هدیه برای خاک
سیاوش کسرایی
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
گفتی،
گفتی و آه کشیدی:
- «کز خلق بیشمار
دارد کسی سپاس اینهمه ایثار؟»
- بنگر چه طرفه میگذرد کار:
بر خاک «خاوران»،
با آنکه گزمه از پی هم پاس میدهد
دستان ناشناسی هر شب
بر گورهای تازه،
گل سرخ مینهد
و داغدیدگان
- ناسازگار مردم پیشین -
در بزم غم،
کنون
یارند و غمگسار و همآوا
به معجزۀ خون.
ترجمه تحت اللفظی:
با تأسف و تأثر گفتی:
کسی از ایثارگران قدردانی نمی کند.
اکنون به اعجاز خون بنگر،
که
دستان ناشناسی
علیرغم پاس دادن مستمر پاسداران جماران
بر گورهای تازه
گل سرخ
می گذارند
و
خلایقی که چشم دیدن همدیگر را نداشتند،
یار و غمخوار و همنوا شده اند.
ما باید مفاهیم این بند شعر سیاوش
را
زیر ذره بین تحلیل بگذاریم:
۲
گفتی،
گفتی و آه کشیدی:
- «کز خلق بیشمار
دارد کسی سپاس اینهمه ایثار؟»
مهم ترین مفهوم این جمله سیاوش
ایثار
است.
طبری
هم
در شوی تله ویزیونی توبه و «کژراهه»
در
حق پیروان فاشیسم و فوندامنتالیسم و میلیتاریسم جماران
از
همین مفهوم مذهبی
بهره گرفته است.
ایثار
اما
به
چه معنی است؟
ایثار
به
معنی بذلکردن
قوت لایموت خود را به دیگری بخشیدن
منافع دیگری را بر منافع خود مقدم داشتن
ایثار
احتمالا
از
سجایای اخلاقی ـ اسلامی صدر اسلام
برای تشویق مسلمانان به جانبازی در غزوات طبقه حاکمه برده دار
از
سویی
و
تقویت همبستگی میان مسلمانان
از
سوی دیگر
بوده است.
این سخن از زبان سیاوش
اما
به
چه معنی است؟
این سخن سیاوش
قبل از هر چیز
بدان معنی است
که
توده ای ها
بسان مذهبی ها
که
در راه اشاعه اسلام دست به ایثار می زنند،
در راه رهایی توده از قید و بند استثمار دست به ایثار می زنند
و
توده باید قدردان توده ای ها باشد.
این اما به چه معنی است؟
این
بدان معنی است
که
توده ای ها
اصلا
«توده» ای نیستند.
چون
اگر
توده ای
«توده» ای باشد
و
در راه رهایی توده و خویشتن ایثار کند،
قاعدتا
نباید انتظار قدردانی از توده داشته باشد.
ایثار در راه رهایی خود
در
تحلیل نهایی
نشانه اگوئیسم (خودپرستی) است
و
انتظار خودپرست از این و آن به دلیل خودپرستی
غیر منطقی
است.
سیاوش
اما
به
این حقیقت امر
واقف است.
سؤال
اکنون این است که توده ای ها اگر «توده» ای نیستند، چیستند؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید پرسید:
ضد دیالک تیکی توده چیست؟
۳
گفتی،
گفتی و آه کشیدی:
- «کز خلق بیشمار
دارد کسی سپاس اینهمه ایثار؟»
توده
در
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
وجود دارد.
یعنی
اگر توده ای، «توده» ای نباشد، طبقه حاکمتی است.
صفت طبقه حاکمتی
را
به
تقلید از صفت عقیدتی می سازیم:
عقیده
عقیدتی
و
طبقه حاکمه
طبقه حاکمتی.
قضیه
واقعا
هم
چاز این قرار است:
سران و سرداران حزب توده،
عمدتا
از
اعضای طبقات حاکمه بوده اند که سنگر عوض کرده اند.
مثلا
نورالدین کیانوری و مریم فیروز
به
لحاظ تعلقلات طبقاتی
تفاوتی با خمینی و خامنه ای ندارند.
تنفر عمیق اعضای طبقات حاکمه از سران و سرداران حزب توده
و
تحقیر و تخریب و توبه و اعدام آنها
ضمنا
به
همین دلیل است.
یعنی
به
دلیل
ترک سنگر طبقات حاکمه
و
خزیدن «خائنانه» به سنگر توده «بی همه چیز»، «چل و ول»، «لات و لوت»، «پابرهنه»، «ژنده پوش»، «گشنه» و «گدا» ست.
درست
به
همین دلیل
حریف
می گوید و آه می کشد:
- «کز خلق بیشمار
دارد کسی سپاس اینهمه ایثار؟»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر