۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

سیری در شعری از نصرت رحمانی (13)


نصرت رحمانی
(۱۳۰۸ -  ۱۳۷۹)
ویرایش و تحلیل از
میم حجری

پیشکش به

  فریده:
عزیز عزیزی

اندوه، لرد بست
در قلبواره اش
و خنده را شیار لبانش مکید و گفت:
«پس، نقش شیر؟»

·        سکه در قاموس نصرت رحمانی، تجسم دیالک تیک شیر و خط است.
·        دیالک تیک یعنی همبائی ستیز مند اقطاب متضاد:
·        دیالک تیک یعنی وحدت و مبارزه اضداد.

·        سکه سمبل انسان، جامعه و چه بسا حتی جهان است.
·        می توان گفت که شاعر دیالک تیک مثبت و منفی را به شکل دیالک تیک شیر و خط بسط و تعمیم می دهد.
·        خواننده می تواند همین دیالک تیک شیر و خط را به انواع و اقسام مختلف بیشمار بسط و تعمیم دهد.
·        مثلا به شکل دیالک تیک خیر و شر، دیالک تیک پیشرفت و پسرفت، دیالک تیک سعادت و ذلت و الی آخر.

1
اندوه، لرد بست
در قلبواره اش
و خنده را شیار لبانش مکید و گفت:
«پس، نقش شیر؟»

·        در این بند شعر، پسیمیسم نصرت رحمانی نمایندگی می شود.
·        پسیمیسم گرایشی فلسفی است که دیالک تیک عینی سفید و سیاه را تخریب می کند.
·        سفید را منکر می شود و سیاه را مطلق می کند:
·        همه چیز را از سر تا پا سیاه می بیند و تأکید مؤکد بر سیاهی هستی می ورزد.
·        در این بند شعر، شیر به خط استحاله یافته است.
·        یعنی دیالک تیک شیر و خط نفی شده است.
·        هر دو طرف سکه خط است.
·        همه چیز منفی است و تا چشم کار می کند، از مثبت خبری نیست.
·        نتیجه این بینش فلسفی روشن است:  

2
رویید اشک
خاموش گشت، خاموش

·        چون هر دو طرف سکه خط است و از شیر خبری نیست، پس راهی جز اشک و اه و اندوه و سکوت باقی نمی ماند:
·        پسیمیسم به یأس و نومیدی منجر می شود و یأس و نومیدی به عزلت گزینی و جامعه گریزی.
·        در نتیجه جامعه محکوم به عقب ماندگی از قافله تمدن و فرهنگ می گردد.
·        اگر کسی به عنوان مثال، اثر البر کامو، تحت عنوان «بیگانه» را بخواند، تأثیر عملی پسیمیسم را متوجه خواهد شد:
·        یکسان انگاری منفعلانه همه چیز را.
·         
·        یکسان انگاری حتی تبرئه و اعدام را.
·        شعار معروف «دیگر چه فرق می کند که این باشد و یا آن» را.
  
·        به همین دلیل، پسیمیسم ـ چه پسیمیسم فلسفی و چه پسیمیسم معرفتی ـ در دوره های زوال و فروپاشی جامعه بشری رونق می یابد.

3
گفتم :
«کنام شیر، لجن زار نیست، نیست!
خط است و خال
گذرگاه کرم ها

·        شاعر اکنون، از شیر سکه به شیر بیشه عبور می کند تا پسیمیسم خود را تئوریزه کند:
·        کنام شیر نه لجن زار، بلکه جنگل است.
·        پس در این لجن زار بطور منطقی فقط می توان شاهد خط شد و نه شیر.
·        خطی که مظهر کرم است.
·        می توان گفت که شاعر دیالک تیک شیر و خط را به شکل دیالک تیک شیر و کرم بسط و تعمیم می دهد تا تئوری خود را استه تیزه کند.
·        نتیجه ای که شاعر از این استه تیزاسیون می گیرد، سیاهی هستی است:
·        جامعه و جهان بزعم شاعر، لجنزاری است و لذا نباید انتظار چیز مثبتی را داشت.
·        هر کار هم که بکنی، بیهوده است.
·        فقط می توانی شکست بخوری.
·        پیشرفت و سعادتی امکان پذیر نیست.
·        تا چشم کار می کند، نکبت است و شکست است و ذلت.  

4
اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است
میعادگاه زشتی و پستی است.»

·        اکنون کاسه شرنگ ایده ئولوژیکی را شاعر بر لبان خواننده و شنونده شعر می چسباند و محتوای کاسه را در حلق شان می ریزد:
·        شرنگ سرشته به شهد شعر را.

·        جامعه و جهان در قاموس شاعر، نه کشتزار عشق و غرور و سربلندی، بلکه لجنزار زشتی و پستی و سرافکندگی است.
·        رادیکال تر از نصرت رحمانی نمی توان پسیمیسم را نمایندگی کرد.
·        شاید نصرت رحمانی پسیمیسم را رادیکال تر از شوپنهاور و نیچه و سارتر و کافکا و کامو و هدایت و شاملو و جلال آل احمد و غیره نمایندگی کرده باشد.

5
·        اگر اشعار نصرت رحمانی ترجمه می شد و توجه طبقه حاکمه امپریالیستی را به خود جلب می کرد، آثارش با تیراز های چندین میلیونی چاپ می شدند و او در طرفة العینی هم شهره جهان می گشت و هم میلیونر می شد.
·        بسان سنت اگزوپری و سیمین دوبوار و سارتر و کامو و کافکا و غیره.

·        فرم فوق العاده قوی شعر نصرت رحمانی بهترین مزیت شعر او ست.
·        چون این فرم زیبا جذب همه جانبه شرنگ ایده ئولوژیکی را تسهیل می کند.

6
 

از هم گریختیم
بر خط سرنوشت
خونابه ریختیم.

·        نتیجه نهائی پسیمیسم در این بند واپسین شعر، تبیین می یابد:
·        حال که دیگر امیدی به شیر نیست، پس چاره ای جز خون گریستن باقی نمی ماند.
·        شاعر برای ریختن اخرین قطرات شرنگ در حلق خلق، با مفهوم «خط سرنوشت» سنگ تمام می گذارد.
·        این بدان معنی است که پسیمیسم امری مقدر است.
·        چیزی فاتال و سرنوشتی است.
·        خطی است که به قلم قضا با جوهری نامرئی در روز الست بر پیشانی بشریت نقش بسته است و نازدودنی است.
·        آش کشک خاله است.  

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر