خاطره می تواند حتی مرهم زخم باشد و منبع انرژی و نیرو.
·        به همین دلیل در طول تاریخ، خاطرات آدمی به تلخ و شیرین طبقه بندی می شوند.

·        سؤال ولی این است که چرا شاعر، دیالک تیک تلخ و شیرین را به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ تحریف و تخریب می کند، تا تلخ را مطلق کند و بر تخت بنشاند و شیرین را نفی و حذف کند و دور بیندازد؟

3

هرگز نمی ‌توان
گلزخم ‌های خاطره ‌ای را  ز قلب کَند

·        از همین بند آغازین شعر، ایده ئولوژی او تبیین می یابد:
·        این موضع فکری او در بهترین حالت، به معنی پسیمیسم (بد بینی فلسفی) است.

·        مراجعه کنید به پسیمیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
  
·        این همان موضعگیری ایده ئولوژیکی صادق هدایت و شوپنهاور و نیچه و اراذل و اوباش دیگر است.

4
هرگز نمی ‌توان
گلزخم ‌های خاطره ‌ای را  ز قلب کَند

چه، در این سیاهقرن
بی قلب، زیستن
آسان ‌تر است ز بی زخم، زیستن

·        معنی تحت اللفظی:
·        برای اینکه در این قرن سیاه (قرن بیستم)، بی قلب زندگی کردن سهلتر از بی زخم زندگی کردن است.

·        ایراد تجربی و منطقی این جفنگ نصرت رحمانی از چه قرار است؟

5
چه، در این سیاهقرن
بی قلب، زیستن
آسان ‌تر است ز بی زخم، زیستن

·        ایراد تجربی و منطقی این جفنگ نصرت با توجه به بند اول شعر، این است که زیر قلم او، عضوی که بر آن زخم زده می شود، عضوی که خنجر خاطره بر آن فرود می آید و مجروحش می سازد، حذف می شود، ولی خود زخم باقی می ماند:
·        انسان مورد نظر او، بی قلب می زید، ولی نه بی زخم.

·        زخم بدین طریق، فرم انتزاعی به خود می گیرد و پا در هوا می ماند.

·        این به معنی خردستیزی است.
·        خردستیزی توسط نیچه بنیانگزاری شده است و یکی از سمتگیری های فکری اساسی طبقات اجتماعی واپسین از دیرباز است.  

6
چه، در این سیاهقرن
بی قلب، زیستن
آسان ‌تر است ز بی زخم، زیستن

·        در قاموس نصرت رحمانی، قرن بیستم، قرن سیاهی است.

·        خواننده اگر ذره ای مغز در کدوی سر داشته باشد، حتما از خود می پرسد:
·        «چرا و به چه دلیل؟»

·        چون قرن بیستم مثل هر قرن دیگر، دیالک تیکی از سپید و سیاه است.

·        قرن بیستم اما در مقایسه با قرون وسطی و حتی قرون آغازین عصر جدید، قرن بمراتب بهتر و مثبت تری است.

7


·        چون در قرن بیستم، بشریت از هر لحاظ مادی، فکری و فرهنگی گام های غول آسا به جلو برداشته است.
·        قرن بیستم کجا و قرون وسطی فئودالی کجا؟
·        قرن بیستم قرن انقلابات اجتماعی شکوهمند بوده است.
·        قرن انقلابات صنعتی، فنی، علمی ـ فنی بوده است.

·        در قرن بیستم برای اولین بار در تاریخ بشری، توده های مولد و زحمتکش حاکمیت اقتصادی ـ اجتماعی خود را بر پا داشته اند.
·        پوزه فاشیسم را به خاک مالیده اند.
·        سیستم سوسیالیستی را در مقابل سیسم امپریالیستی پدید آورده اند و سیستم مستعمراتی را متلاشی ساخته اند.

·        چگون می توان فقط جنبه های منفی را مطلق نمود و قرن بیستم را قرن سیاه قلمداد کرد؟  

8
چه، در این سیاهقرن
بی قلب، زیستن
آسان ‌تر است ز بی زخم، زیستن

·        از همین نکته نیز می توان به گرایش پسیمیستی شاعر پی برد.
·        نصرت رحمانی نه شاعری رئالیست، بلکه ایر رئالیست است.
·        نه خردگرا، بلکه خردستیز است.
·        ما هنوز میراث صادق هدایت را تحلیل نکرده ایم.
·        نصرت رحمانی اما احتمالا، اگر منفی تر و مرتجع تر از صادق هدایت نباشد، مترقی تر از او هم نیست.  

9
قرنی که قلب هر انسان
چندین هزار بار
کوچک‌ تر است
از زخم‌ های مزمن و رنجی که می ‌کشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        قلب انسان در قرن بیستم ـ بلحاظ کمی ـ هزاران بار کوچکتر از زخم های آن است.

·        این بند شعر بلحاظ خردستیزی، در حد کمال مطلق است.
·        یعنی خردستیزی (ایراسیونالیسم) را رادیکال تر و افراطی تر از این نمی توان نمایندگی کرد:
·        عضوی که زخم بدان وارد شده، یعنی قلب کذائی در قاموس نصرت رحمانی هزاران بار کوچک تر از زخم هائی است که بر آن وارد آمده اند.

·        چنین چیزی نه فقط محال مطلق است، بلکه مسخره و مضحک و تهوع آور است.

پایان

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    چگونه می توان فقط جنبه های منفی را مطلق نمود و قرن بیستم را قرن سیاه قلمداد کرد؟

    پاسخحذف