۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

دیالک تیک شبانتاریا و ژیگولتاریا در کشور عه هورا (12)

ویرایش و تحلیل از 
ربابه نون

1  
حزب توده هیچگاه در طول حیات و موجودیتش نخواست بفهمد 
که در مبارزه طبقاتی، سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر، 
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
 به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.

·        تحلیل هشلهف ژیگولتر از حزب توده این است که آن دو نکته را هرگز درک نکرده است:

الف

·        خطر سازش طبقاتی غیر اصولی را  



ب

·        خطر بی اعتنائی بر منافع طبقاتی طبقه کارگر را  

2
·        چرا و به چه دلیل می توان حزب توده را به بی اعتنائی بر منافع طبقاتی طبقه کارگر محکوم کرد؟

·        این در طبیعت آنتی کمونیسم است که بدون ارائه دلیل تجربی و منطقی به نمایندگان اصیل منافع طبقه کارگر تهمت بزند.
·        فرمی از هارت و پورتیسم هم همین است.

·        حزب توده اتفاقا تنها ایرادی که نداشته همین است.
·        جرم اصلی و نابخشودنی حزب توده که برایش خیلی گران تمام شده، نمایندگی بی چون و چرای منافع استراتژیکی طبقه کارگر و توده های مولد و زحمتکش بوده است.

·        خطاها و خریت های حزبی را نمی توان بطرز مکانیکی و بطور سوبژکتیویستی به حساب خیانت آن حزب به طبقه ای جا زد که آن حزب نماینده ایده ئولوژیکی و مأمور و سگ و سرسپرده آن است.


3
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر

·        حزب توده حتی در دموکراتیک ترین و آزاد ترین دوره 12 ساله حیات خود، تحت فشار و توطئه و تعقیب و تهدید قرار داشته است.
·        پس از پیروزی کودتای 28 مرداد و تخریب  فکری و فیزیکی رادیکال حزب توده، حزب توده به معنی واقعی کلمه وجود نداشته است.
·        واحدهای کوچک و جزیره واره ای از خزب توده در خارج و به میزان بخور و نمیری در داخل وجود داشته اند که هر دو تحت تعقیب و تخریب پیگیر و همه جانبه قرار داشته اند و هر دو ضربات هولناکی تحمل کرده اند.
·        لجن مالی حزب توده و تهمت بی دلیل زدن بدان، نه نشانه بینش علمی و عینی، بلکه در بهترین حالت نشانه بی شرمی است.
·        حزب توده را اصلا امان نداده اند تا به خود آید و نفس تازه کند، چه رسد به سازماندهی طبقه کارگر و توده.


4
نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر  

·        تحت این شرایط دوزخی است که واحدهای حزب توده از فقر فلسفی رنج برده اند و درست به دلیل همین فقر فلسفی مرتکب خطاها و خریت های خطیر گشته اند.
·        ایراد اصلی حزب توده و اکثریت تقریبا قریب به اتفاق احزاب کمونیستی همین فقر فلسفی بوده است.
·        فلسفه یعنی خرد.
·        بدون خرد اندیشنده نمی توان خود را و جامعه و جهان خود را بطرز رادیکال و ریشه ای درک کرد و تغییر داد.
·        خرد اندیشنده برای طبقه کارگر صرفنظرناپذیر است.
·        نه، خر می تواند توده ای باشد و نه طویله می تواند حزب توده باشد.
·        حتی اگر تابلوهائی از زر بر در و دیوار آن نصب شوند.

·        حزب توده باید حزبی فلسفی باشد، تا حزب توده باشد.
·        توده اکنون حزب ندارد، ولی سگ دارد.
·        سگی که پیگیرانه پارس می کند.




  نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی است.

·        ژیگولتر دوم، طبقه کارگر را عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی می داند.
·        منظور از مفهوم «عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی» چیست؟
·        ضمنا قطب نما چیست که موتور حرکت عقربه است؟



  نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
طبقه ای به عنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی است.

·        تحلیل سطحی، مبتذل و مکانیکی از مسائل، نتیجه ای جز هارت و پورت به بار نمی آورد.
·        تحلیل همیشه باید دیالک تیکی باشد تا تحلیل باشد.
·        تحلیل باید از شرایط عینی و مشخص غافل نباشد.
·        حزب توده حتی در «مناسب» ترین دوره 12 ساله فعالیت خود فقط بخش کوچکی از طبقه کارگر کشور را به میزان بخور و نمیری سازمان داده بود.
·        پیوند نسبتا سست طبقه کارگر، دهقانان و پیشه وران و روشنفکران انقلابی با حزب توده، پس از کودتای 28 مرداد پاره و بعد از پیروزی انقلاب سفید عمدتا قطع می شود.

7
·        تحلیل اشعار سیاوش کسرائی دال بر این حقیقت امر است.
·        دلیل مهم تضعیف حزب توده این است که انقلاب سفید بخشی از شعارهای ضد فئودالی حزب توده را جامه عمل می پوشاند و نتیجتا دهقانان زحمتکش و طبقه کارگر را به خود پیوند می دهد.
·        این ضمنا بدان معنی است که زحمات حزب توده بی ثمر نمی ماند.
·        چون برخی از مواد برنامه ای مهم حزب توده، توسط دژخیم حزب توده، جامه عمل می پوشد.
·        به همین دلیل، پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی و بورژوائی سفید، حزب توده در هیئت واحدهای کوچک جزیره واره دچار بحران می گردد و عملا دو شقه می شود.

8
·        پس از رستاوراسیون، یعنی پس از شکست انقلاب سفید و پیروزی مجدد ارتجاع فئودالی ـ روحانی، حزب توده با طبقه کارگر پیوندی نداشته تا بدان به مثابه عقربه چشم دوزد.
·        طبقه کارگر و دهقانان فقیر در رابطه با ارتجاع فئودالی ـ روحانی تیزبین تر و رئالیست تر و حتی انقلابی تر از حزب توده ای بودند که می خواست خود را جمع و جور کند و از تار و پود رهبری آن خستگی، رنجوری تراوش می کرد.
·        آثار رهبری این حزب توده باید تحلیل شوند.
·        ما هنوز حتی به یک نفر در این جمع مظلوم و ستمدیده و قهرمان و شجاع برخورد نکرده ایم که مارکسیستی ـ لنینیستی بیندیشد.
·        درد این است.



9
سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر، 
طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی، 
به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.

·        ژیگولتر دوم ادعا می کند که آخر و عاقبت سازش طبقاتی غیراصولی (و نه اصولی)  و نادیده گرفتن منافع طبقه کارگر، انتحار سیاسی است و معنی انتحار سیاسی یعنی مزدوری  

·        وقتی کسی قبل از تحلیل عینی مسئله، نتیجه دلخواه خود را گرفته باشد، به همین روز می افتد که ژیگولتر دوم افتاده است:
·        چون قرار است که حزب توده مزدور جا زده شود، پس باید آسمان و ریسمان به هم بافته شوند.

·        این استنتاج سوبژکتیو ژیگولتر دوم اما به چه معنی است؟ 


10
سازش طبقاتی غیر اصولی و نادیدن منافع طبقاتی طبقه کارگر،
 طبقه ای بعنوان عقربه قطب نمای سیاست و مبارزه طبقاتی،
 به معنی خودکشی سیاسی، یعنی مزدوری خواهد بود.

·        این ادعای ژیگولتر دوم ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی تبرئه بی سر و صدای ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی و خرد و خراب کردن همه کاسه ها و کوزه ها بر سر حزب توده است.
·        این اما ضمنا به معنی وارونه کردن دیالک تیک علت و معلول است.
·        این به معنی تعویض جای علت با معلول است.
·        با این ترفند، تخریب رادیکال تشکیلات تازه پای حزب توده، نه به حساب ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی و امپریالیسم، بلکه به حساب خود حزب توده، گذاشته می شود و ضمنا تابلوی مزدوری هم بر در خرابه باقی مانده از تشکیلات حزب توده نصب می شود.

·        با این جور تحلیل ها نمی توان دست به روشنگری زد.

·        ولی می توان آبروی خود را برد.  



ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. یا آقایانبا تیترهای پر طمطراقشا ن شناختی از مبارزات طبقاتی بامفاهیم فلسفه وخرد اندیشیدهندارند وسعی در تخریب وبیاعتبار کردن احزاب واقعی دارند بر داشت من است بادرود بر شما

    پاسخحذف