جمعبندی از
مسعود بهبودی
شاید مردم اهل تقیه و تقلید و تمکین و تسلیم باشند
و حق با صادق هدایت و امثالهم باشد
1
مسئله اما این است که
دلیل تقیه و تقلید و تمکین و تسلیم مردم چیست؟
2
چون آنچه به ظاهر روشن و تمیز و شفاف نمودار می گردد،
تاریخی سرشته بر تجربه ای کثیف و کدر و خونین دارد.
3
خرافه ها چه بسا
به ضرب شلاق و شکنجه و شعبده و اجبار
به خورد خلایق داده می شوند
4
شلاق ها هم مرئی اند و هم نامرئی:
شلاق نان اند و شلاق زندان و زجر و روح و روان
شکر کن که دروغی سرهم بندی کنند و تحویلت دهند
و نه حقیقتی سهمگین
تا درد خویشتنت فراموشت شود.
1
زندگی در جهنم جامعه طبقاتی
به خودی خود
دشوار است.
2
هر کسی در منجلابی از تضادهای سهمگین
دست و پا می زند.
3
هر کس
به نوبه خود
ذلیل نیازمندی است.
4
دلیل تحویل مستمر و متقابل دروغ به همنوع
نشانه بارز همین ذلت مبتنی بر ناز و راز و نیاز است.
5
دروغ به این دلیل است که تو مقابله به مثل نکنی
و به وقت نیاز ناز نکنی.
6
و گرنه کسی زحمت اختراع دروغ
و تحویل آن به عنوان عذر
به خود نمی دهد.
7
هیچ توانگری «عذر به درگاه» گدائی نمی برد.
8
عذر نیز نشانه راز سرشته به شرم و نیاز است.
9
چرا و به چه دلیل؟
10
مگر مسلمان چه کم از مسیحی و یا یهودی دارد؟
11
هر مذهبی فی نفسه فرمی از شعور است.
12
معیار تعیین آدم ها نه مذهب آنها
بلکه خاستگاه و پایگاه طبقاتی آنها ست.
13
اسلام بمراتب مترقی تر و علمی تر از یهودیت
و مسیحیت و زرتشتیسم و غیره است.
14
محمد صدها بار واقع بین تر، انقلابی تر و علمی اندیش تر
از موسی و عیسی و زرتشت است.
15
بحث علمی می کنیم یا پرت و پلا تحویل یکدیگر می دهیم؟
16
برای چه از موضوع خارج می شویم؟
17
ضمنا مگر تعداد هوادار معیار حقانیت کسی است.
18
گالیله تنها بود و کلیسا میلیون ها هوادار داشت.
19
حق با کلیسا بود؟
زمین نمی چرخید و مرکز کاینات بود؟
آدم ها جاهل زاده می شوند و بعد توسط نظام آموزش و پرورش احمق می شوند.
راسل
این ادعای راسل اولا تعمیم پذیر نیست:
1
چون نظام آموزشی ـ پرورشی انتزاعی وجود ندارد.
2
هژمونی (سرکردگی) فرهنگی همه جا
در انحصار طبقه حاکمه است.
3
اگر طبقه حاکمه ارتجاعی باشد، استحمار مردم صورت می گیرد.
در این مورد حق با راسل است.
4
اگر طبقه حاکمه انقلابی باشد،
روشنگری علمی و انقلابی خلق صورت می گیرد.
5
این ادعای راسل بلحاظ تجربی هم غلط است.
6
چون اگر چنین بود، خود راسل می بایستی جزو احمق ها باشد
و محق به ابراز نظر نباشد.
7
ثالثا شعور اجتماعی پدیده ای طبقاتی است
و افسارش به دست پایگاه طبقاتی افراد است.
8
درست به همین دلیل
راسل علیرغم وقوف به ریاضیات
در برهوت پوزیتیویسم سرگردان بوده است
و نظراتش در خارج از حوزه ریاضی
ارزش علمی نداشته اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر