فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
5
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش
تا ببینم درد هاشان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش
1
·
خدای خاکی در هیئت فروغ 23 ساله اما درست برعکس خدای
آسمانی و انتزاعی، خدائی خردمند، خردگرا و انسانگرا ست.
2
·
کردوکار خدای خاکی حساب و کتاب دارد.
·
اندیشیده و سنجیده است.
3
·
خدای خاکی در هیئت فروغ 23 ساله ـ بر خلاف خدای آسمانی ـ
نه مستبد و خودرأی و خودکامه، بلکه
دموکرات و هماندیش و همکار است.
4
·
خدای خاکی در هیئت فروغ 23 ساله از فرق سر تا نوک پا
انسان است:
·
انسان هم به معنی نظری، هم به معنی عملی و هم به معنی
اخلاقی آن.
5
·
خدا خدای خاکی نخست به مطالبات و نیازمندی های خلق گوش
می سپارد تا با توجه به امکانات مادی و معنوی موجود، راه حلی برای معضلات خلق بیابد.
6
·
خلق برای خدای خاکی نه مشتی گاو و خر، بلکه مشاور مدام و
محبوب است.
7
·
خدای خاکی سودائی جز سعادت خلق ندارد.
8
·
شاید بتوان در حزب کمونیست ایدئال، خدای خاکی در هیئت
فروغ 23 ساله را تجسم مادی بخشید.
·
حزب کمونیست باید ـ قاعدتا ـ همین صفات خدای خاکی را در
خود جمع آورد.
گر خدا بودم، رسولم نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
عشق شمشیر من و مستی کتاب من
باده خاکم بود، آری باده خاکم بود
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر خدا بودم، پیامبرم نام پاکم بود و جلال و شکوهم به
دلیل جامه های چاک چاکم بود.
·
اگر خدا بودم، عشق شمشیرم، مستی کتابم و باده خاکم بود.
·
تکرار می کنم، باده خاکم بود.
·
فروغ در این دو بیت، به توصیف خودویژگی های شگفت انگیز خدای
خاکی در هیئت خویش ادامه می دهد:
1
گر خدا بودم، رسولم نام پاکم بود
·
رسول و پیام آور خدای خاکی، نام پاک او ست.
·
منظور فروغ در این مصراع چیست؟
2
·
وقتی خدائی رسول خویش را با نام خویش جایگزین می سازد،
این بدان معنی است که بساط واسطه میان خلق و خدا برچیده می شود.
·
اینجا نیز وجه مشترک
و مشابهی میان جهان بینی فروغ و عرفان به چشم می خورد:
·
عرفان نیز با اعلام یکسانی طبیعت و خلق و خدا، واسطه فی
مابین میان خلق و خدا را بطور انتزاعی زاید می سازد.
·
در افتادن مسجد و کلیسا با عرفان به همین دلیل است.
·
عارف بدین طریق کمترین نیازی به مسجد و کلیسا، آخوند و
کشیش ندارد.
·
عارف خود مستقلا و مستقیما با خدای کذائی رابطه برقرار
می کند.
·
فقط کافی است که در خود فرو رود و یا به رقص و پایکوبی
برخیزد تا از خود بی خود شود و در عالم خیال فراتر از زمان و مکان رود و با خدا
یکی شود.
·
اگر عارف به تنگ آید، می تواند بی نیاز از همه این
کردوکارها، به فریاد آید و انالحق گویان بر دار شود.
3
گر خدا بودم،
رسولم نام پاکم بود
·
جهان بینی خردگرای (راسیونالیستی) فروغ اما کمترین تشابهی به عرفان خردستیز (ایراسیونالیستی)
ندارد.
·
خدای فروغ، خدای خاکی است و از سر تا پا مادی است.
·
خدائی است که حلقه واسط میان او و خلق، نام پاک خود او
ست.
·
این به چه معنی است؟
4
گر خدا بودم، رسولم نام پاکم بود
·
این اولا بدان معنی است که خدای خاکی نه خدائی فاسد و
بدنام، بلکه مظهر پارسائی و پاکی است.
5
·
این ثانیا بدان معنی است که خدای خاکی همیشه در خدمت خلق
است:
·
به همان سان که در افسانه های باستانی، با نهادن پر
سیمرغ بر آتش، رابطه میان پهلوان و سیمرغ برقرار می گشت، به همان سان نیز با آوردن
نام پاک خدای خاکی بر لب، رابطه خلق و خدا برقرار می شود.
·
این به معنی وحدت ارگانیک خلق و خدا ست.
·
این همان وحدتی است که لنین برای حزب بلشویک آرزو می
کند:
·
وحدتی از آن دست که رگ دست توده در دست حزب توده است و
چند و چون تپش قلب توده، یعنی نبض توده برای حزب توده لحظه به لحظه معلوم است.
·
این به معنی وحدت ارگانیک حزب توده با توده است.
6
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
·
نشانه جلال و شکوه خدای خاکی، جامه های چاک چاک او ست:
·
خدای خاکی ژنده پوش بشردوست است!
·
احتمالا فروغ تحت تأثیر کتابی تحت عنوان «بشردوستان ژنده
پوش» (پرولتاریا) به تعریف خدای خاکی می پردازد.
7
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
·
خدای خاکی در هیئت فروغ 23 ساله کمترین تشابهی به خدایان
زمینی و آسمانی ندارد.
·
خدای ژنده پوش خاکی برای فر و شکوه و کر و فر و کبر و
کبریای خدایان زمینی و آسمانی تره حتی خرد نمی کند.
·
خدای خاکی از فرق سر تا نوک پا پرولتری است.
8
عشق شمشیر من و مستی کتاب من
باده خاکم بود، آری باده خاکم بود
·
وارونه سازی خدای وارونه در همین بیت به اوج می رسد:
·
شمشیر خدای آسمانی در دست خدای خاکی به عشق استحاله می
یابد:
·
خدای خاکی نه خدای جنگ و کشتار و اسیرگیری و زورگیری،
بلکه خدای همدردی، همبستگی، آشتی و دوستی است.
9
عشق شمشیر من و مستی کتاب من
باده خاکم بود، آری باده خاکم بود
·
کتاب خدای خاکی نه مجموعه ای از جزم های مرده و خشک و بی
روح همیشه همان، بلکه مستی انعطاب پذیر مدارا گرا ست.
·
خدای خاکی نه نماینده ریاضت و خودستیزی، بلکه بر عکس،
خدای لذت خردگرا ست.
·
خدای شادی و زیبائی و مستی است.
10
باده خاکم بود، آری باده خاکم بود
·
خاک خدای خاکی نه مظهر خواری و پستی، بلکه مظهر شادی و
مستی است:
·
خاک خدای خاکی از جنس باده است.
·
همه چیز خدای خاکی در هیئت فروغ 23 ساله وارونه ی همه
چیز خدای آسمانی و انتزاعی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر