سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت یازدهم
(گلستان با ب اول، ص 30)
تحلیلی
از شین میم شین
ظالمی
را خفته دیدم نیمروز
گفتم:
«این
فتنه است، خوابش برده، به!
و
آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن
چنان «بد زندگان»ی مرده، به!»
·
معنی تحت اللفظی:
·
یک روز به هنگام ظهر، ظالمی را دیدم که خوابیده است.
·
با خود گفتم:
·
«این مظهر شر است و بهتر هم همین است که بخوابد.
·
زنده های بد که خواب شان بهتر از بیداری شان است، همان
بهتر که بمیرند.»
1
·
سعدی در این شعر، بشریت را به دو طبقه خیر و شر تقسیم بندی
می کند و حکم خواب و حتی اعدام فی الفور شر (بد زنده های) کذائی را صادر می کند.
·
تئوری اجتماعی شبه فاشیستی ئی که سعدی و بعدها حافظ نمایندگی
می کنند، همان تئوری اجتماعی است که ما تحت عنوان «تئوری شبه فاشیستی بنیاد نیک و
بد» مورد بررسی عمیقتر قرار داده ایم.
2
·
این تئوری منشاء تئولوژیکی و مذهبی دارد و در قرآن و
دیگر کتب مقدس تحت عنوان دوئالیسم خیر و شر (هابیل و قابیل به مثابه مظاهر آغازین
خیر مطلق و شر مطلق) مطرح می شود.
3
·
این همان دوئالیسم هابیل و قابیل کذائی است که شاملو و
دیگر نویسنده ها و شعرای هپیلی هپو، بی شعور و خردستیز رواج وسیع داده اند و
کماکان رواج می دهند.
4
·
دوئالیسم خیر و شر در فلسفه بورژوائی واپسین به سردمداری
شوپنهاور و نیچه و بعدها اراذل و اوباش دیگر
از قبیل هایدگر و یاسپرس و غیره در پوششی
فلسفی به عنوان دوئالیسم ابربشر و آشغالبشر استه تیزه، «استدلال» و «اثبات» می شود
و زمینه فکری و معنوی لازم برای جنایات
وحشت انگیز فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم، راسیسم، آپارتهاید و امپریالیسم فراهم
می آورد.
5
·
فوندامنتالیسم های رنگارنگ از واتیکان تا جماران و طالبان و غیره نیز سر در آخور همین دوئالیسم
خیر و شر دارند و وجه مشترک همه آنها تقسیم بندی سوبژکتیف و دلبخواهی بشریت به مظاهر
خیر و مظاهر شر است.
·
تنها تفاوتی که میان همه این نمایندگان وجود دارد، در فرم
استدلال آنها ست:
الف
·
یکی دلیل دوئالیسم عینی میان خیر و شر را الهی می داند.
·
بدین طریق و ترفند باعث و بانی خیر و شر در جامعه و جهان،
خود خدا و مصلحت الهی جا زده می شود.
ب
·
به زبان دیگر، خیر و شر اجتماع زدائی می شود.
·
یعنی منشاء خیر و شر نه در جامعه بشری، نه در مناسبات
تولیدی، نه در شرایط عینی زیست، بلکه در اراده ماورای بشری، ماورای طبیعی و ماورای
اجتماعی الهی تصور می شود.
ت
·
به همین دلیل است که ما بدان نام تئوری «بنیاد نیک و بد» می
دهیم.
·
در قاموس نمایندگان این دوئالیسم خیر و شر، نیکی و بدی انسان
ها مادر زادی، لدنی، جبلی، ازلی، ابدی، تغییرناپذیر و چاره ناپذیر است.
·
به زبان سعدی:
تربیت
نا اهل را
چون
گردکان در گنبد است.
پ
·
وحشت انگیزی این تئوری شبه فاشیستی وقتی عیان می گردد که
نمایندگان این تئوری به قدرت برسند و یا وسایل لازم برای عملی کردن تئوری خود را داشته
باشند.
ث
·
با مسموم کردن مردم به سم این تئوری بوده که غزوات خونین
محمد و قتل عام وحشتناک دگراندیشان در صدر اسلام صورت گرفته است.
·
اینکه امیر مؤمنین در یک شب، هزار نفر دگراندیش را گردن
می زند و شطی از خون به راه می اندازد، ببرکت ایمان خارائین به صحت این تئوری فاشیستی
است.
ج
·
همه جنگ های مذهبی نیز ببرکت مسموم کردن مؤمنین یهودی، مسیحی،
مسلمان و غیره به زهر این تئوری بوده است.
ح
تندیس یادبود اعدام کودکان در چکوسلواکی
بدست فاشیسم آلمانی
·
اینکه فاشیسم آلمانی (ناسیونال ـ سوسیالیسم) با حمایت
وسیع مردم (به استثنای بخش آگاه طبقه کارگر و حزب کمونیست) 6
میلیون نفر را در کوره های آدم سوزی خاکستر می کند و 60 میلیون نفر را در خارج شقه
شقه می کند، اینکه میلیتاریسم ژاپن شهرها و روستاهای چین را با بمب های میکروبی
وحشتناک به آزمایشگاهی برای عملیات بمراتب مرگبارتر بعدی بدل می کند، اینکه در
اندونزی یک میلیون کمونیست معصوم و بی گناه با قمه و قداره شقه شقه می شوند، بر
پایه باور به همین دوئالیسم فاشیستی در نهایت سهولت و آسودگی وجدان انجام می یابد.
خ
·
قتل های زنجیره ای و مستور و آشکار در جمهوری فوندامنتالیستی
اسلامی و ترور کور فوندامنتالیسم سنی (القاعده و باندهای آدمکش دیگر) بر اساس همین
تئوری بنیاد خیر و شر (هابیل و قابیل) تئوریزه، توجیه، سازماندهی و عملی می شوند.
د
·
طنز روزگار این است که ببرکت تئوری فاشیستی ماهیتا واحدی
بشریت بی رحمانه ترور و نیست و نابود می گردد:
·
مثلا مردم همان آلمان فاشیستی که تحت تأثیر تئوری راسیستی
و دوئالیستی شوپنهاور و نیچه و بقیه به کشتار دگراندیشان پرداخته، مورد حمله بمب
های فسفوری وحشتناک امپریالیسم انگلیس و
امریکا قرار می گیرد و در مدت کوتاهی در اواخر جنگ جهانی دوم، بخش اعظم
کشور آلمان به ویرانه و گورستانی وسیع بدل می شود.
·
رئیس جمهور امریکا حتی سودای عقیم کردن جمعیت آلمان را به
مثابه مظاهر شر مادر زاد تربیت ناپذیر در سر می پرورد.
ذ
·
مثال دیگر از ایران:
·
همان پان ایرانیسم تحت رهبری فروهر، که ببرکت تئوری
راسیستی ـ فاشیستی به ضرب و شتم و سرکوب توده ای های پابرهنه و «بی همه چیز» می
پرداخت، خود و همسرش بدست نمایندگان ماهیتا همان تئوری شبه فاشیستی البته در لفافه مذهبی ـ فوندامنتالیستی
ـ شیعی با قساوت حیرت انگیزی قصابی می شود.
ر
·
وقتی شاملو می سراید:
من
بامداد نخستین و آخرینم
هابیلم
من
بر
سکوی تحقیر
شرف
کیهانم من
تازیانه
خورده خویش
که
آتش سیاه اندوهم دوزخ را
از
بضاعت ناچیزش شرمسار می کند.
·
نیز همین دوئالیسم هابیل و قابیل را تبلیغ می کند.
·
شاملو نه فقط در این شعر، بلکه در اشعار دیگر نیز با
هارت و پورت تام و تمام همین دوئالیسم مذهبی خیر و شر را عربده می کشد و از طرف اعضای
بی شرم و بی حیای طبقات اجتماعی واپسین احسنت و هورا درو می کند.
6
·
وقتی از ضرورت مبارزه ایدئولوژیکی سخن می رود، وقتی
ضرورت مبرم روشنگری علمی و انقلابی گوشزد می شود، وقتی تحلیل دیالک تیکی میراث
فکری و فرهنگی بشری انجام می گیرد، به دلیل همین تجارب تلختر از زهر است.
·
تئوری خرافی و ارتجاعی نیز به محض نفوذ در توده به قوه
مادی بدل می شود و می تواند در غیاب روشنگری علمی و انقلابی به فاجعه ای مهیب منجر
شود.
·
به همین دلیل حکیم مارکسیست ـ لنینیست معاصر ـ ورنر سپمن
ـ با صراحت تام و تمام اعلام می دارد که «برای روشنگری آلترناتیو و بدیلی وجود
ندارد.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر