سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت یازدهم
(گلستان با ب اول، ص 30)
تحلیلی از شین میم شین
یکی از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید، که
از عبادت ها کدام فاضلتر است؟
گفت:
«تو را خواب نیمروز،
تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری!»
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم:
«این فتنه است، خوابش برده، به!
و آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بدزندگانی مرده، به!»
پایان
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت یازدهم
(گلستان با ب اول، ص 30)
تحلیلی از شین میم شین
یکی از ملوک بی انصاف، پارسائی را پرسید، که
از عبادت ها کدام فاضلتر است؟
گفت:
«تو را خواب نیمروز،
تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری!»
ظالمی را خفته دیدم نیمروز
گفتم:
«این فتنه است، خوابش برده، به!
و آن که خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بدزندگانی مرده، به!»
پایان
·
در زمان سعدی قشر اجتماعی کوچکی بسر می برد که ظاهرا از
اعتبار معنوی پهناوری برخوردار است و حتی هراسی از افشای ماهیت وابستگان به طبقه
حاکمه به خود راه نمی دهد.
1
·
سعدی این قشر اجتماعی را تحت عناوین مختلفی از قبیل
«درویش مستجاب الدعوه»، «پارسا»، «موحد»، «صاحبدل» و غیره نام می برد.
2
·
افراد این قشر اجتماعی حتی جان بر سر حقیقت می نهند.
·
همانطور که در بخش پیشین اشاره رفت، این قشر اجتماعی ایدئولوگ
های طبقه حاکمه اند.
·
انتونیو گرامشی هم از روشنفکران ارگانیک طبقه نام می برد
که خود بی تردید یکی از آنها بوده است:
·
مارکس و انگلس و لنین و روزا و لیبکنشت و هونکر و گرامشی
و کسرائی و ارانی و شهبازی و لاهوتی و غیره نیز روشنفکران ارگانیک طبقه کارگر بوده
اند
3
·
سعدی در این حکایت، ظلم را به مثابه صفتی فردی تلقی می
کند و لذا برای دارنده آن خواب نیمروز و یا مرگ تجویز می کند.
4
·
سعدی بنا بر تئوری گوهر و
بنیاد خود، ستمگری، ترشروئی، خوشخوئی و غیره را پدیده های طبیعی، مادرزادی،
جبلی و بنیادی تلقی می کند.
·
او برای خوی و خصلت و کردار و رفتار انسان ها علت
اجتماعی و مادی نمی شناسد و به اکتسابی بودن آنها واقف نیست.
5
·
تئوری اجتماعی ارتجاعی و باطل سعدی (و بعدها حافظ) از جبرگرائی (دترمینیسم
ایدئالیستی) او نشئت می گیرد.
·
سعدی دیالک تیک جبر و اختیار
را از هم می گسلد، اختیار را دور می اندازد و جبر را مطلق می کند.
·
بدین طریق انسان بی اختیار و هیچکاره تلقی می شود و آن
می کند که بنا بر جزم موسوم به «مشیت الهی» باید بکند.
6
·
در قاموس سعدی و حافظ و غیره، ظلم علت و منشاء فردی،
اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و اقتصادی ندارد و لذا ظالم را نمی توان اصلاح کرد.
·
ظالم در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ و غیره به طور جبلی و
ذاتی ظالم است.
7
·
و لذا ظالم را یا باید بیهوش کرد و یا کشت و مردم را و
حتی خودش را از شرش خلاص کرد.
8
·
اکنون هفتصد سال پس از مرگ سعدی همین ایدئولوژی نه تنها
نمایندگی، بلکه عملی می شود.
·
دیری است که هر مخالف سیاسی، هر قاچاقچی، هر خطاکار بزرگ
و کوچک به آسانی آب خوردن اعدام می شود.
9
·
طبقه اجتماعی جاهل، خرافی و خردستیز اگر به قدرت سیاسی دست
یابد و اهرم های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به دست گیرد، ایده های باطل، عالم
ذهن را ترک می گویند، خارجی می شوند، مادیت می یابند و فجایع وحشت انگیزی را بند
از پای برمی دارند که عرق شرم بر پیشانی نسل های آتی می نشاند.
10
·
جزم «مشیت الهی» در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ و خمینی و خامنه ای و بن لادن و غیره نظریه ای غلط و
نادرست و ضد هومانیستی و زیانبار و ارتجاعی است.
·
نه انسان هیچکاره است و نه صفات، اعمال، افکار و رفتار
انسان ها بی علت، سوبژکتیف و خداخواسته اند.
11
·
اگر پادشاهی و خانی و یا ولی فقیهی خون می ریزد، توده
مولد را تحت سرکوب و ستم قرار می دهد، علل اجتماعی، واقعی، اقتصادی و فرهنگی دارد
که باید در هر مورد مشخص مورد بررسی و ریشه یابی قرار گیرد و راه حل در خور برای
آن ارائه داده شود.
12
·
این نظریه باطل و غیرعلمی که سعدی حتی در مورد ملوک و
پادشاهان ظالم مطرح می کند، در عمل توجیه تئوریکی لازم برای اعدام زحمتکشان به تنگ
آمده فراهم می آورد که دیگر حاضر به تحمل استثمار و ستم نیستند.
13
·
طبقه حاکمه نیز به اهمیت عملی این تئوری طبقاتی واقف است
و در هر فرصتی برای تحکیم موقعیت خویش از آن استفاده می کند.
14
·
این نظریه فئودالی سعدی همچنان از اعتبار و فعلیت کماکان
خود برخوردار است و جامعه نسبت به مرگ اعضای خود بی تفاوتی خارق العاده ای از خود
نشان می دهد.
15
·
روشنگران انقلابی دیالک تیک
وسیله و هدف را حتی یک لحظه از نظر دور نمی دارند.
·
برای نیل به اهداف و آماج های هومانیستی (انسانگرایانه)
و والا هر وسیله ای را نباید به خدمت گرفت.
·
برای نیل به اهداف و آماج های هومانیستی و والا به وسایل
هومانیستی و والا نیاز است.
·
به کار بردن وسایل ضد هومانیستی از قبیل اعدام و سرکوب و
ضرب و شتم برای نیل به اهداف انسانی و انقلابی عواقب منفی و زیانبار درازمدتی به
دنبال می آورد و به امر پیشرفت اجتماعی لطمات غیرقابل جبران و فاجعه بار وارد می
سازد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر