اثری از بی
۱۸۷۴
سنگ سخنگو
من همیشه خاطراتمو مینوشتم تا وقتی که یبار ۸ سالم بود مامانم اومد گفت مامانا همه چیزو میفهمن چرا اونکارو انجام دادی=) از اونموقع ب بعد حتی ی کلمه هم ننوشتم دیگه
سگ سخن جو
نه کردوکار او
عاقلانه بوده
و
نه صرفنظر تو از خاطره نویسی.
علاوه بر این
حالا
می توانی حوادث ماضی را به خاطر اوری و وسیعتر و بهتر بنویسی
مرور ماضی
هم
به استغنای دانش تجربی ما منجر می شود
و
هم
به
بهبود روحی، روانی و شخصیتی ما
حتما بنویس
تو را ما چشم در راهیم.
۱۸۷۵
سنگ سخنگو
من تحقیق کردم پسرای زشت بیشتر جذابیت دارن تا پسرای خوشگل
سگ سخن جو
کجا تحقیق کردی؟
در جامعه ویا در جمجمه؟
جذابیت
در
دیالک تیکی از ظاهر و ذات تعیین می شود.
با پسر و یا دختر کریه المنظر و یا خل و خر
شاید بتوان از فرط احتیاج جفتگیری کرد
ولی نمی توان همزیستی کرد
۱۸۷۶
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
دوست را باید
به
مشقتی
پیدا کنی
و
به
سهولتی
گم کنی.
برای پیدا کردن دوست
باید با کسی همکاری کنی.
مثلا
هماندیشی کنی.
۱۸۷۷
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
اولا
کمترین فرقی بین دختر و پسر وجود ندارد.
ثانیا
رفیق شدن با کسی
در این روزگار محال است.
می توان با کسی آشنا شد
مثلا ما حالا با تو آشنا شدیم
می توان عاشق کسی شد.
می توان به مشقتی رابطه دوستی با کسی برقرار کرد.
رفاقت معنی متعالی دیگری دارد.
۱۸۷۸
سنگ سخنگو
ﻫﺮ ﭼﻪﻓﮑﺮ ﺷﻤﺎﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ؛
ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭید
سگ سخن جو
منظور از بزرگ و کوچک چیست؟
بزرگ
در ادبیات فئودالی ایران به اشراف فئودال و روحانی، به خوانین و سلاطین و
وزرا و لاشخورها اطلاق می شود که در ملأ عام گردن می زنند.
چگونه میتوان به نظرات خرافی هر لاشخوری احترام گذاشت؟
حریف می گوید:
کرونا توطئه اجنه است.
زن ناقص العقل است.
به روی زن زیبا باید اسید پاشید.
حالا باید به خرافات حریف احترام گذاشت؟
۱۸۷۹
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
خوب
این که به معنی تحقیر تو نیست.
اندکی بیندیش.
این به معنی تجلیل از خرد، خودمختاری، لیاقت فردی، بلوغ و شخصیت مندی تو ست.
و گرنه فرزندان برای مادران و پدران فرقی ندارند.
عاشق همه شان هستند.
دست خودشان هم نیست.
۱۸۸۰
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
به ظاهر شبیه عکس است.
از همان کمالی برخوردار است که عکس باید برخوردار باشد.
خواه این و خواه آن
فرق نقاشی با عکس چیست؟
۱۸۸۱
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
این جمله ملودی باید ویرایش شود تا بیانگر منظور او باشد.
قیمت در مورد کالا تعیین می شود و نه در مورد انسان ها.
ارج و اهمیت و ارزش انسان ها دقیقتر است.
معیار برای ارزیابی همنوع
نه این و آن
بلکه خود آنها هستند.
عینی است.
سیبیت سیب
در خود سیب است و نه در سیب چین و سیب فروش و سیب خور
۱۸۸۲
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
افراد بشری
نیمه انسان ـ نیمه حیوان اند.
دیالک تیکی از طبیعی ـ جامعتی است.
تعلقات حیوانی آدم ها در حین جنگ و جفتگیری برملا می شوند.
دست خودشان هم نیست.
البته
بربریت افراد تحت تأثیر تبلیغات امپریالیستی و مافیایی (فیلم و پورنو و ...) و خردستیزی و خرپروری سیستمایتک
تقویت شده است
۱۸۸۳
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
آره.
تمیز صحت و سقم تصمیمگیری ها
کار شاقی است.
تفکر مشقت بارترین مشغله آدمیان است
به همین دلیل بخش اعظم بشریت
کلافه است
۱۸۸۴
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
زندگی
دیالک تیکی از برد و باخت است.
آنچه در دست داری
از دست دیگری بدر برده ای
تا
به نوبه خود
از دست بدهی و دیگری آن را از آن خود کند.
دچار توهم نباید شد.
اصولا
کسی جز خویشتن خویش
کسی را در دست ندارد تا ببازد و یا نگهدارد.
همبایی امروز
آبستن جدایی فردا ست
۱۸۸۵
سنگ سخنگو
سگ سخن جو
آنها هم همین تجربه تو را کرده اند و همین حرف تو را گفته اند.
اگر شعور تو را داشته اند.
عشق
خیابان یکطرفه است.
عشق اگر دو طرفه باشد
دیگر عشق نخواهد بود.
دوستی خواهد بود
دوست اما کمیاب و کیمیا ست
دشمن هم حتی کمیاب و کیمیا ست
درد اینجا ست
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر