جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی (604 ـ 672 ه.ق)
تحلیلی
از شین میم شین
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
نی همدم هر کسی است که پیوندش با یاری قطع شده باشد.
·
پرده های (موسیقیائی) نی پاره کننده ی پرده های ما ست.
1
·
یکی از مزایای هر نوعی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) همین
است:
·
هر چیز، پدیده و یا سیستم (مثلا انسان) معینی را برجسته
کردن و بنا بر هوس و میل خویش، هر صفت و خاصیت و امتیاز و اعجازی را بدان نسبت
دادن.
·
مولانا در این شعر بلند مثنوی، نی را علم کرده و زیرش عرقریزان
سینه می زند.
·
در آثار دیگرش، شمس فلک زده تبریزی را به عرش اعلی می برد.
·
آن سان که «علمای» کج و کوله امپریالیسم فکر می کنند که
مولانا همجنس باز درجه اول بوده است.
·
و چه بهتر از این!
·
چه دلیل قوی تری بهتر از همجنس بازی مولانا می توان بر صحت
و علمیت و مدرنیت عرفان پیدا کرد!
·
چه مائده ای بهتر از این برای از ما بهتران!
2
نی حریف هر که از یاری برید
·
نی و در موارد دیگر
هر چیز و هر کس دیگر، جای خالی یار قطع پیوند شده را می گیرد.
·
اما چگونه نی می تواند جای خالی مثلا خرما و یا خدا را که
روزی در پیوند با مولانا بوده، پر کند؟
3
پرده هایش پرده های ما درید
·
این پاسخ مولانا به پرسش ما ست:
·
نی پرده های حایل میان ماده و روح را، انسان و خدا را پاره
می کند و عملا خدا را به انسان، روح را به ماده وصل می کند.
·
عارف به مثابه عاشق در معراج خیالی خویش، بدین ترفند، به
وصل معبود، به مثابه معشوق نایل می آید و گاهی حتی لباس عروس بر روح (خدا) می
پوشاند و وارد مجلس اهل حال می کند.
·
اگر کوه نزد پیامبر کذاب نیاید، چه باک.
·
پیامبر که چلاق نیست، می تواند پا شود و شخصا به نزد کوه رود.
·
اگر معراج به سراپرده فئودالی خدا محال است، عروسی با خدا
که محال نیست، بویژه برای طرز تفکری که فرقی میان خدا و خر و خرما نمی بیند.
4
پرده هایش پرده های ما درید
·
مولانا در این مصراع، دوئالیسم فراز و فرود را به شکل دوئالیسم
روح و ماده، خدا و انسان بسط و تعمیم می دهد.
·
او با کشیدن دیوار جدائی میان فراز و فرود (روح و ماده)
دوئالیسمی تمامعیار را نمایندگی می کند.
·
یعنی بر مونیسم ادعائی خویش در ملأ عام عملا چوب حراج می
زند و آن را با دوئالیسم تمامعیار جایگزین می سازد.
·
وقتی ما به توخالی بودن مونیسم عرفان اشاره کردیم، منظور
مان همین بود.
·
و گرنه، اگر ماده و روح یکی و یکسان باشند، دیگر پرده میان
چیز واحد و یکسان بی معنی خواهد بود.
·
این همان بینش فلسفی دوئالیستی حضرت مانی است که در فلسفه
به منیچه ئیسم (مانیگروی) معروف است.
5
پرده هایش پرده های ما درید
·
پرده و
یا پرد در فرهنگ واژگان فارسی به معنی دوازده آهنگ آمده است:
·
خراسان
پرد.
·
بلبل
پرد.
·
قمری
پرد.
·
عراق پرد
·
چغانه پرد.
·
دیر سال
پرد.
·
نوروز پرد.
·
عشاق
پرد.
·
صفاهان پرد.
·
حجاز پرد
و غیره
6
پرده هایش پرده های ما درید
·
پرده ضمنا به زه و
بندهایی اطلاق می شد که بر دست، چنگ و رباب و تار می بستند و برای بر آوردن اصوات
گوناگون، انگشت بر آنها می نهادند.
7
پرده هایش پرده های ما درید
·
پرده
ضمنا به چیزی از روده یا برنج یا نقره اطلاق می شد که برای نگاهداشتن انگشتان و
حفظ مقامات موسیقی بر دست، طنبوره و سه تار و غیره می بستند.
همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
نی زهر و پادزهر همزان است.
·
نی دمساز و مشتاق همزمان است.
1
·
مولانا در این بیت، دیالک تیکیت نی را تصور و تصویر می کند:
·
بدین طریق، ضمن حفظ دوئالیسم وارونه ماده و روح، دیالک تیک
ماده تأیید می شود.
·
چرا از دوئالیسم وارونه سخن می گوییم؟
2
·
منظور ما از دوئالیسم وارونه همان دوئالیسم ایدئالیستی رایج
در تفکر مذهبی معروف است:
·
این در قاموس عرفان ماده است که هوای وصل روح بر سر دارد.
·
این انسان (و به قول سعدی در گلستان، نبات و حشره و پرنده و
دد و دام) است که مشتاق خدا ست و نه برعکس.
·
خدا اما کمترین اعتنائی به وصلت با انسان ندارد.
·
خدا هر چه باشد، خدای نظام برده داری است.
·
خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران است و برده دار
بردگان را حتی آدم حساب نمی کند، چه برسد به اینکه مشتاق دیدار او باشد.
3
·
عرفان اما به مثابه ایدئولوژی نطفه ای بورژوازی، نافی خصلت
برده داری خدا ست و فرقی میان برده دار و برده (انسان) نمی بیند.
·
این باور عرفان به برابری ماده و روح (انسان، طبیعت و خدا)
اما در تحلیل نهائی، انتزاعی و ادعائی می ماند و هرگز جامه مشخص و واقعی نمی پوشد.
·
به همان سان که باور بورژوازی آغازین به برابری، فرمال
(صوری) می ماند و رفته رفته رنگ می بازد و فراموش و حتی انکار می شود.
·
از این رو، دیری است که بورژوازی واپسین و معاصر، دیگر از
آزادی به معنی بورژوائی کلاسیک حتی دم نمی زند.
·
جناح «چپ» بورژوازی (مثلا هاینه گایسلر در حزب دموکرات ـ
مسیحی آلمان) با هزار مصیبت و عذاب وجدان از «برابری امکان و شانس و اقبال» سخن می
گوید و بلافاصله حتی همین ادعای توخالی را به سرفه ای غلیظ مبهم و نامفهوم می سازد.
4
·
علت این ناپیگیری نظری عرفان و بورژوازی آغازین این است که
این طبقه اجتماعی خود، طبقه ای استثمارگر و انگل است.
·
انگل نمی تواند به برابری باور داشته باشد.
·
از این رو، برابری میان خلق و خدا، در بهترین حالت از حد
حرف فراتر نمی رود.
·
نتیجه نهائی عملا این می شود که ماده به سوی روح، انسان به
سوی خدا پر بکشد و در عظمت لایتناهی آن محو شود.
·
شاید بتوان در همین وارونگی دوئالیسم خلق و خدا، وارونگی
مناسبات پرولتاریا و بورژوازی را رد یابی کرد:
·
این توده سلب مالکیت شده ی بی خانمان، محتاج و بی همه چیز
است که به سراغ بورژوازی می رود تا تنها چیزی را که برایش باقی گذاشته اند، یعنی
نیروی کار خود را، یعنی لیاقت جسمی و روحی خود را به عنوان متاعی بفروشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر