۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

سیری در شعری از نصرت رحمانی (10)

 
نصرت رحمانی
(۱۳۰۸ -  ۱۳۷۹)

ویرایش و تحلیل از
میم حجری

از کتاب میعاد در لجن

رقصید
پر زد، رمید
از لب انگشت او پرید
ـ  سکه ـ
گفتم:
«خط»

پروانه ی مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پر پر زنان چکید، کف جوی پر لجن.

تابید، سوخت فضا را نگاه ها
بر هم رسید
در هم خزید
در سینه، عشق های سوخته فریاد می کشید:
« ای یأس، ای امید

آسیمه سر، به سوی «سکه» تاختیم
از مرز هست و نیست
تا جوی پر لجن
با هم شتافتیم
آنگه نگاه را به تن سکه بافتیم.

پروانه ی مسین
آیینه وار، بر پا نشسته بود، در پهنه ی لجن
و هر دو روی آن
خط بود
خطی به سوی پوچ، خطی به مرز هیچ

لرد
به آنچه ‌که ‌ازمایعات ‌درته ‌ظرف ‌ته ‌نشین شود، اطلاق می شود.
درد

اندوه، لرد بست
در قلبواره اش
و خنده را شیار لبانش مکید و گفت:
«پس، نقش شیر؟»

رویید اشک
خاموش گشت، خاموش

گفتم :
«کنام شیر، لجن زار نیست، نیست!
خط است و خال
گذرگاه کرم ها.

اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است
میعادگاه زشتی و پستی است.»

از هم گریختیم
بر خط سرنوشت
خونابه ریختیم.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        این شعر نصرت رحمانی، بسان اکثریت قریب به اتفاق اشعار او، بلحاظ فرم و ساختار، فوق العاده غنی و زیبا ست.
·        اما برای درک محتوای این شعر و به اصطلاح عوام الناس تحصیلکرده، برای کشف پیام شاعر، باید آن را نخست، تجزیه و بعد، تحلیل کرد:   

1
میعاد در لجن

·        عنوان اثری از آثار نصرت رحمانی، «میعاد در لجن» است.
·        میعاد به معنی وعده گاه است.
·        میعاد محل ملاقات افراد معینی است.
·        شاعر با همسانان طبقاتی خود در لجن ملاقات می کند.
·        از مفهوم همین اثر نصرت رحمانی، می توان به رادیکالیسم پسیمیستی او پی برد.

·        ما هنوز در آغاز تحلیل میراث او هستیم.
·        ولی از همین آغاز می توان نصرت رحمانی را یکی از نمایندگان اصلی پسیمیسم در کشور بخت برگشته عه «هورا» و عاشورا محسوب داشت.
·        احتمالا صادق هدایت و احمد شاملو و جلال آل احمد و غیره به لحاظ اصالت و رادیکالیته، به گرد نصرت رحمانی هم نمی رسند. 

2 
رقصید 
پر زد، رمید 
از لب انگشت او پرید  
ـ  سکه ـ  
گفتم:  «خط»

·        معنی تحت اللفظی:
·        سکه، از لب انگشت حریف ـ رقص کنان، پر زنان و رم کنان ـ پرید.
·        گفتم:
·        «خط» 

3
·        در همین بند آغازین شعر، صحنه پرتاب سکه تصور و تصویر می شود:
·        حریفی سکه را می اندازد و شاعر یا «شیر» و یا «خط» می گوید.
·        کسی نمی داند که سکه شیر خواهد بود و یا خط.
·        همه چیز به عهده بخت و اقبال و به زبان فلسفی به عهده تصادف کور رها شده است.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت (جبر) و تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

4
  
رقصید 
پر زد، رمید 
از لب انگشت او پرید  
ـ  سکه ـ  
گفتم:  «خط»

·        نصرت رحمانی خط را حدس می زند.
·        بعد خواهیم دید که خط را فقط حدس نمی زند، بلکه به یقینی خارائین ـ  پیشاپیش ـ تعیین می کند:
·        بزعم او سکه فقط می تواند خط باشد و نه شیر.
·        این هنوز چیزی نیست.
·        این فقط دم کمرنگی از خروس پسیمیسم افراطی و رادیکال شاعر است.

5
رقصید 
پر زد، رمید 
از لب انگشت او پرید  
ـ  سکه ـ  
گفتم:  «خط»

·        شاعر در این بند آغازین شعر، دیالک تیک مثبت و منفی را به شکل دوئالیسم شیر و خط بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده در این دوئالیسم را از آن منفی (خط)  می داند.
 
6
 
پروانه ی مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پر پر زنان چکید، کف جوی پر لجن
 
·        معنی تحت اللفظی:
·        سکه مسین ـ بسان پروانه ای ـ پرواز کرد.
·        در فضا چرخید و پرپر زنان بر کف جوی پر لجن افتاد.

·        تصور و تصویر نهفته در این بند شعر، خارق العاده است.
·        در شاعریت نصرت رحمانی نمی توان کمترین تردیدی به دل راه داد.
·        شاعر با دقت مینیاتوری و با ظرافتی ستایش انگیز سکه را انیمالیزه (جانور واره، حشره واره، پروانه واره) می کند.
·        برای بر آمدن از عهده چنین تصور و تصویری باید فانتزی غنی و غول آسائی داشت.
·        این بند شعر نیز خیلی زیبا ست.   

7
پروانه ی مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پر پر زنان چکید، کف جوی پر لجن.

·        زیبائی فرمال اما فقط یک روی مدال ایده ئولوژیکی شاعر است.
·        روی دیگر آن، که از قضا نقش تعیین کننده به عهده دارد، پسیمیسم و منفیت ارتجاعی شاعر است:
·        سکه بنا بر «قانونمندی های» پسیمیسم نه در خشکی، نه در پیاده رو، بلکه در «کف جوی پر لجن» فرود می آید.

·        جوی پر لجن نیز در این بند شعر، آنتروپومورفیزه (انسان واره) تصور و تصویر می شود:
·        سکه در کف دست جوی پر لجن فرود می آید.
·        این تصور و تصویر به معنی پرواز پروانه سکه از کف دست حریف (انسان) و فرود آن در کف دست جوی پر لجن است و فی نفسه خیلی زیبا ست.      

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر