۱۳۹۴ آبان ۶, چهارشنبه

دیالک تیک شبانتاریا و ژیگولتاریا در کشور عه هورا (13)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

حزب توده هیچگاه نخواست بفهمد، طبقه کارگری که برای بدست گیری قدرت سیاسی
 نکوشد، اگر حتی انقلابی ترین هم باشد،
اگر انقلابی ترین اعمال را نیز از خود بروز دهد،
در عمل یک استحاله چی بادمجان دور قاپ چین خمینی ها
و سایر جنایتکاران استثمارگر در قدرت، بیش نیست و نخواهد بود

·        ژیگولتر دوم در فرمولبندی این جمله، به هر دلیلی هم که باشد، «دستش، پاچه شده است.»
·        آن سان که جمله قبلی اش را بکلی از یاد برده است:    

طبقه کارگر،  طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی

1
حزب توده هیچگاه نخواست بفهمد، طبقه کارگری که برای بدست گیری قدرت سیاسی 
نکوشد، اگر حتی انقلابی ترین هم باشد،
اگر انقلابی ترین اعمال را نیز از خود بروز دهد،
در عمل یک استحاله چی بادمجان دور قاپ چین خمینی ها
و سایر جنایتکاران استثمارگر در قدرت، بیش نیست و نخواهد بود

·        حیرت انگیز است، ولی واقعیت دارد:
·        نوچه فلک زده ای که بنا بر حکم قبلی رهبر، طبقه کارگر را کورکورانه به عنوان «عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی» قبول کرده و فرمایش رهبر را مو به مو از بر کرده بود، اکنون خودش کلافه  و مغزش مچاله می شود.

·        چون با این حکم رهبر عظیم الشأن، نسبیتی وارد عقربه قطب نما می شود:
·        عقربه قطب نما، یعنی همان خانه کعبه مکرمه ژیگولتاریا، اگر شرایط مورد نظر رهبر را نداشته باشد، نه تنها ول معطل است و نماز خواندن رو به آن، حرام و بیهوده است، بلکه علاوه بر آن، ولدالزنا و تخم حرام و فلان فلان شده است.

·        سؤال فقط این است که این نسبیت به چه دلیل وارد دگم قبلی می شود؟

·        ضمنا نوچه بخت برگشته، که فاقد مغز اندیشنده است، حالا رو به کدام قبله هارت و پورت کند؟

2

حزب توده هیچگاه نخواست بفهمد، طبقه کارگری که برای بدست گیری قدرت سیاسی 
نکوشد، اگر حتی انقلابی ترین هم باشد،
اگر انقلابی ترین اعمال را نیز از خود بروز دهد،
در عمل یک استحاله چی بادمجان دور قاپ چین خمینی ها
و سایر جنایتکاران استثمارگر در قدرت، بیش نیست و نخواهد بود

·        اگر صدور این حکم به حکم غریزة الغرایز نباشد، می تواند به دلیل تحریف مفهوم «طبقه کارگر» توسط ژیگولتاریا باشد.
·        می تواند به این دلیل باشد که در قاموس ژیگولتاریا بخشی از روشنفکریت جامعه (و بزعم خیلی از احزاب خیلی خیلی امپریالیستی، لومپن پرولتاریا، یعنی لات ها، لاشخورها، جنده ها، جاکش ها، دزدها، جیب برها، جاسوس ها، خبرچین ها و گداها و قماربازها و غیره) نیز جزو طبقه کارگر قلمداد می شوند.

·        جوانشیر در یکی از مقالات خویش، اعلام می دارد که «چپ قلابی ایران اصلا نمی داند که کارگر یعنی چی.
·        چپ قلابی که عمدتا از طبقات اجتماعی انگل و پتیاره برخاسته، طبقه کارگر را در هیئت کنیز و کلفت و نوکر خانوادگی شان تصور و تصویر می کنند.»
·        (نقل به مضمون)     

3
حزب توده هیچگاه نخواست بفهمد، طبقه کارگری که برای بدست گیری قدرت سیاسی 
نکوشد، اگر حتی انقلابی ترین هم باشد،
اگر انقلابی ترین اعمال را نیز از خود بروز دهد،
در عمل یک استحاله چی بادمجان دور قاپ چین خمینی ها
و سایر جنایتکاران استثمارگر در قدرت، بیش نیست و نخواهد بود

·        بزعم ژیگولتر دوم، طبقه کارگر بطور اوبژکتیو (عینی)، «عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی» نیست.
·        بلکه بطور سوبژکتیو، «عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی» است.

·        یعنی عقربه وارگی طبقه کارگر، از ماهیت طبقاتی آن و از فونکسیون و رسالت تاریخی ـ جهانی آن، نشئت نمی گیرد.
·        بلکه از کوشش سوبژکتیو آن نشئت می گیرد.

·        می توان گفت که ژیگولتر دوم، دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت را وارونه می سازد و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک را از آن سوبژکت شناخت جا می زند.

·        این موضعگیری او در تئوری شناخت به معنی سوبژکتیویسم معرفتی است.

·        این موضع ژیگولتر دوم اما بلحاظ جهان بینی به چه معنی است؟

4

·        این موضع فکری او، به معنی مقدم داشتن سوبژکتیو بر اوبژکتیو است.
·        به معنی مقدم دانستن روح بر ماده، شعور بر وجود است.
·        این به معنی داشتن جهان بینی ایدئالیستی است.

·        اسقف برکلی را خبر کنید که با کفن از گور برخیزد و برای عربده کشیدن شاخسی ـ واخسی، به کشور عه «هورا» و عاشورا بیاید و پیروان خود را همراهی کند.

5
طبقه کارگری که برای بدست گیری قدرت سیاسی نکوشد،
اگر حتی انقلابی ترین هم باشد،
اگر انقلابی ترین اعمال را نیز از خود بروز دهد،
در عمل یک استحاله چی بادمجان دور قاپ چین خمینی ها
و سایر جنایتکاران استثمارگر در قدرت،
بیش نیست و نخواهد بود

·        بنا بر این حکم ژیگولتر دوم، پیش شرط لازم برای «عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی بودن» طبقه کارگر، کوشش آن برای قبضه قدرت سیاسی است.
·        اگر طبقه کارگر به هر دلیل اوبژکتیو و سوبژکتیو، تناسب قوا در مقیاس داخلی و خارجی و غیره، در راه قبضه قدرت سیاسی نکوشد، در طرفة العینی به درجه استحاله چی (یعنی چی؟) بادمجان دور قاپ چین خمینی و جانیان استثمارگر در قدرت بدل خواهد شد.
   
·        این هارت و پورت ژیگولتر دوم حاوی ایرادات نظری و تجربی متعدد است و  مفاهیم آن باید مورد بررسی دقت مند قرار گیرند:

6
 کوشش برای قبضه قدرت سیاسی

·        قبل از تأمل بر روی مفهوم «قبضه قدرت سیاسی»، باید بگوییم که این انتقاد ژیگولتر دوم از حزب توده، نوعی شلیک به ران مبارک خویش است.
·        چون یکی از انتقاداتی که اراذل خرفت چپنما از حزب توده، بویژه تحت رهبری کیانوری به عمل می آورند، همین تلاش بی چون و چرا برای قبضه قدرت سیاسی است.

·        اگر ژیگولتر دوم به ادبیات مثلا چریک های کذائی و غیره نظر می انداخت، با چشم بسته حتی شاهد این انتقاد آنان می شد.

·        یکی از دلایل عجله طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی در سرکوب بی رحمانه و بی شرمانه حزب توده هم همین بوده است.
·        ژیگولتر دوم اگر خواست، می تواند اتهامات وارده از سوی اجامر اسلامی بر حزب توده را مورد توجه قرار دهد:
·        اتهام وارده بر حزب توده، اقدام به براندازی رژیم حاکم بوده است.

·        رهبری کهنسال حزب توده ماه های متمادی برای لو دادن «محل اختفای تسلیحات کذائی» مورد شکنجه قرار گرفته است.

·        حالا چه باید کرد؟
7
کوشش برای قبضه قدرت سیاسی

·        حالا با نقش تعیین کننده قایل شدن به این سمتگیری، آیا می توان حزب توده را باز هم به لجن کشید
·        چون حزب توده از همان آغاز تشکیل، سازمان نظامی داشته است.
·        اگر حزب توده طرفدار قبضه قدرت سیاسی به هر قیمت نبوده و «استحاله چی بادمجان دور قاپ چین خمینی و جانیان استثمارگر در قدرت» بوده، پس سازمان نظامی برای چه بوده است؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر